کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

کبنا گزارش می‌دهد

24 مردادماه مصادف با رحلت آیت‌الله آمیراحمد تقوی / نامه‌ی حکیمانه آمیراحمد تقوی به فرزندش

24 مرداد 1402 ساعت 9:11

امروز (24 مرداد ماه 1402) مصادف با رحلت آیت‌الله احمد تقوی (آمیراحمد تقوی) از علمای بزرگ جنوب کشور به‌ویژه استان کهگیلویه و بویراحمد است. آمیراحمد تقوی سال‌ها در عرصه تعلیم و تربیت و تبیین و ترویج دین اسلام و پیروزی انقلاب اسلامی جهاد و کوشش کرد. به‌همین منظور نامه‌ی پُر از پند و اندرز و نکات مهم اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی و سیاسی آیت‌الله تقوی (ره) خطاب به فرزندش حجت الاسلام و المسلمین سید مرتضی تقوی را برای اطلاع مخاطبان منتشر کردیم.


امروز (24 مرداد ماه 1402) مصادف با رحلت آیت‌الله احمد تقوی (آمیراحمد تقوی) از علمای بزرگ جنوب کشور به‌ویژه استان کهگیلویه و بویراحمد است. آمیراحمد تقوی سال‌ها در عرصه تعلیم و تربیت و تبیین و ترویج دین اسلام و پیروزی انقلاب اسلامی جهاد و کوشش کرد. به‌همین منظور نامه‌ی پُر از پند و اندرز و نکات مهم اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی و سیاسی آیت‌الله تقوی (ره) خطاب به فرزندش حجت الاسلام و المسلمین سید مرتضی تقوی را برای اطلاع مخاطبان منتشر کردیم.
به گزارش کبنا، نامه‌ی مذکور با مقدمه‌ای از حجت الاسلام و المسلمین سید مرتضی تقوی به شرح زیر است.
نامه‌ها و نکته‌ها
از آغاز ورود به حوزه علمیه و شروع طلبگی، هر از گاهی به مناسبتی و یا بی‌مناسبت خاصی، نامه‌ای از حضرت والد تغمده الله برحمته، برایم می‌‌آمد و هر نامه‌ای متضمن نکته‌ و یا نکته‌هایی به فراخور فهم مخاطب نامه در آن زمان بود. نکته‌هایی که برای آن روزگار من به غایت تأثیرگذار و جهت‌دهنده بودند و به حقیقت می‌گویم بیشترین تأثیر را در شکل‌دهی شخصیت ذهنی و عملی و اجتماعی‌ام داشته‌اند؛ و امروز نیز که از پس سال‌ها در آنها می‌نگرم می‌بینم همچنان آموزنده‌اند و با مرور دوبارۀ آنها به درک و دریافتی عمیق‌تر از آنها می‌رسم و بر فهم محدود خود در آن ایام حسرت می‌خورم.24 مردادماه مصادف با رحلت آیت‌الله آمیراحمد تقوی / نامه‌ی حکیمانه آمیراحمد تقوی به فرزندش
اکنون که آن منبع فیض به حکم قضای الهی از این حیات فانی عاریت به حیات باقی آخرت شتافتند، دریغم آمد که آن افاضات حکیمانه در سطوری مستور و دور از دسترس جویندگان حقیقت بمانند که همواره و در هر نسلی کم نیستند. این نامه‌ها ان شاء الله در مجموعه‌ای تحت عنوان «نامه‌ها و نکته‌ها» چاپ و منتشر خواهد شد.
اینک به مناسبت چهارمین سالگرد رحلت آن بزرگوار، نامه‌ای از آن نامه‌ها که تاریخ کتابت آن 4 /8/ 1366 است، تقدیم نظر ارباب معرفت می‌شود. توضیحات در پاورقی‌ها از این بنده است.
سید مرتضی تقوی
  
نامه چهاردهم
بسم‌الله و له‌الحمد
قرّة عینی الرّمدة آقای سید مرتضی تقوی وفّقکم‌الله لمراضیه
ضمن طلب توفیق شما در نیل به آمال مشروعه، عرض می‌شود نامۀ مفصل شما واصل و مطالعه گردید، دو نکتۀ جالب و بسیار خوشحال کننده محتوای نامه را خلاصه می‌نمود: اول اینکه اظهار انزجار از وضع کنونی روحانیت که تلبس به لباس مقدس بلکه علم را هم وسیلۀ دنیاداری قرار داده و به ورثة‌القارون نزدیک‌ترند تا به ورثة‌الانبیاء، و دوم اینکه با وصف شدت انزجار، اخذ تصمیم قطعی [جهت ملبس شدن] برای خود قرار نداده بلکه به حقیر محوّل کردید.
عزیزم بسیار از این خوشحالم، الوَلَدُ سِرِّ اَبِیْه، شاید شما کم و بیش از سلیقۀ حقیر مستحضر باشید که دید و عقیده‌ام همین است و بالاتر می‌توان گفت بنده در حدود چهل سال انزجار اندوخته‌ام و شما هفت سال. همین فرط انزجار از روش روحانیت، بنده را وادار نموده بود که از لباس روحانیت بیرون بیایم ولی به این نتیجه رسیدم که قوام اسلام به همین صنف است و جُلِّ مردم هم به این دید و عقیده هستند که اسلام را از این صنف تحویل بگیرند. تقوای مقرون با ارشاد و نشر اسلام (نه تقوای خشکِ سالِکی[1]) هم باید در این صنف و این لباس باشد، و اگر شدت انزجار باعث شود که عالِم از صنف خارج شود و هر فرد متعهد همین انزجار را احساس نموده و ملبس نشود یا از لباس بیرون آید، مسجد و محراب و مرجع مردم عوام با همین زراندوزان چند‌منزلی و چند‌ماشینی ووو می‌شود و فضلای منزجر که از صنف بیرون شدند جرئت حرف زدن را هم ندارند و الا تکفیر می‌شوند، کما اینکه زمینۀ تکفیر بنده را در اهواز فراهم می‌آوردند. پس به عقیدۀ بنده بر افرادی که برای اسلام می‌سوزند لازم و واجب است که در همین صنف، با رفتار متضادّی با زراندوزان از حیث رعایت تقوا، کمال استقامت را نموده و در حقیقت ورثة‌الانبیاء شوند. خوب است بپذیرید که اگر رمقی از اسلام باقی است در اثر استقامت و فعالیت همان قلیل افرادی است که شکلاً در صنف ماندند و همواره عملاً بیرون بودند، و اگر همه آنهایی که از رفتار قسمتی از این صنف منزجرند ملبس نشده یا از لباس بیرون می‌آمدند، پس باید اداره اسلام به دست که باشد و مصداق ورثة‌الانبیاء چه افرادی باشند؟
24 مردادماه مصادف با رحلت آیت‌الله آمیراحمد تقوی / نامه‌ی حکیمانه آمیراحمد تقوی به فرزندشبنده قبول دارم که این وضع دنیا‌طلبی در این صنف در این زمان به مراتب از زمان‌های سابق زیادتر شده است، ولی آیا زیادتر شدن این وضع می‌تواند باعث شود که افراد متعهد از صنف بیرون روند و قهراً بر شدت انزجار خود بیفزایند و به‌جز گلیم خود چیزی را از آب بیرون نکشند؟ با این حال اگر منزوی و سیر و سلوکی شود، سر و کارش جز با گلیم خود، چیز دیگری نیست، و اگر شغلی و منصبی انتخاب کند، ممکن است از بابت خدمت به جامعه، وجودش منشأ اثری باشد، اما برای ارشاد و اداره امور مذهبی مؤمنین یک فرد عادی است که در حد اعلای ارزش و فعالیت، فردی مانند دکتر شریعتی یا بنی‌صدر یا بازرگان خواهد بود یا بهتر و یا بدتر می‌شود. یا اینکه با اوج گرفتن دنیا‌طلبی در آخوندها، باید انسان سعی کند هرچه بیشتر مقید به تقوا و مُبْرِز نمونه‌های عملی ائمۀ اطهار و ارشاد مردم و کفالت از ایتام و فقراء باشد؟
گرچه خوشبختانه شما از نظر نیل به مدارج علمی، فرزند همّت والای خود و توفیقات خداوندی هستید، ولی از حیث مخالفت با طرز رفتار اکثر آخوندها و از راه کسب اعاشه کردن و در کهگیلویه زندگی کردن یا لا‌اقل کهگیلویه را فراموش نکردن، به اندازۀ تفاوت مدارج علمی‌ات بیشتر از حقیر، فرزند حقیر باش. فرزند عزیزم، گرچه سیل تهمت‌ها به طرف حقیر سرازیر است و ممکن است علاوه بر معاندین، دوستانی هم از حقیر در حال بد‌بینی باشند و با خود بگویند که فلانی این مغازه‌ها را از کجا آورده است، ولی با اینکه تَزْکِیَةُ المَرْءِ نَفْسَهُ قَبِیْحٌ، اما می‌خواهم عرض کنم که زندگی حقیر همیشه برای مردم سؤال بر‌انگیز بود، غافل از آنکه در چرام تحمل زحمات طاقت‌فرسای زراعتی و در کوشک تلاش‌های معاملی از جاشیر خریدن و میش لاغر نگه‌داری کردن، ما را از مردم بی‌نیاز می‌کرد، و در دهدشت هم زمین مواتی را با اجازه حاکم شرع حیازت کردم و بدون اینکه وجهی مصرف آن کنم در اثر توسعۀ شهر ارزش پیدا کرده و مستأجرینی برای ساختن مغازه‌ها پول به من دادند تا ساختم و از بابت کرایه منها کردیم که چندین سال مسلوب‌المنفعه بودند و در اوقاتی که مغازه‌ها مسلوب‌المنفعه بودند با اجازۀ شخص رهبر عظیم‌الشأن انقلاب [امام خمینی] ماهی پنج هزار تومان از هزینه مدرسه برمی‌داشتم، در صورتی که مدرسینی که با ماهی ده هزار تومان دعوت می‌کردم به اندازه یک‌سوم خودم زیر بار زحمت مدرسه و تدریس و ادارۀ مدرسه نبودند، و الآن در حدود یک سال است تقریباً در اثر اجاره مغازه‌ها بی‌نیاز شدم و چیزی از هزینه مدرسه برنمی‌دارم، و حتی همین «سی شاهی و سنّاری» که گاهی برای شما می‌فرستم هم از وجوهات نیست.
الحاصل در صورتی که طبق اشارات ذیل نامه‌ات اختیار را به حقیر محول کردید حقیر هم لازم می‌دانم که هرچه زودتر ملبس شده و مقید به وقاری که درخور این لباس است بشوید. تمرین سخنوری را در نظر داشته، تقوا و نماز شب را فراموش نکنید.
هر که در کودکی ناموخته است علم و ادب            در بزرگی مشکل است کو عاقل و دانا شود
خوشوقتم از اینکه بر مرکب علم سوار شده و به سوی مدارج ممکنه در حرکت هستید، چقدر زیباست که توشۀ این مسافرت تقوا و تقید به مستحبات مخصوصاً نماز شب باشد؛ زیرا تقوای پیر در دورانی می‌باشد که قوای جسمی به تحلیل رفته، عیش‌ها و عرض‌اندام‌ها را کرده، مشتری وی کم و اعتبارش در منزل کاهش یافته است. پس تقوای جوان زیباست که بتواند در بین سپاهیان شهوت و خودبینی و جاه‌طلبی و زراندوزی و تشکیل خانواده، گوی تقوا را برباید. باید بدانید که الآن نشستن شما با همسالانتان جز از نظر اینکه بتوانند از شعاع علمی و تعهدات ایمانی و تقیدات شما به مستحبات بهره گرفته و استفاده کنند، و الا مناسب نیست، و چیزی که این نمونه نشست‌ و برخاست‌ها را برای شما ساده و عادی قرار می‌دهد، غیر ملبس بودن شماست، و شما نباید به همنشین بودن با امثال اینها که غیر‌روحانی بودنشان به آنها اجازه همه گونه گفتار و رفتار را می‌دهد، خوشحال باشید و ارزش علمی خود را که در لباس روحانی و تقید به وظایف روحانیت می‌تواند شما را به «علی بودن» نسبی نزدیک کند، از باب «وَ شَرُوْهُ بِثَمَنٍ بَخْس»[2] معامله کنید.
عزیزم هرچه باشد باید روحانی در لباس روحانی و وظایف روحانی، حافظ اسلام باشد و چنین اوصافی عزیز‌الوجود است؛ زیرا «کُلّما ازْدادَ القَیْدُ قَلَّ الوُجُود»[3].
إنّ فریدونَ لَمْ یَکُنْ مَلَکا                     و لَمْ یَکُنْ بِالعَبِیْرِ مَعْجُونا
بِالجُودِ و السَخیَ نالَ مَرْتبَةً                   فَجُدْ وَ أحْسِنْ تَکُنْ فریدونا[4]
در بعضی نامه‌ها یا وصیت‌نامه‌ها عرض کردم که آفت صنف روحانیت، حُبّ مال و جاه است، سعی کنید که در لباس روحانیت مبتلا به این دو مرض نشوید، و اگر در دوران طلبگی واکسن این مرض‌ها را زدید در بزرگی سختی‌ها آسان شود. بنده در دوران طلبگی در بهبهان بدون لحاف زمستان را به سر می‌آوردم، در صورتی که بودند افرادی که از دو منبع دو لحاف می‌گرفتند. در نجف به ماهی ده تومان و اوقاتی سی تومان و اوقاتی دیگر شصت تومان اکتفا می‌کردم، در صورتی که در همان اوقات افرادی ماهی پنجاه تومان و صد تومان و صد و هفتاد تومان دریافت می‌کردند. در نتیجه در محل توانستم زندگی را با احداث جدول و زراعت و سایر معاملات و اکتفا کردن به قبا کهنه‌هایی که از شهید سلطانعلی می‌خریدم که طلبه‌ها به وی احسان کرده بودند، و هفت سالی با یک جفت کفش ظاهراً آبرومند به کمک دمپایی به سر ببرم، و در نهایت جمله‌ای را که خودت در24 مردادماه مصادف با رحلت آیت‌الله آمیراحمد تقوی / نامه‌ی حکیمانه آمیراحمد تقوی به فرزندش کودکی به مادرت گفتی، در زندگی حقیر فراموش مکن، آن جمله این بود که وی به شما گفت: «آن شلوارت را بپوش»، شما گفتید: «نگو ‌شلوارت، بگو آن وصله‌هایت را بپوش»! پس آن زندگی بر ما گذشت و دست نیاز به سوی متموّلین منطفه دراز نکردیم، جز در مواردی آن‌هم به عنوان قرض‌الحسنه. پس:
علم زیب از فقر یابد ای پسر                       نی زباغ و راغ و اسب و گاو و خر
اگر زرق و برق زندگی شما را دستپاچه نکند، می‌توانید با سهم مقدار زمین زراعتی که داریم و چند باب مغازه‌ای که به عنوان هبه به شما می‌رسد، یک زندگی آخوندی داشته باشید، بدون اینکه نیاز به وجوهات داشته باشید. بنده عرض می‌کنم: «با لباس روحانی زندگی کن» نه «از لباس روحانی زندگی کن». وقتی زندگی ساده و کم زحمت می‌گذرد که انسان مخصوصاً روحانی خود را زیاد مقید به کیفیت لباس و غذا نکند. خلاصه از نظر حقیر باید شما لباس بپوشید و مقید به وظایف روحانیت واقعی هم بشوید و ادارۀ مدرسه را هم به عهده بگیرید که اگر ده سالی یک نفر طلبۀ شایسته از آن برخاسته شود، کم خدمتی به اسلام و مسلمین این منطقه نیست و اگر موقعیت علمی شما ایجاب کرد که در سطح کشور انجام وظیفه کنید، باز هم باید بالواسطه ادارۀ مدرسه را به عهده داشته باشید. اینک پارچه جهت قبا و لبّاده شما با مبلغی پول برای مزد دوخت آنها و تهیه عبا فرستادم، در عید مولود ملبس شوید. در خاتمه توفیق شما را در قیام به انجام وظایف روحانیت به نحوی که امام زمان عجّل‌الله تعالی فرجه الشریف از شما راضی باشد، از درگاه خداوند تبارک و تعالی خواستارم. افتادگی‌های نامه را خود اصلاح کنید. والسلام علیکم و علی اهل الحق.
حقیر احمد التقوی المقدم
 4 /8 /1366
 

---------------------------------------------------------------------------------------------
[1] . منظور مدعیان تصوف است.
[2] . «او را به بهای ناچیز فروختند»، تعبیر برگرفته از آیه 20 سوره یوسف است.
[3] . «هرچه قیود یک شیء بیشتر باشد وجودش کمیاب‌تر می‌شود».
[4] . فریدون فرخ فرشته نبود   / ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت این فرّ شهی/ تو داد و دهش کن فریدون توئی


کد مطلب: 465933

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/report/465933/24-مردادماه-مصادف-رحلت-آیت-الله-آمیراحمد-تقوی-نامه-ی-حکیمانه-فرزندش

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1