تاریخ انتشار
شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۱۳
کد مطلب : ۴۲۱۷۱۰
یادداشت؛
دلنوشته ای به یاد دکتر علی تاج امیری
صادق ستاری فرد
۹
کبنا ؛
غروب ششم اردیبهشت ماه 1399، خبری هولناک و جانسوز و بهت آور مناطق بویراحمد، دنا و لردگان را در غمی سنگین فرو برد. خبرکوتاه بود اما جانکاه و سنگین، که به دشواری به باور مینشیند "فرماندار اسبق دنا درگذشت" "دکتر علی تاج امیری دعوت حق را لبیک گفت". ساعات و لحظات نخستین چه دشوار گذشت؛ بین باوری و ناباوری، بین اشک و غم و حسرت و البته هنوز امید، بین فکر به احوال سه خردسال بجای مانده از آن عزیز فقید، پرکشیدن محصول تاریخ زیلایی و از بین رفتن همه سرمایه اجتماعی منطقه و جای خالی او در منطقه، بین التماس و تضرع به خدا و تسلیم به رضای حق بودن و بین فکر به آن دنیای باقی و این دنیای فانی و گاها غفلتم از یاد مرگ، به کلی مبهوت و حزین ماندهام. مرور خاطرات گذشته و یادآوری لحظات باهم بودن که از چشمانم میگذرند چه سخت و دردناک است. ناباوری و امید به بودن او، در خط مقدم افکارم موج می زند و البته آخرین دیدارها و آخرین گفتارها؛ با خود میگوییم نمیشود جوانی نیک خصلت با آن همه شور و شعور، سرزندگی و امید بطور ناگهانی و کمتر از یکساعت عزیزان خود را در این دنیای فانی تنها بگذارد و نه تنها یک خانواده اصیل و نجیب، که یک ایل سترگ را عزادار خود کند. او اینچنین نبود او غم ایل داشت، غم نداشته های ایل و غم محرومیتها و مظلومیتهای ایل را. اکنون میبینم کهای دریغا چهل روز است که هوای شهر و دیارمان و حال دلمان همچنان رنگ غم و اندوه است و بغض و اشک همچنان تسلی خاطرمان. اکنون ایل غم او دارد و غم سنگین فقدان و از دست دادن او و غم نداشتن چون او. در یک کلام میتوان گفت سه کودک خردسال معصوم نه، بلکه زیلایی یتیم شد؛ یک ایل بزرگ مستقر در سه استان که تکیه گاه، امید و بزرگ مرد خطیب و توانمند خود را از دست داد، بی پناه گشت.
مردی که در اثنای مسئولیت خود در فرمانداری و شهرداری منشأ خدمت برای مردم شهرستانهای دنا و بویراحمد و در دوره عمر کوتاه خود وسیله خیر و برکت بسیار برای محرومین و مستضعفین بود. دکتر علی تاج امیری مصداق آیات شریفه فاصلحو بین الخویکم (میان برادران مؤمن خود را سازش دهید) و فاستبقوا الخیرات (درکارهای خیر از یکدیگر پیشی بگیرید) بودند. نمیشود برگهای توفیق و رفع محرومیتهای مناطق زیلایی را ورق زد اما نام نیک مهندس تاج امیری را ندید. نمیشود از برکت کلام و حضور آن گرانمایه در رفع کدورتهای محلی و منطقهای یادی نکرد. نمیشود از سبب خیر شدن او برای اشتغال و ازدواج جوانان منطقه نگفت. بزرگ زاده و نجیب زاده ایل، هرجا برقراری صلح و سازش در بین اقوام و ایلات و طوایف بود توبودی، هرجا مردمی خود را گرفتار میدیدند تودر کنارشان بودی و هرجاگشایشی حاصل میشد تو جلودار بودی و هرجا که ردی از خدمت در منطقه بود تو بودی و هستی البته، که سعدیا مردم نکونام نمیرد هرگز/مرده آن است که نامش به نکویی نبرند. بزرگانی چون آیت الله ملک حسینی نماینده مردم استان در مجلس خبرگان رهبری و مدیران و مقامات ارشد منطقهای و ملی در باب نیک مردیها، وصف سجایای اخلاقی و خدمات آن فقید سعید سخنها گفتهاند. شادروان تاج امیری صرفاً فقط مرد سیاست نبود، مرد ادب و اخلاق و معرفت و فرهنگی تمام عیار بود. دوراندیش و کنشگری منصف در مسائل سیاسی و اجتماعی بود، همتی بلند داشت و در انجام امور حسن تدبیر داشت و منضبط بود و سعه صدر داشت، توکل به خدا و ایمان به او سرلوحه افعال و افکارش بود. در مقابل مسئولان قاطع، شجاع، مطالبه گر و باصلابت بود و در ارتباط با مردم و زیردستان مهربان، گشاده رو، متواضع و بی ادعا بود و در نیکی به آنها در صدد منت گذاشتن نبود. در همه حال از فاصله گرفتن از مردم پرهیز داشت. در رفع محرومیتها و منافع عامه مردم منطقه زیلایی با "هیچ کس" لحظهای مدارا و سستی نکرد. کلان نگر بود در عین حال مردمی بود و اهل خانواده. این را میشد از سیل خروشان مردان و زنان و کودکان عزادار و داغدار در مراسم تدفین و خاکسپاری و بدرقه ایشان به آن دیار فهمید. جمعیت پرتعدادی که برغم فاصله گذاری اجتماعی ناشی از محدودیتهای اقتضائی، با عشق آمدهاند تا بگویند "اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا خدایا ما جز خیر و خوبی از او ندیدهایم"، تا سالها مجاهدت خالصانه تو را ارج نهند و تا بگویند مشقتهای تو را در طی طریق خدمت به آن مناطق محروم فراموش نخواهند کرد و از خدای بزرگ طلب جبران بخیر و مرحمت و مغفرت نمایند
شادروان دکتر علی تاج امیری تکیه گاه و امید مردم مظلوم و بی پناه بود، قلب مهربان آن فقید ارزشمایه، درگه یتیمان، فقرا و نیازمندان بود. ذکر مصادیق بسیار است اما فراموشم نمیشود سال 1389، آن غروب سرد زمستانی را، آن جوان زباله گرد دوره گرد و ناامید و بی پناه را که گفتی اهل زیلایی نیست اما بنده خدا و پدر یک خانواده هست که وسیله روزی او در آن دستگاه اجرایی شده اید. همه این داشتهها و اندوختههای تو اکنون توشه آن دیار باقیاند، باور دارم که با دلی آرام و قلبی مطمئن، روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل الهی به دیار باقی شتافتی و این را میشود از کیفیت رفتنت فهمید.
این روزها هنوز دلتنگیم؛ برای بزرگ مردی که آرزویش پیشرفت منطقه زیلایی و رفع محرومیت آن خطه محروم و مظلوم بود و اینک به یقین در ضیافتی باشکوه آن سوی آسمانها، فراتر از این دنیای حقیر و تاریک با یارانی مخلص و خدوم؛ 72 شهید منطقه زیلایی و فرمانده شهیدشان سردار حاج حسن آباد، مرحوم حاج علی اکبرذاکریان زاده و مرحوم لطف الله اندرخور و در آغوش پدرت حاج یوسف بر پیشانیات بوسه میزنند که چه وفادارانه و مجاهدانه در مسیر ترقی منطقه گام برداشتی.
یادشان گرامی و روحشان قرین رحمت الهیان شاالله
صادق ستاری فرد
غروب 16 ام خردادماه
مردی که در اثنای مسئولیت خود در فرمانداری و شهرداری منشأ خدمت برای مردم شهرستانهای دنا و بویراحمد و در دوره عمر کوتاه خود وسیله خیر و برکت بسیار برای محرومین و مستضعفین بود. دکتر علی تاج امیری مصداق آیات شریفه فاصلحو بین الخویکم (میان برادران مؤمن خود را سازش دهید) و فاستبقوا الخیرات (درکارهای خیر از یکدیگر پیشی بگیرید) بودند. نمیشود برگهای توفیق و رفع محرومیتهای مناطق زیلایی را ورق زد اما نام نیک مهندس تاج امیری را ندید. نمیشود از برکت کلام و حضور آن گرانمایه در رفع کدورتهای محلی و منطقهای یادی نکرد. نمیشود از سبب خیر شدن او برای اشتغال و ازدواج جوانان منطقه نگفت. بزرگ زاده و نجیب زاده ایل، هرجا برقراری صلح و سازش در بین اقوام و ایلات و طوایف بود توبودی، هرجا مردمی خود را گرفتار میدیدند تودر کنارشان بودی و هرجاگشایشی حاصل میشد تو جلودار بودی و هرجا که ردی از خدمت در منطقه بود تو بودی و هستی البته، که سعدیا مردم نکونام نمیرد هرگز/مرده آن است که نامش به نکویی نبرند. بزرگانی چون آیت الله ملک حسینی نماینده مردم استان در مجلس خبرگان رهبری و مدیران و مقامات ارشد منطقهای و ملی در باب نیک مردیها، وصف سجایای اخلاقی و خدمات آن فقید سعید سخنها گفتهاند. شادروان تاج امیری صرفاً فقط مرد سیاست نبود، مرد ادب و اخلاق و معرفت و فرهنگی تمام عیار بود. دوراندیش و کنشگری منصف در مسائل سیاسی و اجتماعی بود، همتی بلند داشت و در انجام امور حسن تدبیر داشت و منضبط بود و سعه صدر داشت، توکل به خدا و ایمان به او سرلوحه افعال و افکارش بود. در مقابل مسئولان قاطع، شجاع، مطالبه گر و باصلابت بود و در ارتباط با مردم و زیردستان مهربان، گشاده رو، متواضع و بی ادعا بود و در نیکی به آنها در صدد منت گذاشتن نبود. در همه حال از فاصله گرفتن از مردم پرهیز داشت. در رفع محرومیتها و منافع عامه مردم منطقه زیلایی با "هیچ کس" لحظهای مدارا و سستی نکرد. کلان نگر بود در عین حال مردمی بود و اهل خانواده. این را میشد از سیل خروشان مردان و زنان و کودکان عزادار و داغدار در مراسم تدفین و خاکسپاری و بدرقه ایشان به آن دیار فهمید. جمعیت پرتعدادی که برغم فاصله گذاری اجتماعی ناشی از محدودیتهای اقتضائی، با عشق آمدهاند تا بگویند "اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا خدایا ما جز خیر و خوبی از او ندیدهایم"، تا سالها مجاهدت خالصانه تو را ارج نهند و تا بگویند مشقتهای تو را در طی طریق خدمت به آن مناطق محروم فراموش نخواهند کرد و از خدای بزرگ طلب جبران بخیر و مرحمت و مغفرت نمایند
شادروان دکتر علی تاج امیری تکیه گاه و امید مردم مظلوم و بی پناه بود، قلب مهربان آن فقید ارزشمایه، درگه یتیمان، فقرا و نیازمندان بود. ذکر مصادیق بسیار است اما فراموشم نمیشود سال 1389، آن غروب سرد زمستانی را، آن جوان زباله گرد دوره گرد و ناامید و بی پناه را که گفتی اهل زیلایی نیست اما بنده خدا و پدر یک خانواده هست که وسیله روزی او در آن دستگاه اجرایی شده اید. همه این داشتهها و اندوختههای تو اکنون توشه آن دیار باقیاند، باور دارم که با دلی آرام و قلبی مطمئن، روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل الهی به دیار باقی شتافتی و این را میشود از کیفیت رفتنت فهمید.
این روزها هنوز دلتنگیم؛ برای بزرگ مردی که آرزویش پیشرفت منطقه زیلایی و رفع محرومیت آن خطه محروم و مظلوم بود و اینک به یقین در ضیافتی باشکوه آن سوی آسمانها، فراتر از این دنیای حقیر و تاریک با یارانی مخلص و خدوم؛ 72 شهید منطقه زیلایی و فرمانده شهیدشان سردار حاج حسن آباد، مرحوم حاج علی اکبرذاکریان زاده و مرحوم لطف الله اندرخور و در آغوش پدرت حاج یوسف بر پیشانیات بوسه میزنند که چه وفادارانه و مجاهدانه در مسیر ترقی منطقه گام برداشتی.
یادشان گرامی و روحشان قرین رحمت الهیان شاالله
صادق ستاری فرد
غروب 16 ام خردادماه