کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

متن ارسالی؛

محصول رسانه‌ها و سیاسیون؛ «دیشموک» در مسیر بی‌هویتیِ فرهنگی

حمزه کاظمیان

12 آبان 1398 ساعت 22:37

به راستی ما به کجا می‌رویم، آیا شایسته است زنان بهمئی که روزی در کنار مردانشان پرچمدار ایل بودند و از رشادت‌هایشان داستان‌ها می‌گفتند آیا همان زنانی که روزی در جاجیم بافی و گلیم بافی و صنایع دستی حرفی برای گفتن داشته‌اند امروزه باید در انتظار افرادی باشند تا اقلام آموزشی و حبوبات برایشان بیاورند؟ این همان عبور موفق از بی هویتی سیاسی و پیش به سوی بی هویتی فرهنگی است.


متن ارسالی؛ هویت؛ مجموعه نگرش‌ها، ویژگی‌ها، خصوصیات و حقیقت و چیستی یک شخص یا اشخاص یکشی یا اشیاست.
بی هویتی، انحراف از حقیقت و ارزش‌هایی که سال‌ها شناخته شده و متبلور بودند.
سیاست زدگی به معنای سیاست گریزی یا خودداری از شرکت در جریانات سیاسی نیست بلکه معنای لاقیدی نسبت به سیاست و مسائل میهنی و طبقاتی و اجتماعی فرد و تغییر اندیشه به سمت و سویی که کاملاً به سود زمامداران و سرمایه‌داران و احزابی است که وعده‌های توخالی می‌دهند و در جهت تحقق اهداف خود پیش می‌روند.
سیاست زدگی حاصلِ فقرِ تفکر و استدلال است همانگونه که شاعر بزرگ، حافظ شیرازی می‌گوید:
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت
سالهاست که مردی سوار بر اسب سفید خود می‌آید و با وعده‌های سر خرمن خُورجین خود را پُر از آراء مردمی می‌کند که با خونِ دل پای آن را انگشت کرده‌اند. پا را بر دوش مردمان ساده دلی گذاشته که خواسته‌هایی به اندازه افکار کوته‌شان دارند و سوار بر اسبی شده که آن را به عرش برده تا دستشان از فرش نشینان کوتاه‌تر از فاصله احساسات ما با افکار ما باشد.
دیشب در همین نزدیکی ناله زنی را شنیدیم و دیدیم که در آتش می‌سوخت ولی می‌خندید و خنده‌های کودکی را دیدیم که شکلاتی به او می‌دادند ولی می‌گریست.
خنده زن، به حال اندیشه‌های مردهای بود که هویت سیاسی او را گرفته بودند و کاسه فقر را برای گرفتن هویت فرهنگی‌اش و اصالتش در دستانش گذاشتند و می‌گفتند از زندگی خودتان لذت ببرید.
 گریه کودک، به حال اندیشه‌هایی آنانی بود که کتاب رشادت‌های ایل را ورق می‌زدند، ولی در فکر جلاد زدن تنها مرغ تخم‌گذارخانه اش برای مهمانان ویژه بود.
این مهمانان ویژه برای او چه آوردند؟ می‌خواهند چه دسته گلی را به آب زنند و مگر آنهای نبودند که سالهای نچندان دور قول‌های شرافتمندانه‌ای می‌دادند و برای هر صاحب عزای صندوق ادای احترام می‌کردند و بر مزار مرده‌ی آن زارزار گریه می‌کردند که انگار دایه عزیزتر از مادرشان بودند مگر این مهمانان ویژه و نور چشم ما آنهای نبودند که قبل از انتخابات عده‌ای بینوا را آرد می‌دادند عده‌ای کشاورز را کود شیمیایی می‌دادند و با عده‌ای به قول خودشان روشنفکر مطالبه گری می‌کردند و از پروژه‌های کلان، از زیرساخت‌های شهر و مدینه فاضله سخن می‌گفتند و در نهایت سفره هر کی بازتر بود و آش دهن سوزتری داشت آرای بیشتری کسب می‌کرد این مهمانان ویژه برای مردم غیور دلیر با صداقت و سختکوش دیشموک همانانی بودند که سخن از آرمان‌ها می‌زدند و ستاد تبلیغاتی خود را با آهنگ‌های شجریان شروع می‌کردند و روزی را برای روز موعود برمی گزیدند و در آن روز سوار بر ماشین‌های لوکس و لاکچری خود که در طول مسیر نه خاکی بودن جاده را احساس می‌کردند و نه چاله چوله‌ها را لمس می‌کردند و نه پیچ‌های تند پی‌درپی را درک بر سکوی بلندی ایستاده و با صدای مجری توانمند مورد تعریف و تمجید قرار می‌گرفته سپس از سخنان شیرین گهربار خود را آغاز می‌کردند.
اندک اندک مشکلات مردم یادشان می‌آمد از کوهستانی بودن جاده‌های عشایری و مال رو دیشموک و نبودن راه ارتباطی روستاهای شهید پرچی گرفته تا معدن نیترات لیراب. ازجاده عشایری و آدمکش تنگ چویل (که وحشت عبور از این جاده را فقط در فیلم‌های هندی می‌توان مشاهده کرد) گرفته تا  جاده‌ای دیشموک به آجم و یاسوج مرغانی آدم و یاسوج، ازطرح آبرسانی به مزارع روستاهای دلی و اسفندان  گرفته تا طرح آب پایدار رودخانه گندمکار، از احداث سد بالیاب گرفته تا شهرستانی کردن شهر و هزاران وعده دیگر حتی وعده‌های که نه در حیطه یک نماینده مجلس است و نه درشان ایشان و حتی نه در تخصص ایشان.
گویی توقعات نابجا و ندانستن وظایف یک نماینده توسط مردم ایشان را مجبور به دادن قولهای که نباید بدهد می‌کند در آن روز تاریخی و سخنرانی شیرین مهمان ویژه با بیان هر مشکلی مردم ما دست می‌زدند و هورا می‌کشیدند و با چنان شوقی پای صندوق‌های رأی می‌رفتند که از جمعیت ۲۰ هزار نفری ۳۰ هزار آراء کسب می‌شد.  
آری این یک حقیقت تلخ است که نه صاحب خانه تدبیر می‌کند و نه مهمان ویژه صادقانه عمل می‌کند و این سناریو به گونه‌ای خود را برای ما نشان می‌دهد که احساس بی هویتی سیاسی می‌کنیم.
حال ما به قولی آگاه شدیم و خیلی هم داناتر از قبل، به گونه‌ای که چنان در رسانه‌ها (همان مهمان ناخوانده‌ای که عضو لاینفک خانواده ما شد) از محرومیت و سخن گفته‌ایم که هر خودی و بیگانه‌ای  احساس می‌کند دیشموک آخر دنیاست همان انسانهای اولیه که می‌گفتند اینها هستند با چنان ذوقی به پیشواز خبرنگاران و دوربین‌های رسانه‌ها و خیراندیشان می‌رویم که گوی می‌خواهند مدال المپیک را بر گردن ما آویزان کنیم.
چنان از مادری پیر (مرحومه مخمل نمازی) سخن‌های شیرین و ادبی می‌نویسیم که گویی به او زندگی دوباره دهند و چنان خودکشی دختران و زنان ایلمان را بُلد (برجسته) می‌کنیم که انگار در هیچ جای جهان خودکشی صورت نمیگیره (راستی همان مرکز سلامت چی شد؟ الان در حال فعالیته؟ یا فقط رفع تکلیف بود) به راستی سوژه بعدی رسانه‌ها برای دیشموک چیست؟
مگر غیر از این است که به جای احداث کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولیدی و یا دادن سبک زندگی به زنان و مردان روستایی به آنها کاسه گدایی می‌دهیم.
آیا نمی‌توان به کمک جهاد کشاورزی، نهضت سوادآموزی، بسیج دانشگاهی، منابع طبیعی، فرهنگ ارشاد و چندین نهاد دیگر آگاه کرد، حمایت کرد و ماهیگیری یاد داد یا فقط باید انگشت اشاره به سمت نمایندگان مجلس باشد و دست گدایی به سمت خیر اندیشان.
به راستی ما به کجا می‌رویم، آیا شایسته است زنان بهمئی که روزی در کنار مردانشان پرچمدار ایل بودند و از رشادت‌هایشان داستان‌ها می‌گفتند آیا همان زنانی که روزی در جاجیم بافی و گلیم بافی و صنایع دستی حرفی برای گفتن داشته‌اند امروزه باید در انتظار افرادی باشند تا اقلام آموزشی و حبوبات برایشان بیاورند؟  
این همان عبور موفق از بی هویتی سیاسی و پیش به سوی بی هویتی فرهنگی است.
------------------------------------
حمزه کاظمیان-فعال فرهنگی
-----------------------------------
 


کد مطلب: 414450

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/note/414450/محصول-رسانه-ها-سیاسیون-دیشموک-مسیر-بی-هویتی-فرهنگی

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1