کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

قهرمان، شخصیت و کیش شخصیت و نقش آن‌ها در جامعه و تاریخ

24 تير 1396 ساعت 9:58


جهانگیر ایزدپناه
لازم است ابتدا به چگونگی شکل گیری سیر تحولات جامعه و تاریخ آن اشاره داشته باشیم تا در چارچوب آن به نقش شخصیت در سیر تحولات جامعه پرداخته شود.
تحولات جامعه نتیجه کنش و واکنش مجموعه نیروهای داخلی و در سطح کلیتر هم تاثیر گذاری معادلات بین المللی است. قصدمان کم رنگ انگاشتن زیر ساخت‌های اقتصادی – اجتماعی جامعه نیست، زیرا موجودیت و شکل گیری نیرو‌ها و، احزاب، سازمان‌ها وگروه‌های موجود در جامعه بر پایه زیر ساخت‌های اقتصادی – اجتمائی هر جامعه است و بیان کننده منافع قشر‌ها و طبقات موجود بر اساس آن زیر ساخت‌ها. هر کدام از تشکلات منافع قشر خاصی را نمایندگی می‌کنند (بالطبع می‌بایست منافع ملی راهم مد نظر باشد).
گرچه قدرت و توان هر قشر و لایه‌ای از جامعه بر سیر تحولات تاثیرگذارند اما این تحولات برخلاف نظریه اختیار مداری، صرفا بر اساس خواست و تلاش یک قشر یا شخصیت خاص شکل نمی‌گیرد، بلکه تحولات حاصل و برآیندی از فعالیت و کنش و واکنش همه گروه‌های (هم چنین با تاثیر پذیری از معادلات جهانی) تاثیر گذار است. تحولات وتطورات بالطبع نمی‌تواند صرفا عین خواسته و میل گروه و شخصیت خاصی باشد. یعنی در چار چوب چالش‌های تز و آنتی تز وسنترعمل می‌کند و برآیند آن گرچه بخشی از اهداف گروه‌ها و شخصیت‌های قدرتمند را در خود دارد ولی عین اهداف و خواسته‌های آنان نمی‌تواند باشد بلکه متاثر از چند عامل است که یکی از عوامل مهم و تاثیر گذار نقش به سزای شخصیت‌هاست. همانگونه که شخصیت‌ها هویت مستقل خود را دارند، تاریخ وجامعه تاریخمند هم هویت مستقل خود را دارند و وابستگی صرف ندارند.
برآیندی متاثر از کشمکش و چالش همه گروه هاست. قدر مسلم هر چه گروه، حزب یا شخصیتی کنش و تاثیر گذاری بیشتری از خودشان دهد به اهداف خود بیشتر نایل می‌شود و فلسفه فعالیت بیشتر از همین جا نشآت می‌گیرد. البته این کنش و واکنش‌ها وفعالیت‌ها باید بر پایه آزادی، دموکراسی، تضارب آرا، کثرت گرائی و رعایت حقوق انسان‌ها باشد ولاغیر. ولی بطور کلی با رشد ارتباطات جهانی و فناوری اطلاعات، ارتقای آگاهی وتفکرو ارتباط تنگاتنگ جهانی هیچ نیرو و شخصیتی نمی‌تواند در دراز مدت از شیوه‌های دموکراتیک تخطی نماید و سیر طبیعی جامعه را به دلخواه خود به بیراهه بکشاند و یا صرفا منطبق با خواسته خود اداره کند. گرچه تلاشهای منفی برای حفظ وضع موجود روند توسعه و پیشرفت را کند می‌کنند، اما جامعه سیر طبیعی خود را فارغ از خواسته‌های صرف شخصیت‌ها یا تشکلی خاص بتدریج پیش می‌برد وموانع را از سر راه تکامل خود برمیدارد.
تاریخ، علم بررسی رویداد‌ها و تحولات گذشته است و رویداد‌ها را بدون تبلیغات و غوغا‌ها و مدح و ستایش‌ها و تملق‌های نا‌آگاهانه ومنفعت طلبانه به قضاوت می‌نشیند. تعبیری «معاد گونه» که در همین دنیا رفتار واعمال شخصیت‌ها ونیرو‌ها را قضاوت می‌کند وبه نمایش می‌گذارد که آیا چه نقشی در راه اهداف تعالی وترقی بخش جامعه داشته‌اند؟ مثبت، پیشرو و سازنده؟ یا منفی، مانع و مخرب؟. در عجبم چگونه داعشیان و داعش اندیشان در «معادگونه» محضر تاریخ، جنایت می‌آفرینند و در پندارشان قباله بهشت را از آن خود وهمفکران خود می‌دانند، این سیه اندیشان رضایت خلق خدا (مردم) ونیکنامی تاریخ را نداشته به زعم خود «بندگان مومن وجهاد فی سبیل الله»‌اند وبهشت آماده پذیرائیشان است!.
شخصیت:
انسان از آغاز حیات خود برای غلبه بر مشکلات و استفاده از طبیعت در تلاش بوده و همیشه در تلاش و تکاپو برای بهتر و انسانی زیستن بوده است. انسان‌ها از لحاظ توانائی رهبری و مدیریت وبسیج نیرو‌ها، خلقیات، اقتدار، روح و روان با هم متفاوتند. در بستر تحولات و چالش‌ها در دوران گوناگون شخصیت هائی، از دل جامعه برخاسته‌اند تا نقشی ارزنده و بی‌بدیل یا کم بدیل ایفا نماید، بنا براین شخصیت‌ها و برجستگان در عرصه‌های مختلف پا به عرصه می‌گذارند.
در این بحث ما بیشتر به نقش شخصیت در تاریخ و تحولات جامعه بشری اشاره داریم. در شرایط خاصی جامعه شخصیت‌های مثبت خود را که دارای استعداد رهبری، اقتدار، هدایت، سازمان دهی برای پیشرفت جامعه و اجتماع خود هستند برمیگزیند. رهبران و شخصیت‌هائی که هم به مردم احترام می‌گذارند و هم مورد ا حترام مردم‌اند، یعنی شرایط وتحولات جامعه موجب می‌شود که مردم شخصیت‌ها وقهرمانان خود را پرورش و اهدا نمایند که متقابلاً این شخصیت‌ها و قهرمانان منشأ خدمات و پیشرفت و توسعه‌اند.
کیش شخصیت
گاهی هم براثر بحران‌ها و سر در گمی جامعه و هرج و مرج و نابسامانی، موج سوارانی پیدا می‌شوند که سرنوشت یک جامعه را بدست می‌گیرند و چون توانایی و خصوصیات لازم را ندارند، پیشرفت جامعه را سد می‌کنند، سعی در رواج کیش شخصیت و سرکوب مخالفان دارند. ناگفته نماند بعضی شخصیت هاهم که زمانی منشأ خدمات شایسته وبرجسته‌ای بوده‌اند بتدریج در روند حوادث بر اثر خاستگاه اجتمائی- اقتصادی، خصوصیات و ویژگی‌ها ی روحی - روانی ونظری –اعتقادی تغییر ماهیت داده وبه ورطه کیش شخصیت دچارمی شوند.
کیش شخصیت عارضه‌ای است که بر اثر خودشیفتگی و خود بر‌تر پنداشتن، نخوت و غرور و خود بزرگ بینی شدید در افراد پدید می‌آید بطوری که آن شخص خود را عقل کل، تافته جدا بافته، نخبه‌ای بی‌بدیل و دارای هوش و ذکاوت و قدرت و فضایل اخلاقی و رهبری بلامنازع می‌داند و در نتیجه اختیاری مطلق و چالش ناپذیر، فارغ از جواب گویی برای خود طلب می‌کند.
این پدیده همچون دیگر پدیده‌ها در شرایط معین و جوامعی خاص که زمینه ساز کیش شخصیت است بیشتر بروز می‌نماید. این امر گرچه یک عارضه شخصیتی – روحی روانی است اما بر پایه عدم پیشرفت و توسعه و جهل و نا‌آگاهی افراد جامعه وحتی اجتماع کوچک‌تر شکل می‌گیرد. در جامعه‌ای که کیش شحصیت در هر شکل ورنگ و لوایی وجود داشته باشد، نمی‌توان اثری درخور توجه از عناصر و ارزش‌های جامعه مدنی، نظیر کثرت گرایی، آزادی مطبوعات ودیگر رسانه‌ها، دمکراسی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، مساوات و قانونمندی و تعالی و کرامت انسانی و پیشرفت و توسعه همه جانبه، شفافیت اقتصادی و جامعه عاری از رانت خواری وفساد دید.
یعنی ما با جامعه‌ای سر و کار خواهیم داشت که کیش شخصیت در قالب دیکتاتوری مقدس مأب و خود کامه رخ می‌نماید و دیکتاتور و خود کامه و متملقین و پرستش گران و اعوال انصارش مانع رشد نماد‌ها و پایه‌های جامعه مدنی‌اند و خواهان فرمانبرداری بی‌چون و چرایند. مملکت را تیول اسلاف واخلاف خود می‌پندارند و جانشینشان از نزدیکان و دست پروردگانشان می‌باشند. که نتیجه‌اش مصداق ضرب المثل «کله پز برخاست، سگ برجایش نشست». می‌باشد.
چنین جوامعی نه برمبنای پویائی، خلاقیت، استقلال رای واندیشه، عقل وعدل وتدبیرومشارکت عمومی بلکه بر مبنای فرامینی نظامی گونه واطاعتی کور کورانه می‌باشد.
انسان وجوامع انسانی همانند طبیعت سرسبزورنگارنگ است و نباید بنا بر فرامین خشک و فرمایشی، پویائی و چندین و چندان گونگی را از آن گرفت و آنرا مطابق فکر، ذوق، سلیقه و فرم و رنگ دلخواه خود آراست واز آن سان دید و برهمه امور وفنون وجوانب زندگی تداخل، تزاحم وتحکم نمود. خلقت بشری همه توانائی‌ها، تخصص‌ها وشایستگی‌ها را در کالبد وهیئت خاصی متمرکزنکرده که بقیه آحاد مردم «اخفش وار» وهوراکشان بدون اراده واستقلال رای و اندیشه تبعیت غیر اصولی کنند.
این خودکامگان احزاب و گروه‌ها و سازمان‌های مخالف و منتقد، مطبوعات آزادی و آگاهی مردم را بر نمی‌تابند و در نتیجه رانت خواری، عدم شفافیت ـ فساد اقتصادی- اجتمائی و عدم ضابطه و قانونمندی جامعه را فرا می‌گیرد و مستبدان و پایه‌های قدرتش هر نوع مخالفتی را با کمک جهل و ناآگاهی و تبلیغات دروغین سرکوب می‌کنند. نیکان و آزاد اندیشان مغضوب و بدان و آنهائیکه شعاع افق دیدشان ناچیز است محبوب‌اند و بهترین نویسندگان و متفکران مطیع الدوله‌ها هستند و سوء استفاده از عقاید و باورهای مردم هم که سر لوحه کارشان است.
در چنین جامعه‌ای علیرغم تبلیغات و هیاهو‌ها همدلی و انسجام لازم وجود ندارد و لطمه پذیر است. چون حاکمان سیر اصلاحی جامعه را مسدود می‌کنند خطر تحولات انفجاری وپیش بینی نشده افزایش می‌یابد وامکان دخالت بیگانگان را فراهم می‌کند. حتی بعد از دگرگونی‌ها وسرنگونی این خودکامگان، جامعه از آرامش لازم برخوردار نمی‌شود واحتمال هرج ومرج وبلوا وجود دارد؛ زیرا نه تجربه کافی دموکراسی وجود دارد و نه مردم وجامعه احزاب، سازمان‌ها و رهبران شایسته خود را در یک روند طبیعی یافته است.
کیش شخصیت و خود رائی و خود را عقل کل پنداشتن و در همه امور دخالت کردن را نباید منحصر و مختص سطح کلان جامعه دانست بلکه د ر جوامع توسعه نیافته و کیش شخصیت مدار می‌تواند در سطوح پایین و اجتماع و محلات هم پا به عرصه نهد و در قد و قواره افراد خود رای، خود بزرگ و بر‌تر بین در رده‌های پائین‌تر هم عرض اندام نمایند که خود را لایق و سزاوار هر نوع تعیین تکلیف می‌دانند و هر امر و تصمیمی باید منحصرا از کانال و از جانب ایشان اتخاذ شود.
کیش شخصیت ظلمی است به جامعه. ظلم، ظلم است چه از جانب سلطان، چه از جانب عارف وچه از جانب مدعیان روشنفکری و مصلحی.
بطور کلی کیش شخصیت و شخصیت پرستی افراطی در هر رده و مقیاس سدی است در مقابل پویایی اندیشه و تفکر آحاد جامعه و مانعی است برای مشارکت فکری همه اجتماع در امور جامعه. این امر خلاف تصمیم جمعی، کار و برنامه ریزی گروهی و اندیشه ورزی مردم است و جامعه را در چه درمقیاس کوچک و چه بزرگ به سمت رخوت فکری، عدم پویائی و بی‌اعتنایی به سرنوشت خود سوق می‌دهد.
کیش شخصیت یک نوع سنت فکری است که از جوامع عقب مانده و دیکتاتور زده ما قبل به ارث می‌رسد که روشنفکران ما هم متاسفانه از آن مبرا نیستند. زیرا ساختارهای اقتصادی ـ اجتماعی وفرهنگی جامعه‌های توسعه نیافته و سنت‌ها و عقاید و باورهای آن‌ها زمینه بروز و پرورش این روحیات را در خود دارد. با سوء استفاده از همین باور‌ها ودنباله روی‌ها است که خشک اندیشا نی نظیر ابوبکر البغدادی چنان تقدس دروغینی می‌یابد که فتوایش توسط جاهلان و تاریک اندیشان موجب نابودی جان و مال مردم می‌گردد.
در عرصه زندگی واجتماع بسی قهرمانان به شخصیتهای تاثیر گذار ومنشآ نقشی ارزنده گشته‌اند، ولی افسوس شخصیت هائی که به ورطه کیش شخصیت سقوط کرده‌اند حلاوت اغوا کننده قدرت مجال رهائی از این گرداب را به آن‌ها نداده است.
شاگرد گالیله: بدبخت ملتی که قهرمان ندارد /
گالیله: نه، بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز دارد/
این سخن برگرفته از نمایشنامه گالیله اثر «برتولت برشت» شاعر ونمایشنامه نویس چپگرای آلمانی ست. گالیله برخلاف آموزه‌های کلیسائی اعلام کرد که خورشید ثابت و زمین بدور آن می‌چرخد. که در زمان خود الحاد پنداشته می‌شد ونوعی بدعت وابداءبود ومستوجب مرگ. گالیله نخبه علمی بود که قهرمان گونه نظری خلاف آموزه‌های رایج بیان داشت. اما با همت گالیله وگالیله‌های دیگر وسیر شتابناک توسعه علم واجتماع، نظر گالیله به آموزه‌ای فراگیرو ساده دبستانی ودبیرستانی تبدیل گشت که به جسارتی قهرمانانه نیازش نیست. گالیله هم چنین روز و عصری را آرزو می‌کرد که جامعه منتظر قهرمانانی معدود برای بیان حقایق ننشیند و خود زبان گویا و دست کنشگر خود باشند.
 


کد مطلب: 260256

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/note/260256/قهرمان-شخصیت-کیش-نقش-آن-ها-جامعه-تاریخ

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1