تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۳۰
کد مطلب : ۹۹۵۳۵
انتخابات مجلس در کهگیلویه برای دیارمان، خودمان و فرزندانمان...
۰
کبنا ؛حسن دانشی
انتخابات همیشه در منطقه ما از حساسیت ویژهای برخوردار بوده است. این حساسیت میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. دلیل اصلی این اهمیت ولی به احتمال بسیار، سطح پایین زندگی مردم و تاثیری است که ورود یک فرد از ایشان به یکی از بنیانهای قدرت در کشور میتواند بر زندگی آنها داشته باشد. متاسفانه تنها راه برون رفت از محرومیت در منطقهی ما هنوز هم به نظر اکثریت مردم از راهروهای دولت و حکومت میگذرد. البته به نظر میرسد این دید با وجود افزایش افراد با سواد (نه فقط مدرک گرفته!) و گسترش راههای سهل و سریع ارتباطی با دنیای پیشرفته باید به زودی شروع به تغییری دراماتیک نماید. این موضوع خود به دلیل اهمیت اگر عمری بود و وقتی، در مقالات دیگر مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. ای کاش بزرگان اندیشمند همولایتی نیز این موضوع را محور ایده پردازی و تحلیلگری خود قرار دهند. چرا که موضوعی است بس مهم و حیاتی برای حال و آینده خود و فرزندانمان.
پس از این پیش مقدمه - که به این جهت نگارش شده است که پرداختن به مقولهی انتخاباتِ انتهای سال آینده را از هم اکنون، با توجه به اهمیت آن برای مردم، به طور موجه توجیه کند- سراغ متن و بطن گفتار میرویم.
در این مقاله ابتدا بنیانها و محیطهای فکری و فرهنگی که محاط بر تفکر فردیِ مردم منطقهی انتخاباتی کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده با تاثیرگذاری بر بینش و باورهای آنان باعث میشوند که این مردم به یک کاندیای خاص رای دهند و یا ندهند مورد بحث قرار میگیرد – با یک گذر حاشیه ای در مورد یکی از این محیطها یعنی طایفهگرایی به دلیل اهمیت که در پاورقی به استحضار رسیده است - و در انتها نظر نویسنده که تنها اظهار نظری است از طرف یکی از همولایتی های شما در معرض نظرشما بزرگان گذارده میشود. هر چند این نظر با تکیه بر تجربهی سالها حضور در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی و بررسی موشکافانهی شرایط منطقه ابراز میشود، ولی به هر حال یک نظر شخصی است که میتواند مورد رد و یا قبول شما عزیزان واقع شود. مسلماً این اظهار نظر میتواند له یا علیه یک کاندیدای خاص باشد. همچنین میتواندهمانگونه که گفته شد به نظر شما درست یا اشتباه باشد. در هر صورت لطفا در صورت امکان نظر خودتان را در مورد اصل موضوع و نه حاشیه، با احترام و دوری از توهین همراه نمایید تا اگر قصد تغییری در نظر این حقیر و یا گروه خوانندگان همنظر را دارید، خدای ناکرده توهین و نیت خوانی و تحقیر و ... باعث نشود مخاطبتان آن را بیشتر نشان عکس العملی احساسی و به دور از تعقل تلقی نماید تا نظری عمیق و از روی خرد و بر پایه اندیشه. صد البته که جمع کثیری از شما بزرگان پیش از یادآوری این حقیر بر روال شخصیت متین خویش چنین خواهند نمود.
طایفه گرایی:
از آنجا که در پاورقی به مسئله طایفهگرایی به صورت عمیقتر و از زاویهای دیگر مفصل پرداخته شده * به طور خلاصه اصل موضوعِ منظور نظرِ این پاراگراف را بسیار کوتاه در چند خط جای میدهم: وقتی سخن از انتخابات مجلس شورای اسلامیاست، بی شک بسیاری از مردم منطقهی ما هنوز بر اساس مراودات و وابستگی های طایفه ای و قومیو قبیله ای رای میدهند و علیرغم وجود عوامل مخالف مانند افزایش افراد تحصیلکرده و صاحب نظر، گسترش شبکه های ارتباطی و اطلاع رسانی مانند اینترنت و ... که تاثیری به سزا بر این سیستم گذاشتهاند، هنوز میتوان گفت در عمل از نظر بسیاری از مردم، معتمد ترین سیستم برای حفاظت از منافع افراد در منطقهی ما همین سیستم است. این تاثیر و گستردگی در حالیست که تقریبا شکی نیست که طایفه گرایی به شکل موجود هرگز دوای درد مردم منطقه نخواهد بود و در بسیاری موارد مانند انتخابات مجلس و دیگر انتخابات اتفاقا یکی از عوامل اصلی انتخاب های اشتباه مردم منطقهی ماست.
خط گرایی:
عامل دیگری که میتوان گفت برعکس چیزی که مردم دیگر مناطق در مورد ما فکر میکنند، عاملی کاملاً ریشه دار در منطقه ماست، خط گرایی است. هر چند این خط گرایی یک حزب گرایی کامل و ایده آل نیست ولی به هر حال وجود دارد. البته خط گرایی موجود در منطقه ما علیرغم شباهتها و نزدیکی ها، تفاوتهایی ریشه ای نیز با اصول خط گرایی سیاسی موجود در کشور و بیشتر از آن در دنیا دارد. یکی از مهمترین تفاوتها اینست که بیشتر افرادی که وارد این خط و باند بازی شده اند آن را نه به عنوان سیستمیامروزی برای تاثیرگذاری کلی بر مسائل کلان ملی و بین المللی و به تبع آن منطقه، بلکه به عنوان جایگزینی کاملا مشابه برای طایفه گرایی پذیرفته اند. دید این افراد اکثرا محلی و منطقه ایست و در برخی مواقع هیچ سنخیتی با خط و گروه سیاسی مادر خود در کشور ندارد و اگر هم دارد تنها بالجبار و در ظاهر است.
برای درک درست ازسیستم خطگرایی سیاسی درمنطقهی ما، میتوان اینگونه تصور کرد که یک طایفهی چپ و یک طایفهی راست به طوایف موجود در منطقه اضافه شده است و هر کس از هر طایفه ای که فکر میکند در هرم قدرت طایفهی خود در نقطه ای شایسته قرار ندارد، تغییر طایفه میدهد و وارد یکی از این دو طایفه میشود. اگر اینگونه به ماجرا نگاه شود شاید بسیاری از نقاط مبهم سیاسی منطقه ما مثل «افراد پایین چپ و بالا راست» و یا اینکه علیرغم اینکه بیشتر افراد منطقه در انتخابات ملی اصلاح طلب هستند ولی تا کنون هیچ کاندیدای اصلاح طلبی از این منطقه به مجلس راه نیافته است، روشن میشوند. نقاط ابهامیکه بسیارند و بیشتر کسانی که در صحنهی سیاسی منطقه فعالیت میکنند کاملا با آنها آشنا هستند.
البته نباید از نظر دور داشت که افراد زیادی نیز هستند که به دلیل تفکرات بلند نگرانه و به دنبال آرمانهای خود قدم در این خطوط گذارده اند ولی شاید خود این دوستان و بزرگواران نیز اذعان داشته باشند که فرهنگ غالب در این سیستم به نحوی است که در بالا ذکر شد. اینگونه افرادِ کاملا قابل احترام بعد از مدتی علیرغم شایستگی های بسیار یا دست پایین را میگیرند و یا مجبور به تن دادن به این شرایط میشوند. شرایطی که همیشه درد دل این افراد شایسته و بلند نظر نیز بوده است.
واقع گرایی و عملگرایی
اما سیستم سوم گردآوری تفکر اجتماعی که این حقیر آن را کاملا شایستهی شرایط حاضر منطقه میدانم واقع گرایی و عملگرایی است. البته منظور از این عملگرایی دنبال کردن حزب و یا گروه خاصی نیست که در سطح ملی به این مولفه معروفند. منظور از واقع گرایی و عملگرایی در شرایط کنونی منطقه کهگیلویه، بهمئی، لنده و چرام اینست که تک تک افراد صاحب بینش و صاحب فکر این مناطق این بار خارج از چهارچوبهای ذکر شده در بالا، کاملا حسابگرانه بین منافع ملی، محلی، فردی و همچنین بلند مدت و کوتاه مدت خود یک تعادل منطقی ایجاد کرده و به کسی رای دهند که بیشترین منافع ممکن را در کوتاه ترین زمان ممکن برای آنها به ارمغان آورد در حالی که با منافع بلند مدت ایشان نیز در تضاد نباشد.
اینبار واقعا سیستم همگرایی و هم اندیشی ما به یک خط سوم واقعی نیازمند است. خط سومیکه در شرایط کنونی منجی افراد حاضر در همهی خطوط باشد. خط سومیکه ما و فرزندانمان را سربلند از این بن بست واپسماندگی برهاند. که شروعی باشد بر یک سفر هیجان انگیز و افتخار آمیز به سوی آبادانی و پیشرفت. آبادانی و پیشرفت واقعی و لمس شدنی نه حرف و قول و وعده های ریز و درشت!
مسلما هر کدام از ما دلیل یا ترکیبی از دلایل را برای انتخاب خود مد نظر داریم. ولی در شرایطی که وضع جامعه بسیار اسفناک است و حتی نسبت به بسیاری از مناطق کشور اوضاع نابسامان تری بر منطقه ما حاکم است هر انسان با وجدانی به بهبود شرایط منطقهی خود توجه میکند. متاسفانه در زمانی که اعتیاد دامیبر سر راه همهی جوانان و حتی نوجوانان منطقهی ماست، در زمانی که محرومیت مادی و معنوی باعث گردیده افسردگی و دیگر نگرانی ها و بیماری های روحی و روانی از درون، جوانان منطقهی ما را بسوزاند، در شرایطی که فقر و کمبود امکانات راه را بر استعدادهای بیشمار پسران و دخترانِ به طرز تحسین برانگیزی باهوش منطقهی ما بسته است، در این شرایطِ به عقیدهی نویسنده بحرانی، در فرصت انتخابات پیش رو تنها گام موثری که میتوان برای بهبود سریع اوضاع برداشت نگاه عمیق، وسیع و همه جانبه به دو موضوع عمران و پیشرفت صنعتی و اقتصادی منطقه و همچنین اشتغال و بررسی توانایی واقعی و عملی هر کدام از کاندیداهای بالقوه در این دو زمینه است. البته باید در نظر داشت که تنها توانایی شخصی در این زمینه کافی نیست و امکانات ودسترسی کاندیدای مورد نظر به منابع و مبانی انجام این نزدیکات به معجزات نیز اهمیت همسان و شاید بیشتر دارد.
باید توجه داشت که با دید خوشبینانه، در هر حال با بهبود اوضاع کشور و برداشتن تحریم های بین المللی، به تبع بهبود اقتصاد کشور اوضاع اقتصادی منطقهی ما نیز شاهد بهبود خواهد بود. با این وجود رشد مذکور، هرگز جوابگوی واپسماندگی این منطقهی بدون امکانات نخواهد بود و همتی بلند از تک تک ما میطلبد که با فرستادن فردی کاردان در این حوزه و کمک به وی در پیشبرد برنامه های توسعه محور و زیربنایی بعد از ورود به مجلس، گامی بلند در برون رفت از این بن بست برداریم.
مسئله مهم و حیاتی در اینجا اینست که در شرایط کنونیِ سیاست کشور، هر فردی با هر بینش سیاسی را که به مجلس بفرستیم اتفاقات کلان ملی و بین المللی که بر منطقه ما تاثیر گذار است به روال از پیش تعیین شدهی خود خواهد افتاد. تنها دلمشغولی شاید باید این باشد که فردی به مجلس نرود که دست در دست دیگر دلواپسان باعث کند کردن حرکت عظیم ملی به سمت آشتی با پیشرفت و توسعه در عرصهی بین المللی باشد. غیر از این افراد هر کس دیگر که به مجلس برود – چه اصولگرا و چه اصلاح طلب - به هر حال در جبهه ای قرار خواهد گرفت که در سیاستهای کلان و تاثیر گذار، همگام و همراستا با دولت محترم و سیاستهای رهبری معظم در این زمینه است.
خلاصه:
با وجود شرایط حاکم بر منطقهی کهگیلویه، بهمئی، چرام، لنده که شامل معضلات و مشکلاتی مزمن چون اعتیاد، فقر، عقب نگه داشته شدگی فرهنگی و ... و همچنین پتانسیل های بالایی چون ارزان بودن فاکتورهای موثر در تولید، نیروی کار فراوان، نیروهای متخصص و دلسوز که اکثرا به هر دلیل در دیگر مناطق کشور و یا کشورهای دیگر به خدمت رسانی مشغولند ولی قریب به اتفاق حاضر به مشارکت در توسعه منطقه هستند، نزدیکی به مرز آبی و خاکی - با توجه به اینکه تجارت ایران با عراق به غیر از کردستان بیشتر در بخش شیعه نشین جنوبی است - و همجواری با منطقهی آزاد (خوزستان)، قابلیت بالای جذب گردشگر و ... همچنین با در نظر داشتن اینکه تحولات عظیم بین المللی و برداشتن تحریم های جهانی به زودی هر منطقه از کشور را مانند بمبی آماده انفجار به سمت پیشرفت و توسعه خواهد کرد، چه خوب است که در این دوره فردی را به مجلس بفرستیم که سازندگی و عمران را نه در شعار که در عمل بداند و همچنین بتواند از این فرصت در جهت اشتغال فرزندان بی گناه این منطقهی بی امکانات در پروژهی سازندگی همین دیار استفاده بهینه را بنماید. فردی که نه تنها تخصص مدیریت عمران و توسعه در سطح وسیع را دارا باشد بلکه در شرایط کنونی سیستم سیاسی کشور دستش به امکانات و تقسیم کنندگان برسد.
به امید روزی که از دیار ما نه به عنوان منطقهی محروم که منطقهی نمونه در پیشرفت و توسعه یاد شود. منطقه ای که تمامیمردمش دراین پیشرفت و نتایج آن سهیم باشند. منطقه ای که مردمش الگو و نمونهی دیگر مناطق شوند. اگر فکر میکنید که این امکان پذیر نیست توصیه میکنم نگاهی به تاریخ ژاپن بعد از جنگ بیاندازید. جایی که تنها همت مردم در کنار مدیریت صحیح و کاردان، این کشور را به نمونه ای تبدیل کرد که اینک نه تنها من بلکه هر کس که در مورد پیشرفت و توسعه نیاز به مثال داشته باشد چاره ای ندارد جز نام بردن از آن. البته نباید از نظر دور داشت که در ژاپن فرهنگ توسعه در بین مردمانش ریشه دوانده بود ولی با وجود این همه متخصص و فرهیختهای که منطقهی ما را در شناسنامه به هر کجای کشور و حتی دنیا میبرند تقویت این فرهنگ نیز با یک تلاش و همت بلند دور از دسترس نیست. امید که اینبار تا سالهای سال به انتخابمان افتخار کنیم حتی وقتی به صورت نوه هایمان نگاه میکنیم که دیگر محروم نیستند.
پاورقی:
* این سیستم (طایفه گرایی) به خودی خود نه خوب است و نه بد. اگر هم اینروزها به اشتباه اینگونه جا افتاده است که طایفه گرایی در مقابل پیشرفت و در مقابل دمکراسی قرار دارد، اصلا و ابدا یک گزاره تایید شده علمینیست. این درست که در واقعیت در بسیاری از جوامع تحت سلطهی طایفه گرایی رفتار افراد جامعه همراه با تعصب ها و جهل های گروهی و فردی بوده و این در مقابل انتخاب آگاهانه است، ولی در حقیقت به این سادگی نمیتوان گفت که طایفه گرایی به خودی خود باعث این امر است. در دفاع از این ادعا فقط چند جمله کوتاه به عرض میرسانم. به طور خلاصه، دموکراسی یعنی انتخاب افراد جامعه بر ا ساس منافع شخصی و فردی و فکری خودشان که در آن طی سیستم های انتخابی در نهایت قدرت به دست تفکری میافتد که حامیان بیشتری دارد. اتفاقا منافع فردی و فکری افراد یک طایفه که از لحاظ ژنتیکی و محیطی ( دو عنصر تشکیل دهنده شخصیت و تفکر هر فرد) بسیار به هم نزدیکند، میتواند بسیار هم سو تر از دیگر جوامع و گروهها باشد. پس تشکیل گروه قومیو طایفه ای در سیستم دموکراسی میتواند کاملا موجه باشد. اشکال کار تنها آنجا شکل میگیرد که برخی از افراد متنفذ و قدرتمند طایفه منافع افراد کم قدرت تر طایفه را فدای منافع خود و اطرافیانشان میکنند و با زد و بندهایی که مدافع منافع خودشان است در واقع به طایفه، یعنی گروهی که به رسم فرهنگ خویش به آنها اعتماد کرده اند خیانت میکنند. سوال اینجاست که در کدام هرم قدرت دیگر غیر از هرم قدرت طایفهای و قومی قبیلهای این اتفاق ممکن نیست بیفتد و نمیافتد؟ مگر نه اینکه در گروههای دیگر مدرن و امروزی (از گروههای کوچک تا حزب های بزرگ و حتی کشورها ) نیز این اتفاق به کرات میافتد. شاید بد نباشد حد اقل ما که هنوز تحت سیطرهی کم و زیاد این سیستم زندگی میکنیم از خود بپرسیم که شاید خود طایفهگرایی به خودی خود نامطلوب نباشد و عوامل و المان های دیگری هستند که باعث وهن این سیستم اجتماعی شدهاند. البته این موضوع خود نیاز به بررسی و تحقیق علمیو عمیق توسط متخصصان این حوزه دارد ولی تا آنجا که به بحث ما مربوط میشود به یکی از این عوامل اشاره میشود. تعصب (در اینجا به معنای رفتار جاهلانه و بدون تفکر و بر اساس دستور آنی ناخودآگاه). متاسفانه تعصب جاهلانه و کاملا دور از تفکر یکی از مولفه هایی است که در میان مردم منطقه ما به وفور قابل مشاهده است و علت العلل بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی است. نویسنده خود را در جایگاهی نمیداند که به قطع اعلام کند تعصب زاییدهی طایفه گرایی نیست. همانگونه که گفته شد این موارد خود نیاز به کنکاش علمیعمیق دارد. ولی از آنجا که در بسیاری موارد دیگر نیز شاهد این عامل ویرانگر هستیم میتوان پذیرفت که تعصب بدون طایفهگرایی نیز حیات مستقل دارد و عملی کاملا مجزاست. یک مثال در این مورد تعصب روی تیمهای فوتبال استقلال و پرسپولیس است. در این مقال قصد ارزشگذاری و شاید آنطور که به نظر آید دفاع از این سیستم تقسیم قدرت در میان نیست و این بحث تنها به دلیل اهمیت به میان کشیده شده است.
انتخابات همیشه در منطقه ما از حساسیت ویژهای برخوردار بوده است. این حساسیت میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. دلیل اصلی این اهمیت ولی به احتمال بسیار، سطح پایین زندگی مردم و تاثیری است که ورود یک فرد از ایشان به یکی از بنیانهای قدرت در کشور میتواند بر زندگی آنها داشته باشد. متاسفانه تنها راه برون رفت از محرومیت در منطقهی ما هنوز هم به نظر اکثریت مردم از راهروهای دولت و حکومت میگذرد. البته به نظر میرسد این دید با وجود افزایش افراد با سواد (نه فقط مدرک گرفته!) و گسترش راههای سهل و سریع ارتباطی با دنیای پیشرفته باید به زودی شروع به تغییری دراماتیک نماید. این موضوع خود به دلیل اهمیت اگر عمری بود و وقتی، در مقالات دیگر مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. ای کاش بزرگان اندیشمند همولایتی نیز این موضوع را محور ایده پردازی و تحلیلگری خود قرار دهند. چرا که موضوعی است بس مهم و حیاتی برای حال و آینده خود و فرزندانمان.
پس از این پیش مقدمه - که به این جهت نگارش شده است که پرداختن به مقولهی انتخاباتِ انتهای سال آینده را از هم اکنون، با توجه به اهمیت آن برای مردم، به طور موجه توجیه کند- سراغ متن و بطن گفتار میرویم.
در این مقاله ابتدا بنیانها و محیطهای فکری و فرهنگی که محاط بر تفکر فردیِ مردم منطقهی انتخاباتی کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده با تاثیرگذاری بر بینش و باورهای آنان باعث میشوند که این مردم به یک کاندیای خاص رای دهند و یا ندهند مورد بحث قرار میگیرد – با یک گذر حاشیه ای در مورد یکی از این محیطها یعنی طایفهگرایی به دلیل اهمیت که در پاورقی به استحضار رسیده است - و در انتها نظر نویسنده که تنها اظهار نظری است از طرف یکی از همولایتی های شما در معرض نظرشما بزرگان گذارده میشود. هر چند این نظر با تکیه بر تجربهی سالها حضور در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی و بررسی موشکافانهی شرایط منطقه ابراز میشود، ولی به هر حال یک نظر شخصی است که میتواند مورد رد و یا قبول شما عزیزان واقع شود. مسلماً این اظهار نظر میتواند له یا علیه یک کاندیدای خاص باشد. همچنین میتواندهمانگونه که گفته شد به نظر شما درست یا اشتباه باشد. در هر صورت لطفا در صورت امکان نظر خودتان را در مورد اصل موضوع و نه حاشیه، با احترام و دوری از توهین همراه نمایید تا اگر قصد تغییری در نظر این حقیر و یا گروه خوانندگان همنظر را دارید، خدای ناکرده توهین و نیت خوانی و تحقیر و ... باعث نشود مخاطبتان آن را بیشتر نشان عکس العملی احساسی و به دور از تعقل تلقی نماید تا نظری عمیق و از روی خرد و بر پایه اندیشه. صد البته که جمع کثیری از شما بزرگان پیش از یادآوری این حقیر بر روال شخصیت متین خویش چنین خواهند نمود.
طایفه گرایی:
از آنجا که در پاورقی به مسئله طایفهگرایی به صورت عمیقتر و از زاویهای دیگر مفصل پرداخته شده * به طور خلاصه اصل موضوعِ منظور نظرِ این پاراگراف را بسیار کوتاه در چند خط جای میدهم: وقتی سخن از انتخابات مجلس شورای اسلامیاست، بی شک بسیاری از مردم منطقهی ما هنوز بر اساس مراودات و وابستگی های طایفه ای و قومیو قبیله ای رای میدهند و علیرغم وجود عوامل مخالف مانند افزایش افراد تحصیلکرده و صاحب نظر، گسترش شبکه های ارتباطی و اطلاع رسانی مانند اینترنت و ... که تاثیری به سزا بر این سیستم گذاشتهاند، هنوز میتوان گفت در عمل از نظر بسیاری از مردم، معتمد ترین سیستم برای حفاظت از منافع افراد در منطقهی ما همین سیستم است. این تاثیر و گستردگی در حالیست که تقریبا شکی نیست که طایفه گرایی به شکل موجود هرگز دوای درد مردم منطقه نخواهد بود و در بسیاری موارد مانند انتخابات مجلس و دیگر انتخابات اتفاقا یکی از عوامل اصلی انتخاب های اشتباه مردم منطقهی ماست.
خط گرایی:
عامل دیگری که میتوان گفت برعکس چیزی که مردم دیگر مناطق در مورد ما فکر میکنند، عاملی کاملاً ریشه دار در منطقه ماست، خط گرایی است. هر چند این خط گرایی یک حزب گرایی کامل و ایده آل نیست ولی به هر حال وجود دارد. البته خط گرایی موجود در منطقه ما علیرغم شباهتها و نزدیکی ها، تفاوتهایی ریشه ای نیز با اصول خط گرایی سیاسی موجود در کشور و بیشتر از آن در دنیا دارد. یکی از مهمترین تفاوتها اینست که بیشتر افرادی که وارد این خط و باند بازی شده اند آن را نه به عنوان سیستمیامروزی برای تاثیرگذاری کلی بر مسائل کلان ملی و بین المللی و به تبع آن منطقه، بلکه به عنوان جایگزینی کاملا مشابه برای طایفه گرایی پذیرفته اند. دید این افراد اکثرا محلی و منطقه ایست و در برخی مواقع هیچ سنخیتی با خط و گروه سیاسی مادر خود در کشور ندارد و اگر هم دارد تنها بالجبار و در ظاهر است.
برای درک درست ازسیستم خطگرایی سیاسی درمنطقهی ما، میتوان اینگونه تصور کرد که یک طایفهی چپ و یک طایفهی راست به طوایف موجود در منطقه اضافه شده است و هر کس از هر طایفه ای که فکر میکند در هرم قدرت طایفهی خود در نقطه ای شایسته قرار ندارد، تغییر طایفه میدهد و وارد یکی از این دو طایفه میشود. اگر اینگونه به ماجرا نگاه شود شاید بسیاری از نقاط مبهم سیاسی منطقه ما مثل «افراد پایین چپ و بالا راست» و یا اینکه علیرغم اینکه بیشتر افراد منطقه در انتخابات ملی اصلاح طلب هستند ولی تا کنون هیچ کاندیدای اصلاح طلبی از این منطقه به مجلس راه نیافته است، روشن میشوند. نقاط ابهامیکه بسیارند و بیشتر کسانی که در صحنهی سیاسی منطقه فعالیت میکنند کاملا با آنها آشنا هستند.
البته نباید از نظر دور داشت که افراد زیادی نیز هستند که به دلیل تفکرات بلند نگرانه و به دنبال آرمانهای خود قدم در این خطوط گذارده اند ولی شاید خود این دوستان و بزرگواران نیز اذعان داشته باشند که فرهنگ غالب در این سیستم به نحوی است که در بالا ذکر شد. اینگونه افرادِ کاملا قابل احترام بعد از مدتی علیرغم شایستگی های بسیار یا دست پایین را میگیرند و یا مجبور به تن دادن به این شرایط میشوند. شرایطی که همیشه درد دل این افراد شایسته و بلند نظر نیز بوده است.
واقع گرایی و عملگرایی
اما سیستم سوم گردآوری تفکر اجتماعی که این حقیر آن را کاملا شایستهی شرایط حاضر منطقه میدانم واقع گرایی و عملگرایی است. البته منظور از این عملگرایی دنبال کردن حزب و یا گروه خاصی نیست که در سطح ملی به این مولفه معروفند. منظور از واقع گرایی و عملگرایی در شرایط کنونی منطقه کهگیلویه، بهمئی، لنده و چرام اینست که تک تک افراد صاحب بینش و صاحب فکر این مناطق این بار خارج از چهارچوبهای ذکر شده در بالا، کاملا حسابگرانه بین منافع ملی، محلی، فردی و همچنین بلند مدت و کوتاه مدت خود یک تعادل منطقی ایجاد کرده و به کسی رای دهند که بیشترین منافع ممکن را در کوتاه ترین زمان ممکن برای آنها به ارمغان آورد در حالی که با منافع بلند مدت ایشان نیز در تضاد نباشد.
اینبار واقعا سیستم همگرایی و هم اندیشی ما به یک خط سوم واقعی نیازمند است. خط سومیکه در شرایط کنونی منجی افراد حاضر در همهی خطوط باشد. خط سومیکه ما و فرزندانمان را سربلند از این بن بست واپسماندگی برهاند. که شروعی باشد بر یک سفر هیجان انگیز و افتخار آمیز به سوی آبادانی و پیشرفت. آبادانی و پیشرفت واقعی و لمس شدنی نه حرف و قول و وعده های ریز و درشت!
مسلما هر کدام از ما دلیل یا ترکیبی از دلایل را برای انتخاب خود مد نظر داریم. ولی در شرایطی که وضع جامعه بسیار اسفناک است و حتی نسبت به بسیاری از مناطق کشور اوضاع نابسامان تری بر منطقه ما حاکم است هر انسان با وجدانی به بهبود شرایط منطقهی خود توجه میکند. متاسفانه در زمانی که اعتیاد دامیبر سر راه همهی جوانان و حتی نوجوانان منطقهی ماست، در زمانی که محرومیت مادی و معنوی باعث گردیده افسردگی و دیگر نگرانی ها و بیماری های روحی و روانی از درون، جوانان منطقهی ما را بسوزاند، در شرایطی که فقر و کمبود امکانات راه را بر استعدادهای بیشمار پسران و دخترانِ به طرز تحسین برانگیزی باهوش منطقهی ما بسته است، در این شرایطِ به عقیدهی نویسنده بحرانی، در فرصت انتخابات پیش رو تنها گام موثری که میتوان برای بهبود سریع اوضاع برداشت نگاه عمیق، وسیع و همه جانبه به دو موضوع عمران و پیشرفت صنعتی و اقتصادی منطقه و همچنین اشتغال و بررسی توانایی واقعی و عملی هر کدام از کاندیداهای بالقوه در این دو زمینه است. البته باید در نظر داشت که تنها توانایی شخصی در این زمینه کافی نیست و امکانات ودسترسی کاندیدای مورد نظر به منابع و مبانی انجام این نزدیکات به معجزات نیز اهمیت همسان و شاید بیشتر دارد.
باید توجه داشت که با دید خوشبینانه، در هر حال با بهبود اوضاع کشور و برداشتن تحریم های بین المللی، به تبع بهبود اقتصاد کشور اوضاع اقتصادی منطقهی ما نیز شاهد بهبود خواهد بود. با این وجود رشد مذکور، هرگز جوابگوی واپسماندگی این منطقهی بدون امکانات نخواهد بود و همتی بلند از تک تک ما میطلبد که با فرستادن فردی کاردان در این حوزه و کمک به وی در پیشبرد برنامه های توسعه محور و زیربنایی بعد از ورود به مجلس، گامی بلند در برون رفت از این بن بست برداریم.
مسئله مهم و حیاتی در اینجا اینست که در شرایط کنونیِ سیاست کشور، هر فردی با هر بینش سیاسی را که به مجلس بفرستیم اتفاقات کلان ملی و بین المللی که بر منطقه ما تاثیر گذار است به روال از پیش تعیین شدهی خود خواهد افتاد. تنها دلمشغولی شاید باید این باشد که فردی به مجلس نرود که دست در دست دیگر دلواپسان باعث کند کردن حرکت عظیم ملی به سمت آشتی با پیشرفت و توسعه در عرصهی بین المللی باشد. غیر از این افراد هر کس دیگر که به مجلس برود – چه اصولگرا و چه اصلاح طلب - به هر حال در جبهه ای قرار خواهد گرفت که در سیاستهای کلان و تاثیر گذار، همگام و همراستا با دولت محترم و سیاستهای رهبری معظم در این زمینه است.
خلاصه:
با وجود شرایط حاکم بر منطقهی کهگیلویه، بهمئی، چرام، لنده که شامل معضلات و مشکلاتی مزمن چون اعتیاد، فقر، عقب نگه داشته شدگی فرهنگی و ... و همچنین پتانسیل های بالایی چون ارزان بودن فاکتورهای موثر در تولید، نیروی کار فراوان، نیروهای متخصص و دلسوز که اکثرا به هر دلیل در دیگر مناطق کشور و یا کشورهای دیگر به خدمت رسانی مشغولند ولی قریب به اتفاق حاضر به مشارکت در توسعه منطقه هستند، نزدیکی به مرز آبی و خاکی - با توجه به اینکه تجارت ایران با عراق به غیر از کردستان بیشتر در بخش شیعه نشین جنوبی است - و همجواری با منطقهی آزاد (خوزستان)، قابلیت بالای جذب گردشگر و ... همچنین با در نظر داشتن اینکه تحولات عظیم بین المللی و برداشتن تحریم های جهانی به زودی هر منطقه از کشور را مانند بمبی آماده انفجار به سمت پیشرفت و توسعه خواهد کرد، چه خوب است که در این دوره فردی را به مجلس بفرستیم که سازندگی و عمران را نه در شعار که در عمل بداند و همچنین بتواند از این فرصت در جهت اشتغال فرزندان بی گناه این منطقهی بی امکانات در پروژهی سازندگی همین دیار استفاده بهینه را بنماید. فردی که نه تنها تخصص مدیریت عمران و توسعه در سطح وسیع را دارا باشد بلکه در شرایط کنونی سیستم سیاسی کشور دستش به امکانات و تقسیم کنندگان برسد.
به امید روزی که از دیار ما نه به عنوان منطقهی محروم که منطقهی نمونه در پیشرفت و توسعه یاد شود. منطقه ای که تمامیمردمش دراین پیشرفت و نتایج آن سهیم باشند. منطقه ای که مردمش الگو و نمونهی دیگر مناطق شوند. اگر فکر میکنید که این امکان پذیر نیست توصیه میکنم نگاهی به تاریخ ژاپن بعد از جنگ بیاندازید. جایی که تنها همت مردم در کنار مدیریت صحیح و کاردان، این کشور را به نمونه ای تبدیل کرد که اینک نه تنها من بلکه هر کس که در مورد پیشرفت و توسعه نیاز به مثال داشته باشد چاره ای ندارد جز نام بردن از آن. البته نباید از نظر دور داشت که در ژاپن فرهنگ توسعه در بین مردمانش ریشه دوانده بود ولی با وجود این همه متخصص و فرهیختهای که منطقهی ما را در شناسنامه به هر کجای کشور و حتی دنیا میبرند تقویت این فرهنگ نیز با یک تلاش و همت بلند دور از دسترس نیست. امید که اینبار تا سالهای سال به انتخابمان افتخار کنیم حتی وقتی به صورت نوه هایمان نگاه میکنیم که دیگر محروم نیستند.
پاورقی:
* این سیستم (طایفه گرایی) به خودی خود نه خوب است و نه بد. اگر هم اینروزها به اشتباه اینگونه جا افتاده است که طایفه گرایی در مقابل پیشرفت و در مقابل دمکراسی قرار دارد، اصلا و ابدا یک گزاره تایید شده علمینیست. این درست که در واقعیت در بسیاری از جوامع تحت سلطهی طایفه گرایی رفتار افراد جامعه همراه با تعصب ها و جهل های گروهی و فردی بوده و این در مقابل انتخاب آگاهانه است، ولی در حقیقت به این سادگی نمیتوان گفت که طایفه گرایی به خودی خود باعث این امر است. در دفاع از این ادعا فقط چند جمله کوتاه به عرض میرسانم. به طور خلاصه، دموکراسی یعنی انتخاب افراد جامعه بر ا ساس منافع شخصی و فردی و فکری خودشان که در آن طی سیستم های انتخابی در نهایت قدرت به دست تفکری میافتد که حامیان بیشتری دارد. اتفاقا منافع فردی و فکری افراد یک طایفه که از لحاظ ژنتیکی و محیطی ( دو عنصر تشکیل دهنده شخصیت و تفکر هر فرد) بسیار به هم نزدیکند، میتواند بسیار هم سو تر از دیگر جوامع و گروهها باشد. پس تشکیل گروه قومیو طایفه ای در سیستم دموکراسی میتواند کاملا موجه باشد. اشکال کار تنها آنجا شکل میگیرد که برخی از افراد متنفذ و قدرتمند طایفه منافع افراد کم قدرت تر طایفه را فدای منافع خود و اطرافیانشان میکنند و با زد و بندهایی که مدافع منافع خودشان است در واقع به طایفه، یعنی گروهی که به رسم فرهنگ خویش به آنها اعتماد کرده اند خیانت میکنند. سوال اینجاست که در کدام هرم قدرت دیگر غیر از هرم قدرت طایفهای و قومی قبیلهای این اتفاق ممکن نیست بیفتد و نمیافتد؟ مگر نه اینکه در گروههای دیگر مدرن و امروزی (از گروههای کوچک تا حزب های بزرگ و حتی کشورها ) نیز این اتفاق به کرات میافتد. شاید بد نباشد حد اقل ما که هنوز تحت سیطرهی کم و زیاد این سیستم زندگی میکنیم از خود بپرسیم که شاید خود طایفهگرایی به خودی خود نامطلوب نباشد و عوامل و المان های دیگری هستند که باعث وهن این سیستم اجتماعی شدهاند. البته این موضوع خود نیاز به بررسی و تحقیق علمیو عمیق توسط متخصصان این حوزه دارد ولی تا آنجا که به بحث ما مربوط میشود به یکی از این عوامل اشاره میشود. تعصب (در اینجا به معنای رفتار جاهلانه و بدون تفکر و بر اساس دستور آنی ناخودآگاه). متاسفانه تعصب جاهلانه و کاملا دور از تفکر یکی از مولفه هایی است که در میان مردم منطقه ما به وفور قابل مشاهده است و علت العلل بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی است. نویسنده خود را در جایگاهی نمیداند که به قطع اعلام کند تعصب زاییدهی طایفه گرایی نیست. همانگونه که گفته شد این موارد خود نیاز به کنکاش علمیعمیق دارد. ولی از آنجا که در بسیاری موارد دیگر نیز شاهد این عامل ویرانگر هستیم میتوان پذیرفت که تعصب بدون طایفهگرایی نیز حیات مستقل دارد و عملی کاملا مجزاست. یک مثال در این مورد تعصب روی تیمهای فوتبال استقلال و پرسپولیس است. در این مقال قصد ارزشگذاری و شاید آنطور که به نظر آید دفاع از این سیستم تقسیم قدرت در میان نیست و این بحث تنها به دلیل اهمیت به میان کشیده شده است.