یادداشت:
سردار ما فرزندان «خائیز» هستیم
کرم پرماه
17 شهريور 1397 ساعت 12:22
فریاد زدیم؛ مدعیان همیشه مدعی؛ این بار اما قاعده بازی فرق دارد چون؛ کودکان پاپتی دیار کهگیلویه بزرگ با همراهی و به پشتوانه مردی که خود طعم فقر و نداری را چشید و مزه کرد، هم در جنگ بود و هم کار جهادی کرد، هم لباس رزم پوشید و گاهی تونل ساخت، پل، راه آهن و جاده .... آمدهاند تا تمام دروازههای تیمهای هندبال ایران را با توپ خود باز کنند و فریاد بزنند؛ من یک کهگیلویهایام و حامیام سردار هاشمی است ... آمدهام رنجهایم را فریاد بزنم، دردهایم را بگویم و ندا دهم
متن ارسالی
آقای هاشمی هوای ما را داشته باش...
روزها و ماهها از حضورت میگذرد؛ گاهی در دیشموک فریاد زدی گاهی، گردنه ماغر به حضورت بالید و گاهی چاسخار چشمهای غمگینش چشم به راه حضورت بود....
آقای هاشمی پور؛ دهدشت نگاهت میکرد و لنده به امید حضورت عبور از هر بن بستی را دیگر آرزو نمیکرد..
سردار دلسوز؛ ندای آماده باش دادی و فسفات در اعماق زمین لغزید و بوکسیت دل خوش به حضور در سطح زمین شد؛ سردار بودی و سربلندی دیارت آرزویت بود و هست، تمام امید پدران ومادران زجر کشیده این دیاری؛ امید جوانان و نوجوانان آرزومند دیار آرزوهای محال؛ کهگیلویه بزرگ و محروم ....
حاج عدل هاشمی پور؛ به هر جا سرک کشیدی و به هر جا پا گذاشتی امید همراهت بود و ندایی میگفت؛ ناجی بزرگ کهگیلویه پسر دیروز فقر و فلاکت، رزمنده جبهههای جنگ و جهاد و رزم پوش سبز سپاه همیشه قهرمان، هر مشکلی را با نیروی ارداه و ایمان حل میکند.
سردار ورزش دوست؛ یاریمان کردی تا باور کنیم از تنگ چویل تا ماغر، از دیشموک و چاروسا تا لنده و سرفاریاب، از بهمیی زرخیز تا بلاد شاپور اساطیری همه از یک ریشه و از یک خاکیم؛ هم دردیم و دردهایمان را درمانی جز با درمان درمانگران دردمند چارهای نیست ...
گاهی فرهنگ و آموزش دیارمان را یاریگر بودی گاهی صنعت و گاهی استخدام و اشتغال فرزندان دیارمان...
به ورزش نگاه علمی داشتی و آن را امر مهمی شمردی و داشتن سالن ورزشی را حق کودکان پاپتی این دیار محروم دانستی و گاهی در قامت یک «مرد» یاریمان کردی تا تاریخ ساز شویم بهبلندای خائیز همیشه فرازمند.
دانستی و گفتی و فریاد زدی که؛ پنجههای طلایی نوجوانان و جوانان این دیار و زور بازوی رستم وش آنها یک حامی میخواهد به بلندای افق همیشه بلند خائیز و حقشان ایستادن بر "بام" ورزش هندبال ایران است یعنی «لیگ برتر» ...
میدانم و میدانید که آرزوی محالی بود روزی کهگیلویه، کهگیلویه همیشه محروم و مظلوم روزی به مانند درخشش فرزندانش در میدان نبرد با دژخیمان ناجیبی که چشم طمع به خاک پاکشان داشتند و عاشقانه جان دادند تا پد خندق و پد خندقها جاودانه شود، بتواند در سطح اول رشته ورزشی قد علم کند و پنجه در پنجه مدعیان بگذارد و فریاد بزند؛ آی تمام کسانی که مرا باور ندارید، بدانید من فرزند دیار آریو برزنم، فرزند خائیز و ماغرم، زاده زاگرس پیر و جاودانهام؛ آمادهام قد علم کنم و دلبری کنم نه با خشم و خشونت بلکه با توپ و تور و سالن هندبال.....
فریاد زدیم؛ مدعیان همیشه مدعی؛ این بار اما قاعده بازی فرق دارد چون؛ کودکان پاپتی دیار کهگیلویه بزرگ با همراهی و به پشتوانه مردی که خود طعم فقر و نداری را چشید و مزه کرد، هم در جنگ بود و هم کار جهادی کرد، هم لباس رزم پوشید و گاهی تونل ساخت، پل، راه آهن و جاده .... آمدهاند تا تمام دروازههای تیمهای هندبال ایران را با توپ خود باز کنند و فریاد بزنند؛ من یک کهگیلویهایام و حامیام سردار هاشمی است ... آمدهام رنجهایم را فریاد بزنم، دردهایم را بگویم و ندا دهم؛
مردیم و با مردانگیها آشناییم/ فرزند آریو برزن از کوه دناییم
روی سخنم با همهی شماست؛ مسئولان و مدیران، نماینده توانمند کهگیلویه بزرگ؛ هندبال کهگیلویه بزرگ چند صباحی دیگر به دیدار مدعیان هندبال ایران میرود؛ تنها و تنها و تنها... شاید اگر همت سرمایه گذار دلسوز و بومی شهرمان و حمایتهای بی دریغ نماینده کهگیلویه بزرگ نبود، ادامهی مسیر برای ما امکان پذیر نبود و نمیتوانستیم.. اما سرداری از جنس مردم و همراه غمهای مردم یاریمان کرد و بی گمان چشم امید به یاریش داریم تا در تمام شهرهای ایران فریاد بزنیم" من یک کهگیلویهام و حامیم سردار هاشمی است" ....
سخن پایانی ما با حامی دیروز و امروز و انشالله فردایمان است؛ جناب آقای هاشمی سربلند و سرافراز؛ ما چشممان به شماست و کمکمان کن سرپا بمانیم و سروری کنیم، به همت خود خود باور داریم ولی ایمان داریم پدری دلسوز چون شما فرزند خود را هیچگاه فراموش نخواهد کرد و یقین داریم دستهای مهربانت یاریگر دستهایمان خواهد بود تا توپ را بهتر و زیباتر بچرخانیم....
---------------------
یا علی
کرم پرماه
کد مطلب: 402844