با ارسال متنی خطاب به مسوولان کهگیلویه و بویراحمد و همرزمان این دو شهید انجام گرفت
دل نوشتهی گلایهآمیز فرزندان شهید «نیک محمدی» و شهید «هبیژنی نژاد»
فرزندان شهید
14 بهمن 1397 ساعت 10:41
علاقمند بودیم که یک وعده از شبانه روز را در کنار دوستان و هم لباسیهای باباها از مهربانی و محبت پدر میگفتیم. خواستههایمان زیاد نبود ولی کم لطفیها را نادیده گرفتن خطایی است که به آسانی، لقمهای برای سوء استفاده نااهلان میشود. اینها را گفتیم تا هم شما همرزمان و هم لباسیهای باباها بدانید که ما هم غمنامهها داریم و هم ناآگاهان بدانند که ماها تافته جدا بافته از ملت نیستیم. اگر فقر و نداری و شرایط بد اقتصادی و تحریم و تهدید برای ملت هست، ماها هم در این میان هستیم ولی اگر فقدان پدر و محرومیت از محبت پدر و تشویشهای بعد از پدر، بر آن همه معضل مضاعف است که همه ندارند ولی ما به تنهایی داریم.
فرزندان شهیدان «سید مسعود نیک محمدی» و «شهید لطف الله بیژنی نژاد» دل نوشتهای را برای این سایت خبری ارسال کردهاند که از نظر خوانندگان میگذرد.
این متن به شرح زیر است؛ این روزها، بیشتر از هرکس دیگری دل ما میگیرد. ما فرزندان شهدا. ما بچههای دهه 60 که بیشترمان هیچ خاطرهای از باباهامون نداریم. ماها کلمه «بابا» را در کتابها و گویشها از بر کردهایم. وقتی نام بابا را میشنویم، تجسم قاب عکسی را داریم که خیلیها می گویند ما شبیهشان هستیم. ما را شبیه کسانی میخوانند که شباهتهایمان را نمیتوانیم حتی درک بکنیم. نه به خاطر اینکه تفاوتهای نسلی زیاد شده است بلکه به لحاظ بی شباهتی که در معرفت آدمها میبینیم. ما تجسم باباها را در رفتارهای محبت آمیز نمیبینیم. ما نشان باباها را در گفتمانهای دلسوزانه و رؤفانه نمیجوییم. ما باباها را در سمینارها و سخنرانیها هم پیگیر نیستیم می گویند. باباها مرید بودند. می گویند باباها مردِ روزهای سخت و بحرانهای لاینحل بودند. باباها را حقیقت ولایت پذیران می گویند. باباها نقطه اتصال انسانیتها به انسانها بودند. معنی عبدِ مخلصِ متعهدِ معبود بودند. مکتبشان ایثار برای مردم و عشق به مکتب آل الله و راهشان رسیدن به کاروان ثارالله بود.
بهراستی که ما نمیدانیم و نمیتوانیم مصداقی برای آن همه بزرگی داشته باشیم. ما نمیتوانیم تفاوتها را در ذهنمان تجسم کنیم. ما نمیتوانیم راهشان را در مخیلیه این نسل ببینیم. همه چیز دوگانگی دارد و بلکه چند گانه شده است. اخلاقیات بر محور ارزشهای دینی نیست. رفتارها با دست نوشتههای باباها سخنیت ندارد و گوشها به حرف ما بدهکار نیست. دیگر محبت و تکریم جای خود را به نیشخند و تهمت و تحقیر داده است. فکر میکردیم که فقط نباید منتظر باباها باشیم، تو نگو که دیگر نباید منتظر رهروان باباها هم بود.
تا قبل از سالگرد عملیاتهای کربلای 4 و 5، هر برنامهای که در راستای جنگ بود، شرکت میکردیم تا این آدمهایی که در شناسنامههایمان بابای ما هستند را بیشتر بشناسیم. هر کس با هر زبانی و از زاویهای که سخن میگفت، باباها را قهرمانانی توصیف میکرد که همتایی نداشتند. ایمانشان را غبطه میخوردیم. شجاعتشان را افتخار میکردیم، نبودشان هرچند سخت هست اما برایمان عزت و آبرو بود، بودنشان گرچه خوب بود ولی مال اینجا نبودند که مؤاخذهشان کنیم که چرا نیستند، ولایت مداریشان را سخت میشود باور داشت چون در قیاس امروزیها معجزه کردند. خلاصه اینکه داشتیم باور میکردیم که اگر باباها نیستند ولی دوستانشان هستند.
یکسال از این همه سال را سپری کردیم تا به دی ماه موعود برسیم. سه هفته از دی ماه را گذراندیم تا بیست و یکمین روز دیماه را پس از 32 سال بیشتر از این همه سال انتظار بکشیم. نه اینکه قرار باشد باباهایمان برگردند، نه! منتظر بودیم تا کسی با همان هیبت و شمایل و با همان لباس مقدسِ سبز رنگ و با رویی خندان و سلامی گرم، دستانمان را در دست بگیرد که شادمانه بفهمیم که باباها هنوز هم مهربانند. نخواستیم که باورهایمان را بد قضاوت کنیم. چون باورمان این است که دستان پرمهرشان همواره بر سرمان هست. باورمان این است که نفسهای قدسیشان در مرحله مرحلهی زندگیمان راهگشاست. ایمان داریم که وجودشان را حس و موجودیتشان را نظاره گریم.
نمیخواهیم که حرفهایمان مورد سوء استفاده قرار بگیرد. در این سالها، تهمتها را شنیدیم و سکوت کردیم. طعنهها را شنیدیم و نشنیده گرفتیم. میگفتند استفادهی زیاد کردهایم ولی در تمام نداشته های جامعه، ما هم نداشتیم ولی باورمان نداشتند. گفتند حکومت مال ما است در حالیکه ماها با افتخار همیشه پشت سر همهی مردم هستیم. ما را به مالک همه چیز متهم میکنند در حالیکه ما حاضریم که هرچه گرفتیم به آنها بدهیم فقط یک لحظه در آغوش باباهمون قرار بگیریم. به تناسبات نا همگونی متهم میشویم ولی کسی به ما نمیگوید که باباها را به چه خاطر و به چه قیمتی از دست دادیم که آنها حسادت میورزند!
الغرض، روز بیست و یکم دی ماه مصادف بود با آغاز عملیات غرور آفرین کربلای 5. عملیاتی که خیلی از بهترینهای استان و شهرستان کهگیلویه را از دست دادیم. فرماندهان شجاع و بسیجیان خوش نامی در این عملیات پر کشیدند که نامشان برای این مملکت مایه عزت و سربلندی بوده است. فرماندهانی همچون شهیدان پناهی، ارجمند، اسلامیان و خیلیهای دیگر که باباهای ما هم در این جمع قرار دارند. ما مفتخریم که پدرانمان یعنی شهیدان «لطف الله بیژنی» و «سیدمسعود نیک محمدی» در زمره قهرمانان عملیات کربلای 5 بودند. در چنین روزی است ما بیش از دیگر ایام، غم داریم و غمخوار نداریم. تنهایی را بر نمیتابیم. یاد پدر را به جان و همهی هستیمان میخریم. نگاهمان از نگاهشان در پشت قاب شیشهای که سالها در آن قرار دارند، جدا نمیشود. ناخودآگاه یک دل که نه بلکه صد دل را به آسمان شلمچه روان میکنیم تا شاید آرامشی از آن کربلای حسینی نصیبمان شود. اینها درد ماها است. درد ماهایی که 32 سال است سکوت کردیم تا فریاد دیگران شنیده شود. سکوت کردیم تا گوشتان به سرودهای غم انگیز ماها آزار نبیند. خود را پنهان نگه داشتیم تا در همه جا دیده شوید. دلهایمان را به روزهای آینده و آینده را به فراسوی دلمشغولی ها و مشغولیاتمان را به غصههایمان وعده دادیم تا بفهمید که سکوتمان از پشیمانی نیست. بفهمید که سکوتمان از هجمههای فرهنگی و غیرخودیها نیست. سکوتمان نشأت گرفته از نارضایتی از انقلاب و نظام نیست. تا بدانید که سکوتمان گلایه نیست. بلکه سکوتمان بر مبنای همان ایدئولوژی است که باباهایمان بی صدا، فریادش را بر سرِ جهالتها زدند.
انتظار داشتیم که در این روزها، یاران باباهایمان از در خانههایمان وارد میشدند و گَرد تنهایی و بی همتایی را بر چهرههایمان میدیدند. انتظار داشتیم که دوستان و همرزمان باباهایمان در سپاه پاسداران میآمدند و عهدنامه باباها را دو مرتبه با امضاء ما میگرفتند. علاقمند بودیم که یک وعده از شبانه روز را در کنار دوستان و هم لباسیهای باباها از مهربانی و محبت پدر میگفتیم. خواستههایمان زیاد نبود ولی کم لطفیها را نادیده گرفتن خطایی است که به آسانی، لقمهای برای سوء استفاده نااهلان میشود. اینها را گفتیم تا هم شما همرزمان و هم لباسیهای باباها بدانید که ما هم غمنامهها داریم و هم ناآگاهان بدانند که ماها تافته جدا بافته از ملت نیستیم. اگر فقر و نداری و شرایط بد اقتصادی و تحریم و تهدید برای ملت هست، ماها هم در این میان هستیم ولی اگر فقدان پدر و محرومیت از محبت پدر و تشویشهای بعد از پدر، بر آن همه معضل مضاعف است که همه ندارند ولی ما به تنهایی داریم.
از خداوند میخواهیم که در ظهور امام زمان (عج) تسریع، در سلامتی رهبر معظم انقلاب لطف بیکران و در عزتمندی و عاقبت به خیری ملت ایران نهایت لطف و مرحمت را عنایت فرماید.
فرزند سردار شهید سید مسعود نیک محمدی- فرزند سردار شهید لطف الله بیژنی نژاد
کد مطلب: 406916