مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛علیفتح روزبهان
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
جناب آقای حبیب اله پیشوا طی چند روز اخیر به مناسبت های مختلف دست به قلم برده است و در دو مقاله ی «نقد سید باقر؛خبری تازه در راه است» و «چرا بزرگواری در معارفه ی فرماندار کهگیلویه شرکت نکرد؟» به نقد و بررسی مسائل استان پرداخته اند که پیرامون مطالب مطروحه ی ایشان در این دو نوشته ذکر مواردی چند ضروری به نظر می رسد؛
۱- آنچه که بیش از هر چیز پیرامون این مقالات جالب است عنوان هایی است که بر مطالب گذاشته شده است و نویسنده ظاهرا خواسته با انتخاب این تیترها به خواننده القا کند که مطلب مهمی در راه است.
دو تیتر بسیار ضعیفی که مورد اول یعنی «نقد سید باقر» با نوشتار متن بسیار بی ربط می باشد و تیتر دوم هم بیشتر مناسب یک خبر می باشد تا یک مقاله ی اصطلاحا تحلیلی.
نکته ی دیگر در مورد این مقالات یادآوری این واقعیت تلخ پیرامون فضای ضعیف رسانه ای استان است که ظاهرا هیچ حساب و کتابی در این حوزه حاکم نیست و هر آنکس که میل فرماید می تواند قلم به دست گیرد و ادعای روزنامه نگاری و رسانه ای بودن کند در حالی که در واقعیت عرصه ی رسانه نیاز به علم و آگاهی دارد و حداقل فرد باید دوره هایی کوتاه در این زمینه بگذراند همان گونه که عرصه وکالت محدودیت های خاص خود را دارد و هر کسی نمی تواند به این عرصه ورود نماید
از طرف دیگر چنین مسئله ای یعنی عدم شرکت نماینده در یک مراسم معارفه ی فرماندار ابدا موضوع مهم و خاصی نبوده است. به هر حال آقای پیشوا که مسائل را خوب رصد می نماید حتما این نکته را خوب می دانند که نماینده محترم تاکنون در مراسم معارفه ی هیچ کدام از فرمانداران شهرستان های حوزه ی نمایندگی اش شرکت نکرده است و یا حتی در گچساران نیز تاجگردون در مراسم معارفه فرمانداران گچساران و باشت هم حضور نداشت و این مسئله بیشتر سلیقه ای است و احتمالا حضور همیشگی آقای زارع در این جلسات آقای پیشوا را به شک و کنجکاوی انداخته است. در عرف سیاسی معمولا عدم حضور یک مقام مربوطه در مراسم معارفه را به منزله قهر و اعتراض تلقی می کنند و تنها یک ذهن منفی باف می تواند برداشتی غیر از این داشته باشد.
۲- نویسنده ی محترم در مقاله ی اول خود «نقد سید باقر» در همان ابتدای مقاله با نقب زدن به گذشته و یادآوری همکاری خود و سید باقر موسوی در هیئت هفت نفری واگذاری زمین در استان می نویسد: «اما سرنوشت آن ایام پس از مدتی تغییر کرد و سید از آن حالت اولیه انقلابی و مردمی مبدل به یک فرد سیاسی گردید». قبل از هر چیز باید از آقای پیشوای عزیز پرسید که براستی سیاسی بودن چه اشکالی دارد ؟اگر سیاسی بودن اشکال دارد پس چرا خود سال ها به این کار مشغولید و اتفاقا از فعالان حزب موتلفه ی اسلامی می باشید؟ و از طرف دیگر آیا سیاسی بودن از رانت خوار بودن بهتر نیست؟ ایا سیاسی بودن بهتر از تملق گویی و مجیزه گویی نمی باشد ؟ آیا سیاست همان نیست که حضرت امام خمینی(ره) بر اساس جمله معروف شهید مجلس معتقد بود: «سیاست ما عین دیانت ماست».
سید باقر هرگز حالت انقلابی و مردمی اش را رها نکرد که برعکس ایشان هنوز هم یک چهره مردمی و انقلابی هستند و مردم هیچ گاه نطق تاریخی ایشان در دفاع از مردم جلوی سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت که اتفاقا سید هم جناحی و حامی ایشان نیز بودند را از یاد نخواهند برد. و صحبت هایی که ایشان در هفته قبل ایراد فرمودند و شما همان ها را بهانه حمله قرار داده اید چیزی نبود جز دفاع از حقوق مردم و نهیب زدن به برخی حضرات انحصار طلب که همه چیز را برای خود می خواهند.
سید باقر مردمی بوده است و مردمی می ماند همان گونه که در دو دور حضور ایشان در صحنه ی انتخابات مردم بیشترین اقبال را به ایشان نشان دادند و اگر نظارت استصوابی شورای نگهبان نبود ده بار دیگر هم می آمدند سید در رقابت با دوستان موتلفه ای حضرت عالی مورد حمایت اکثریت مردم واقع می شدند.
سید باقر موسوی هیچ گاه از حالت انقلابی اش خارج نشد بلکه آنهایی از آن حالت خارج شدند که خیلی زود سراغ ساختن ویلاهای مجلل و آپارتمان های لوکس رفتند و برخی نیز در امر زمین خواری فعال شدند و گروهی نیز سراغ پیمانکارهای کلان و سفارشی رفتند و تجمل را بر سادگی ترجیح دادند در حالی که زندگی ساده و بی آلایش سید باقر زبانزد عام و خاص می باشد.
۳- مقاله از ابتدا تا انتها بی سر و ته است و حتی میشد همه ی حرف ها را در دو سطر بیان نمود ولی در آخر سر هم معلوم نمی شود خبر تازه ای که در راه است چه می باشد. اما فرمایش پاراگراف آخر جناب حاجی در نوع خود جای تامل و تعمق بسیار دارد که می فرمایند: «با این رویکرد واضح است که آقای تاجگردون فقط گچساران و باشت را می بیند و آقای موسوی حوزه دیدش ،تنها شهرستان های بویراحمد و دنا خوهد بود و سایر سیاسیون هم به همین ترتیب عمل خواهند نمود ».
سوال این است که با فرض تایید این صحبت ها؛ حوزه ی دید خود نویسنده کجاست؟ یعنی آیا دید خود ایشان جهانی و ملی است که اگر این گونه باشد فبهذا. ولی بررسی عملکرد سیاسی و اجتماعی ایشان بویژه در انتخابات شورای چهارم یاسوج چیز دیگری می گوید و فعالیت آقای پیشوا در آن انتخابات بیانگر قومی و خانوادگی رفتار کردن شان می باشد. تحرکات و پیگیری هایی که در آن انتخابات صرفا در پی کسب آراء برای یکی از نزدیکان خانوادگی شان بوده و همین را بس.....
۴-اما مقاله دوم آقای پیشوا «چرا بزرگواری در معارفه ی فرماندار کهگیلویه شرکت نکرد؟» بسیار جالب تر و در عین حال تاسف برانگیز تر می باشد. آنجا که ایشان در همان ابتدای مطلب نام از طایفه و طایفه گرایی می آورد و می خواهند با هر ادله ی ضعیفی که هست ثابت کنند که دوست سابق و هم محفلی اش یعنی آقای بزرگواری گرفتار قوم بازی شده است.
ایشان بدون توجه به فعالیت های سیاسی آقای کریمی که مسئول ستاد دکتر روحانی بودند و برخلاف خیلی از اصلاح طلبان کهگیلویه حاضر نشدند به بزرگواری رای دهند هم قبیله ای بودن این دو را به رخ می کشاند تا به گمان خود پرده از یک راز بزرگ برداشته باشد. اما باید دانست که از یک موضوع کوچک کوه ساختن نه به اردوگاه شکست خورده آقایان کمکی خواهد کرد و نه هم کسی را سعید حجاریان و یا رضا توفیقی خواهد نمود.
آقای پیشوا در این میان به مخالفت های یک ساله آقای نماینده اشاره ای نمی کنند و حتی در اشاره ای غیر مستقیم در مورد این انتصاب گفته بود«اجاره نخواهم داد فرماندار حامی فتنه منصوب گردد». به نظر می رسد نویسنده ی محترم خود را به ندانستن می زنند که نماینده ی محترم بر روی قضیه ورزش و جوانان شهرستان چه الم شنگه ای به پا کرد و هنوز هم بر خلاف خواست مردم اجازه ی تغییر و تحول در شهرستان را نمی دهند. احتمالا در نگاه ایشان این یک سال مخالفت همان شکستن کاسه مجنون توسط لیلی است.
ضمنا به نظر می رسد که تحلیل گر عزیز از یاد برده اند که چند روز قبل تر بخشی از بهانه نقد سید باقر همین مسائل قومی و منطقه ای بوده است ولی حالا مطرح کردن این مسائل رکیک و ناپسند نمی تواند شایسته ی فضای رسانه ای استان باشد. فضای رسانه ای محکمه قضایی نیست که اثبات نسبت های خانوادگی و «ککاگری» در رأی قاضی تاثیر داشته باشد.
۵- حاجی مدعی است که معرفی کریمی خشم اصلاح طلبان مستقل و طیف آقای لاهوتی را برانگیخته است و از طرفی در پایان همین مقاله مدعی وجود ماراتنی در میان جریان اصلاحات می گردند. در اینکه در هر جریانی اختلاف نظر وجود دارد بحثی نیست و بهترین مثال برای این مدعا خود جریان اصولگرای استان می باشد که بویژه در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم عود کرد و آقای پیشوا و علی محمد دانشی در ستاد ولایتی فعال بودند، گروهی برای قالیباف کار می کردند، برخی رئیس جمهور بودن جلیلی را تمام شده می دانستند، تعدادی نیز مسائل قومی را بر سیاست و برنامه های موتلفه و پایداری ترجیح دادند و به محسن رضایی رای دادند و البته گروهی هم در غم از دست دادن مشایی ترجیح دادند که شناسنامه هاشان مهر نخورد.
۶- شاید بهتر باشد آقای پیشوا بیش از آنکه نگران اختلاف اصلاح طلبان باشد برای اختلافات ریشه دار آقای دهراب پور و سید مسعود حسینی چاره اندیشی نماید و مواظب دوستی خود با آقای بزرگواری باشد که با این فرمایشات ممکن است حاج آقا دلخور گردند.
در اینکه در انتخاب آقای کریمی انتقادات و حرف و حدیث هایی بین خود نیروهای اصلاح طلب شهرستان وجود داشت حرفی نیست و این موضوعی است که فعلاً بزرگان اصلاح طلب در پی رفع کدورتهای ناشی از این انتصاب می باشند و لذا جریان اصلاح طلب دایه از مادر مهربان تر نمی خواهد. از میان اصلاح طلبان نیز کسی از بابت انتخاب کریمی خشمگین نیست که بیشتر دوستان اصولگرای آقای نویسنده خشمشان برانگیخته شده است و واهمه ی انتخابات آینده ی مجلس را دارند.
به هر حال بر ما چندان روشن نیست که هدف از این تحرکات و اظهارات چیست ولی بیشتر بوی آن می آید که دوستان دوست دارند با این نوع دلسوزی ها با آقای استاندار و تاجگردون بنای دوستی بریزند که همین خواسته هم محقق نخواهد شد.
۷- مردم سالهاست آقای بزرگواری و تفکر ایشان را می شناسند و خیلی از آنها برخلاف جناب آقای پیشوا که در انتخابات سال ۱۳۸۶ تمام قد از آقای بزرگواری حمایت کردند به او «نه» گفتند. هر چند همان زمان به نظر می رسید که این حمایت بیشتر در تقابل و ضدیت با لطیف رستاد نامزد جوان و شایسته ی آن دوره اصلاح طلبان در انتخابات کهگیلویه می باشد. حالا نیز به احتمال قوی از حاج آقا دلخورند که چرا عرصه را برای ورود ایشان به انتخابات مهیا نمی کند و همین باعث شده تا عدم حضور بزرگواری در معارفه کریمی را یک سناریوی قومی عنوان کند و حس کند که در اینجا نیز خبری تازه در راه است.ولی شاید نتوان در این فقره ایرادی بر آقای بزرگواری وارد دانست چرا که در همان زمان وقتی بزرگان اصولگرا برای معرفی کاندید کهگیلویه مشورت و نظرخواهی کردند ،جمع همگی از بزرگواری حمایت کردند و گفته می شود تنها محمد رحیم دهراب پور بواسطه جوان بودن نظر مخالفی با آقای پیشوا نداشتند.
۸- اما مورد آخر تصدیق حق اظهار نظر و مقاله نویسی از سوی هر کسی است البته به شرطی که چهارچوب این مهم رعایت شود و همچین افراد آزادند که در انتخابات شورا و مجلس به عنوان کاندید شرکت نمایند؛ اما دو پیشنهاد به دوستان ؛ اول آنکه قرار نیست هر کسی برای اظهار وجود حتما رو به مقاله نویسی آورد ممکن است فردی سخنران خوبی باشد، یا مدیر توانایی باشد و یا هم وکیلی آشنا به زیر و بم وکالت باشد و یکی هم باشد که در مراسم بله برون خوب سخن فرمایی کند و این همه دلیل بر جامع و علامه بودن فرد نمی باشد. عرصه رسانه عرصه حساس و خاصی است و این عرصه هم نیروی خاص خودش را می طلبد و حضور و اظهار نظر برخی چیزی جز اساعه ادب به ساحت این حوزه نیست. و پیشنهاد دوم آن است که هرگز نباید برخی اتفاقات و موفقیت های کوچک و وجود پاره ای فرصت های نامربوط ما را غره نماید و بی گدار پا به صحنه ی انتخابات مجلس بگذاریم. که این کارزار مهم جای شخصیت های انقلابی، مردمی و ساده زیستی از نوع سید باقر و بهرام تاجگردون می باشد.
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
جناب آقای حبیب اله پیشوا طی چند روز اخیر به مناسبت های مختلف دست به قلم برده است و در دو مقاله ی «نقد سید باقر؛خبری تازه در راه است» و «چرا بزرگواری در معارفه ی فرماندار کهگیلویه شرکت نکرد؟» به نقد و بررسی مسائل استان پرداخته اند که پیرامون مطالب مطروحه ی ایشان در این دو نوشته ذکر مواردی چند ضروری به نظر می رسد؛
۱- آنچه که بیش از هر چیز پیرامون این مقالات جالب است عنوان هایی است که بر مطالب گذاشته شده است و نویسنده ظاهرا خواسته با انتخاب این تیترها به خواننده القا کند که مطلب مهمی در راه است.
دو تیتر بسیار ضعیفی که مورد اول یعنی «نقد سید باقر» با نوشتار متن بسیار بی ربط می باشد و تیتر دوم هم بیشتر مناسب یک خبر می باشد تا یک مقاله ی اصطلاحا تحلیلی.
نکته ی دیگر در مورد این مقالات یادآوری این واقعیت تلخ پیرامون فضای ضعیف رسانه ای استان است که ظاهرا هیچ حساب و کتابی در این حوزه حاکم نیست و هر آنکس که میل فرماید می تواند قلم به دست گیرد و ادعای روزنامه نگاری و رسانه ای بودن کند در حالی که در واقعیت عرصه ی رسانه نیاز به علم و آگاهی دارد و حداقل فرد باید دوره هایی کوتاه در این زمینه بگذراند همان گونه که عرصه وکالت محدودیت های خاص خود را دارد و هر کسی نمی تواند به این عرصه ورود نماید
از طرف دیگر چنین مسئله ای یعنی عدم شرکت نماینده در یک مراسم معارفه ی فرماندار ابدا موضوع مهم و خاصی نبوده است. به هر حال آقای پیشوا که مسائل را خوب رصد می نماید حتما این نکته را خوب می دانند که نماینده محترم تاکنون در مراسم معارفه ی هیچ کدام از فرمانداران شهرستان های حوزه ی نمایندگی اش شرکت نکرده است و یا حتی در گچساران نیز تاجگردون در مراسم معارفه فرمانداران گچساران و باشت هم حضور نداشت و این مسئله بیشتر سلیقه ای است و احتمالا حضور همیشگی آقای زارع در این جلسات آقای پیشوا را به شک و کنجکاوی انداخته است. در عرف سیاسی معمولا عدم حضور یک مقام مربوطه در مراسم معارفه را به منزله قهر و اعتراض تلقی می کنند و تنها یک ذهن منفی باف می تواند برداشتی غیر از این داشته باشد.
۲- نویسنده ی محترم در مقاله ی اول خود «نقد سید باقر» در همان ابتدای مقاله با نقب زدن به گذشته و یادآوری همکاری خود و سید باقر موسوی در هیئت هفت نفری واگذاری زمین در استان می نویسد: «اما سرنوشت آن ایام پس از مدتی تغییر کرد و سید از آن حالت اولیه انقلابی و مردمی مبدل به یک فرد سیاسی گردید». قبل از هر چیز باید از آقای پیشوای عزیز پرسید که براستی سیاسی بودن چه اشکالی دارد ؟اگر سیاسی بودن اشکال دارد پس چرا خود سال ها به این کار مشغولید و اتفاقا از فعالان حزب موتلفه ی اسلامی می باشید؟ و از طرف دیگر آیا سیاسی بودن از رانت خوار بودن بهتر نیست؟ ایا سیاسی بودن بهتر از تملق گویی و مجیزه گویی نمی باشد ؟ آیا سیاست همان نیست که حضرت امام خمینی(ره) بر اساس جمله معروف شهید مجلس معتقد بود: «سیاست ما عین دیانت ماست».
سید باقر هرگز حالت انقلابی و مردمی اش را رها نکرد که برعکس ایشان هنوز هم یک چهره مردمی و انقلابی هستند و مردم هیچ گاه نطق تاریخی ایشان در دفاع از مردم جلوی سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت که اتفاقا سید هم جناحی و حامی ایشان نیز بودند را از یاد نخواهند برد. و صحبت هایی که ایشان در هفته قبل ایراد فرمودند و شما همان ها را بهانه حمله قرار داده اید چیزی نبود جز دفاع از حقوق مردم و نهیب زدن به برخی حضرات انحصار طلب که همه چیز را برای خود می خواهند.
سید باقر مردمی بوده است و مردمی می ماند همان گونه که در دو دور حضور ایشان در صحنه ی انتخابات مردم بیشترین اقبال را به ایشان نشان دادند و اگر نظارت استصوابی شورای نگهبان نبود ده بار دیگر هم می آمدند سید در رقابت با دوستان موتلفه ای حضرت عالی مورد حمایت اکثریت مردم واقع می شدند.
سید باقر موسوی هیچ گاه از حالت انقلابی اش خارج نشد بلکه آنهایی از آن حالت خارج شدند که خیلی زود سراغ ساختن ویلاهای مجلل و آپارتمان های لوکس رفتند و برخی نیز در امر زمین خواری فعال شدند و گروهی نیز سراغ پیمانکارهای کلان و سفارشی رفتند و تجمل را بر سادگی ترجیح دادند در حالی که زندگی ساده و بی آلایش سید باقر زبانزد عام و خاص می باشد.
۳- مقاله از ابتدا تا انتها بی سر و ته است و حتی میشد همه ی حرف ها را در دو سطر بیان نمود ولی در آخر سر هم معلوم نمی شود خبر تازه ای که در راه است چه می باشد. اما فرمایش پاراگراف آخر جناب حاجی در نوع خود جای تامل و تعمق بسیار دارد که می فرمایند: «با این رویکرد واضح است که آقای تاجگردون فقط گچساران و باشت را می بیند و آقای موسوی حوزه دیدش ،تنها شهرستان های بویراحمد و دنا خوهد بود و سایر سیاسیون هم به همین ترتیب عمل خواهند نمود ».
سوال این است که با فرض تایید این صحبت ها؛ حوزه ی دید خود نویسنده کجاست؟ یعنی آیا دید خود ایشان جهانی و ملی است که اگر این گونه باشد فبهذا. ولی بررسی عملکرد سیاسی و اجتماعی ایشان بویژه در انتخابات شورای چهارم یاسوج چیز دیگری می گوید و فعالیت آقای پیشوا در آن انتخابات بیانگر قومی و خانوادگی رفتار کردن شان می باشد. تحرکات و پیگیری هایی که در آن انتخابات صرفا در پی کسب آراء برای یکی از نزدیکان خانوادگی شان بوده و همین را بس.....
۴-اما مقاله دوم آقای پیشوا «چرا بزرگواری در معارفه ی فرماندار کهگیلویه شرکت نکرد؟» بسیار جالب تر و در عین حال تاسف برانگیز تر می باشد. آنجا که ایشان در همان ابتدای مطلب نام از طایفه و طایفه گرایی می آورد و می خواهند با هر ادله ی ضعیفی که هست ثابت کنند که دوست سابق و هم محفلی اش یعنی آقای بزرگواری گرفتار قوم بازی شده است.
ایشان بدون توجه به فعالیت های سیاسی آقای کریمی که مسئول ستاد دکتر روحانی بودند و برخلاف خیلی از اصلاح طلبان کهگیلویه حاضر نشدند به بزرگواری رای دهند هم قبیله ای بودن این دو را به رخ می کشاند تا به گمان خود پرده از یک راز بزرگ برداشته باشد. اما باید دانست که از یک موضوع کوچک کوه ساختن نه به اردوگاه شکست خورده آقایان کمکی خواهد کرد و نه هم کسی را سعید حجاریان و یا رضا توفیقی خواهد نمود.
آقای پیشوا در این میان به مخالفت های یک ساله آقای نماینده اشاره ای نمی کنند و حتی در اشاره ای غیر مستقیم در مورد این انتصاب گفته بود«اجاره نخواهم داد فرماندار حامی فتنه منصوب گردد». به نظر می رسد نویسنده ی محترم خود را به ندانستن می زنند که نماینده ی محترم بر روی قضیه ورزش و جوانان شهرستان چه الم شنگه ای به پا کرد و هنوز هم بر خلاف خواست مردم اجازه ی تغییر و تحول در شهرستان را نمی دهند. احتمالا در نگاه ایشان این یک سال مخالفت همان شکستن کاسه مجنون توسط لیلی است.
ضمنا به نظر می رسد که تحلیل گر عزیز از یاد برده اند که چند روز قبل تر بخشی از بهانه نقد سید باقر همین مسائل قومی و منطقه ای بوده است ولی حالا مطرح کردن این مسائل رکیک و ناپسند نمی تواند شایسته ی فضای رسانه ای استان باشد. فضای رسانه ای محکمه قضایی نیست که اثبات نسبت های خانوادگی و «ککاگری» در رأی قاضی تاثیر داشته باشد.
۵- حاجی مدعی است که معرفی کریمی خشم اصلاح طلبان مستقل و طیف آقای لاهوتی را برانگیخته است و از طرفی در پایان همین مقاله مدعی وجود ماراتنی در میان جریان اصلاحات می گردند. در اینکه در هر جریانی اختلاف نظر وجود دارد بحثی نیست و بهترین مثال برای این مدعا خود جریان اصولگرای استان می باشد که بویژه در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم عود کرد و آقای پیشوا و علی محمد دانشی در ستاد ولایتی فعال بودند، گروهی برای قالیباف کار می کردند، برخی رئیس جمهور بودن جلیلی را تمام شده می دانستند، تعدادی نیز مسائل قومی را بر سیاست و برنامه های موتلفه و پایداری ترجیح دادند و به محسن رضایی رای دادند و البته گروهی هم در غم از دست دادن مشایی ترجیح دادند که شناسنامه هاشان مهر نخورد.
۶- شاید بهتر باشد آقای پیشوا بیش از آنکه نگران اختلاف اصلاح طلبان باشد برای اختلافات ریشه دار آقای دهراب پور و سید مسعود حسینی چاره اندیشی نماید و مواظب دوستی خود با آقای بزرگواری باشد که با این فرمایشات ممکن است حاج آقا دلخور گردند.
در اینکه در انتخاب آقای کریمی انتقادات و حرف و حدیث هایی بین خود نیروهای اصلاح طلب شهرستان وجود داشت حرفی نیست و این موضوعی است که فعلاً بزرگان اصلاح طلب در پی رفع کدورتهای ناشی از این انتصاب می باشند و لذا جریان اصلاح طلب دایه از مادر مهربان تر نمی خواهد. از میان اصلاح طلبان نیز کسی از بابت انتخاب کریمی خشمگین نیست که بیشتر دوستان اصولگرای آقای نویسنده خشمشان برانگیخته شده است و واهمه ی انتخابات آینده ی مجلس را دارند.
به هر حال بر ما چندان روشن نیست که هدف از این تحرکات و اظهارات چیست ولی بیشتر بوی آن می آید که دوستان دوست دارند با این نوع دلسوزی ها با آقای استاندار و تاجگردون بنای دوستی بریزند که همین خواسته هم محقق نخواهد شد.
۷- مردم سالهاست آقای بزرگواری و تفکر ایشان را می شناسند و خیلی از آنها برخلاف جناب آقای پیشوا که در انتخابات سال ۱۳۸۶ تمام قد از آقای بزرگواری حمایت کردند به او «نه» گفتند. هر چند همان زمان به نظر می رسید که این حمایت بیشتر در تقابل و ضدیت با لطیف رستاد نامزد جوان و شایسته ی آن دوره اصلاح طلبان در انتخابات کهگیلویه می باشد. حالا نیز به احتمال قوی از حاج آقا دلخورند که چرا عرصه را برای ورود ایشان به انتخابات مهیا نمی کند و همین باعث شده تا عدم حضور بزرگواری در معارفه کریمی را یک سناریوی قومی عنوان کند و حس کند که در اینجا نیز خبری تازه در راه است.ولی شاید نتوان در این فقره ایرادی بر آقای بزرگواری وارد دانست چرا که در همان زمان وقتی بزرگان اصولگرا برای معرفی کاندید کهگیلویه مشورت و نظرخواهی کردند ،جمع همگی از بزرگواری حمایت کردند و گفته می شود تنها محمد رحیم دهراب پور بواسطه جوان بودن نظر مخالفی با آقای پیشوا نداشتند.
۸- اما مورد آخر تصدیق حق اظهار نظر و مقاله نویسی از سوی هر کسی است البته به شرطی که چهارچوب این مهم رعایت شود و همچین افراد آزادند که در انتخابات شورا و مجلس به عنوان کاندید شرکت نمایند؛ اما دو پیشنهاد به دوستان ؛ اول آنکه قرار نیست هر کسی برای اظهار وجود حتما رو به مقاله نویسی آورد ممکن است فردی سخنران خوبی باشد، یا مدیر توانایی باشد و یا هم وکیلی آشنا به زیر و بم وکالت باشد و یکی هم باشد که در مراسم بله برون خوب سخن فرمایی کند و این همه دلیل بر جامع و علامه بودن فرد نمی باشد. عرصه رسانه عرصه حساس و خاصی است و این عرصه هم نیروی خاص خودش را می طلبد و حضور و اظهار نظر برخی چیزی جز اساعه ادب به ساحت این حوزه نیست. و پیشنهاد دوم آن است که هرگز نباید برخی اتفاقات و موفقیت های کوچک و وجود پاره ای فرصت های نامربوط ما را غره نماید و بی گدار پا به صحنه ی انتخابات مجلس بگذاریم. که این کارزار مهم جای شخصیت های انقلابی، مردمی و ساده زیستی از نوع سید باقر و بهرام تاجگردون می باشد.