تاریخ انتشار
سه شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۲۵
کد مطلب : ۴۰۱۷۳۴
یادداشت|
از قهرمانی تا پهلوانی تاجگردون و زارعی
سعید کرمی
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛سعید کرمی
برندگان مسابقات را گاهی قهرمان می گویند و گاهی پهلوان؛ و شاید خلاصهترین وجه افتراق این دو تعبیر، ابزارها و فنون موفقیت و عیار اخلاق و مردانگی در کسب پیروزی باشد، که بی تردید فاصله قهرمانی تا پهلوانی را جز با پای مروّت و نای مردانگی نمیتوان پیمود.
یک قهرمان الزماً به شاخصهای تعیین شده برای پیروزی در پروسه رقابت رسیده است اما یک پهلوان لزوماً آیتمهای تعیین شده بازی را با موفقیت طی نکرده و چه بسا بازنده و بلکه نفر آخر یک مسابقه چند نفره باشد اما به استناد برجستگیهای شخصیتی و نمود ارزشهای اخلاقی در بازی او، و یقیناً اجتناب از پیروزی به هر قیمت در رقابت، او را پهلوان نامیده و شایسته تقدیر و تمجید میدانند.
غرض از عرایضی که گذشت، فتح بابی بود بر چالشها و القائات سیاسی حاکم بر جو استان و خصوصاً قیاس عملکرد آقایان زارعی و تاجگردون در فضای مجازی و بعضاً مقایسه اجرائیات و اعتبارات یاسوج و گچساران.
واقعیت این است که صعود شاخصهای توسعه و ترقی در یک شهرستان، فی نفسه تزاحم و تهدیدی برای رشد و ارتقاء این شاخصها در شهرستانی دیگر ایجاد نمیکند، و الزاماً "هشتِ عزت" یک حوزه انتخابیه در گرو "نُهِ ذلت" حوزه دیگری نیست؛ فلذا شاخص پهلوانی (نه قهرمانی) در این رابطه آن است که نمایندگان با رعایت اخلاق و حفظ حقوق دیگر مناطق استان و بلکه خرسندی و همیاری در آبادانی دیگر حوزهها، مناطق محروسه خود را به آبادانی و توسعه برسانند.
پس اگر غلامان این شهرستانها همت خود برای خدمت به موکلانشان را، بر تضعیف و تخریب حوزههای همسایه متوقف کرده و رسالت چانه زنی برای جذب اعتبارات ملی را در حقارت جیب زنی شهرستانی خلاصه نمایند، شاید به استناد "باری به هر وزن و بادی به هر جهت" قهرمان مقطعی و موقت این بازی تاریخی باشند اما در نهایت آنکه در سینه سترگ این تاریخ، مثبوت به نیکی خواهد ماند نه این قهرمان برنده که آن پهلوان ولو بازندهای خواهد بود که خود را مدیون مردمان دیگر مناطق نکرده است.
اگر غلام محمد زارعی در تمام تلاشهای خود برای خدمت رسانی به بویراحمد و دنا، ناخنکی به حقوق کهگیلویه و گچساران زده باشد از مدار اخلاق و ارزش خارج شده است و افتخاری حقیقی برای بیان نخواهد داشت، کما اینکه شخصاً به عنوان یک بویراحمدی هرگز تمایل نداشته و ندارم وجبی از خیابانهای یاسوج به بهای گَردی از غبار کوچههای چاروسا و باباکلان آسفالت شود.
متعاقباً اگر غلامرضا تاجگردون ورای همه مدعیات و واقعیاتی که از تواناییهایی ایشان موجود است، توسعه گچساران را مستلزم و معطوف به سرکوب اعتبارات و رؤیای انزوای بویراحمد بداند و غایت توانایی "میرشکال" گچساران، نشانه گیری منافع بویراحمد و به فرض محال، تخته قاپوکردن مرکز استان باشد آنگاه نه تنها تحفه قابل ذکر و آش دهن سوزی نخواهد بود، بلکه وجهه و مرام خود را در تابلویی از حقارت افکار و ذلت نگاه در تارک تاریخ و منظر افکار بلند بزرگ مردان و شیرزنان این دیار ثبت و ضبط خواهد کرد:
اگر چه همه این موارد در حالی است که همواره شبهات و تحلیلهای مطرح شده پیرامون آقای تاجگردون و تحرکات ایشان در بویراحمد را صرفاً شایعه و شیطنت و بعضاً بهره برداریهای سیاسی در جهات خاصی برداشت کردهام، چرا که نه بویراحمد را آنقدر "زیر چشم و خاک نشین" میبینم و نه گچساران را آنقدر "چشمگیر و تخت نشین"، که اتهاماتی چون حق کشی و تبعیض و چپاول را به ایشان نسبت دهم، و متقابلاً آنقدر هم یاسوج را آرمانشهر و گچساران را بیغوله نمیبینم که حقی از گچساران را در گلوی بویراحمد و دستان زارعی جستجو کنم.
مخلص کلام اینکه پیش شرط توسعه و تعالی این استان مستحق و مستعد، رفع محرومیت از نگرشها و تفکرات عوام و خواص است و برون رفت از محرومیتهای موجود، مستلزم وسعت اندیشهها و ژرفای بینشهایی است که از پلهای کتا و خیرآباد و تنگ سرخ گذشته باشند و ماقبل این پلها، از تنگناهای تلخ یاسوج و گچساران و دهدشت آزاد شده باشند.
به امید روزی که ریشه ادبیات منسوخ و قداره بندیهای سردسیر و گرمسیری که همواره خواب بی گاه و بانگ بی جا بودهاند، در لسان مردمان این دیار و بستر اجرائیات و اعتبارات مسئولین خشکانده شود.
والعاقبه للمتقین
برندگان مسابقات را گاهی قهرمان می گویند و گاهی پهلوان؛ و شاید خلاصهترین وجه افتراق این دو تعبیر، ابزارها و فنون موفقیت و عیار اخلاق و مردانگی در کسب پیروزی باشد، که بی تردید فاصله قهرمانی تا پهلوانی را جز با پای مروّت و نای مردانگی نمیتوان پیمود.
یک قهرمان الزماً به شاخصهای تعیین شده برای پیروزی در پروسه رقابت رسیده است اما یک پهلوان لزوماً آیتمهای تعیین شده بازی را با موفقیت طی نکرده و چه بسا بازنده و بلکه نفر آخر یک مسابقه چند نفره باشد اما به استناد برجستگیهای شخصیتی و نمود ارزشهای اخلاقی در بازی او، و یقیناً اجتناب از پیروزی به هر قیمت در رقابت، او را پهلوان نامیده و شایسته تقدیر و تمجید میدانند.
غرض از عرایضی که گذشت، فتح بابی بود بر چالشها و القائات سیاسی حاکم بر جو استان و خصوصاً قیاس عملکرد آقایان زارعی و تاجگردون در فضای مجازی و بعضاً مقایسه اجرائیات و اعتبارات یاسوج و گچساران.
واقعیت این است که صعود شاخصهای توسعه و ترقی در یک شهرستان، فی نفسه تزاحم و تهدیدی برای رشد و ارتقاء این شاخصها در شهرستانی دیگر ایجاد نمیکند، و الزاماً "هشتِ عزت" یک حوزه انتخابیه در گرو "نُهِ ذلت" حوزه دیگری نیست؛ فلذا شاخص پهلوانی (نه قهرمانی) در این رابطه آن است که نمایندگان با رعایت اخلاق و حفظ حقوق دیگر مناطق استان و بلکه خرسندی و همیاری در آبادانی دیگر حوزهها، مناطق محروسه خود را به آبادانی و توسعه برسانند.
پس اگر غلامان این شهرستانها همت خود برای خدمت به موکلانشان را، بر تضعیف و تخریب حوزههای همسایه متوقف کرده و رسالت چانه زنی برای جذب اعتبارات ملی را در حقارت جیب زنی شهرستانی خلاصه نمایند، شاید به استناد "باری به هر وزن و بادی به هر جهت" قهرمان مقطعی و موقت این بازی تاریخی باشند اما در نهایت آنکه در سینه سترگ این تاریخ، مثبوت به نیکی خواهد ماند نه این قهرمان برنده که آن پهلوان ولو بازندهای خواهد بود که خود را مدیون مردمان دیگر مناطق نکرده است.
اگر غلام محمد زارعی در تمام تلاشهای خود برای خدمت رسانی به بویراحمد و دنا، ناخنکی به حقوق کهگیلویه و گچساران زده باشد از مدار اخلاق و ارزش خارج شده است و افتخاری حقیقی برای بیان نخواهد داشت، کما اینکه شخصاً به عنوان یک بویراحمدی هرگز تمایل نداشته و ندارم وجبی از خیابانهای یاسوج به بهای گَردی از غبار کوچههای چاروسا و باباکلان آسفالت شود.
متعاقباً اگر غلامرضا تاجگردون ورای همه مدعیات و واقعیاتی که از تواناییهایی ایشان موجود است، توسعه گچساران را مستلزم و معطوف به سرکوب اعتبارات و رؤیای انزوای بویراحمد بداند و غایت توانایی "میرشکال" گچساران، نشانه گیری منافع بویراحمد و به فرض محال، تخته قاپوکردن مرکز استان باشد آنگاه نه تنها تحفه قابل ذکر و آش دهن سوزی نخواهد بود، بلکه وجهه و مرام خود را در تابلویی از حقارت افکار و ذلت نگاه در تارک تاریخ و منظر افکار بلند بزرگ مردان و شیرزنان این دیار ثبت و ضبط خواهد کرد:
اگر چه همه این موارد در حالی است که همواره شبهات و تحلیلهای مطرح شده پیرامون آقای تاجگردون و تحرکات ایشان در بویراحمد را صرفاً شایعه و شیطنت و بعضاً بهره برداریهای سیاسی در جهات خاصی برداشت کردهام، چرا که نه بویراحمد را آنقدر "زیر چشم و خاک نشین" میبینم و نه گچساران را آنقدر "چشمگیر و تخت نشین"، که اتهاماتی چون حق کشی و تبعیض و چپاول را به ایشان نسبت دهم، و متقابلاً آنقدر هم یاسوج را آرمانشهر و گچساران را بیغوله نمیبینم که حقی از گچساران را در گلوی بویراحمد و دستان زارعی جستجو کنم.
مخلص کلام اینکه پیش شرط توسعه و تعالی این استان مستحق و مستعد، رفع محرومیت از نگرشها و تفکرات عوام و خواص است و برون رفت از محرومیتهای موجود، مستلزم وسعت اندیشهها و ژرفای بینشهایی است که از پلهای کتا و خیرآباد و تنگ سرخ گذشته باشند و ماقبل این پلها، از تنگناهای تلخ یاسوج و گچساران و دهدشت آزاد شده باشند.
به امید روزی که ریشه ادبیات منسوخ و قداره بندیهای سردسیر و گرمسیری که همواره خواب بی گاه و بانگ بی جا بودهاند، در لسان مردمان این دیار و بستر اجرائیات و اعتبارات مسئولین خشکانده شود.
والعاقبه للمتقین