کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

وقتی زنی مسئولیت خانه را بر دوش می‌کشد؛

گفت‌وگویی خواندنی با زن تاکسی‌دار گچسارانی: دوست دارم خانم‌ها به زن بودنشان و به توانایی هایشان افتخار کنند

29 دی 1398 ساعت 21:46

من دوست دارم خانم‌ها به خودشون ببالن و به زن بودنشون و توانایی هاشون افتخار کنن. من بچه آباده فارس هستم. اوایل یکی از بستگان شوهرم می‌گفت باید کار نکنی. برادرم می‌گفت آقای پناهی اگر به شخصه بتونم یک میلیون بریزم به حساب خواهرم که نمی تونم می‌گفتم کار نکن. یا باید حمایتش کنید، یا باید اجازه کار بهش بدین. نظر اونها برام مهم نبود، چون واقعاً بچه م می‌خواست از من، نیاز داشت، چرا به خاطر حرف مردم شرمنده بچه م بشم. چرا بذارم بچه م تو جمع خورد بشه بخاطر حرف دیگران.؟ کسی میتونه در مورد من نظر بده که مشکلات منو بتونه حل کنه، در غیراینصورت برام مهم نیست کسی چه میگه و چه می‌شنوم. شاید آنی از حرفی و چیزی ناراحت بشم ولی اینها میگذره.


یک روز بعدازظهر وقتی مثل همیشه برای تاکسی سوار شدن به سمت خیابان می‌رفتم، با خانم پناهی آشنا شدم. با ماشین پراید سفیدرنگش داخل کوچه، مستأصل گفت: تاکسی می‌خواهی؟ سوار شدم. همان موقع فهمیدم چرا مثل بقیه تاکسی‌ها برای مسافر گرفتن از سر خیابان رد نشده و آمده داخل کوچه دنبال مسافر!؟ گاهی، سرپا ماندن، برای زن‌ها یک چالش است. گاهی خیلی کارهایی که برای مردها یک کار معمولی است، برای زن‌ها حکم یک مبارزه را دارد.

خانم پناهی دومین زن تاکسی دار گچساران است. از زمانی که همسرش به زندان افتاده، پناه فرزندانش شده. نام خانوادگی خودش هرمزی است، اما همه او را به نام خانوادگی همسرش می‌شناسند. بعد از اینکه بهمن ماه 95 آقای پناهی به عنوان راننده اتوبوس به خاطر بار قاچاق، به زندان می افتد، خانم پناهی تنها می‌ماند، با دو فرزند کوچک و مادرشوهر پیرش که ناتوان است. چند ماهی خواهرها و برادرشوهرش جور زندگی‌اش را می‌کشند اما فایده‌ای ندارد. اوایل، خانواده شوهرش مخالف کار کردن او بوده و چه بسا شاید همه فامیل و آشنا هم با کار کردن او مخالفت کرده‌اند ولی برادرش از کار کردن او حمایت کرده.
با هم نزدیک ایستگاه تاکسی قرار می‌گذاریم، فکر می‌کردم اینجا محل کارش است، ولی خانم پناهی ماشینش را کناره‌ی خیابان اصلی پارک می‌کند. روی یکی از نیمکت‌های کنار ایستگاه تاکسی می‌نشینیم. دلم می‌خواهد داخل ایستگاه بایستد و یک عکس طبیعی و در حین کار از او بگیرم، می‌پرسم چطور داخل ایستگاه پارک نکردید؟ یکبار اومدم اینجا توی ایستگاه، گفتند اینجا محل پارک نیست، گفتم نمیخوام پارک کنم می‌خوام کار کنم. شاید خیلی از راننده تاکسی‌ها برعلیه من شاکی شدند. شاید بارها شده تاکسی‌ها جلوم رو گرفتند و شاخ به شاخ شدند، بارها شد راننده تاکسی گفت کاری می‌کنیم خون گردنتو بگیره، نتونی کار کنی. ولی من به خاطر بچه م ناامید نمیشم.
الان نمیتونم وارد ایستگاه تاکسی بشم. رئیس قبلی تاکسی رانی می‌گفت راننده‌های ما شوخی‌های بی جا می‌کنند؛ در صورتی که این کاملاً غیرمنطقیه. حالا من خانم را اجازه ندن اونجا کار کنم، مگه خانواده و دخترهای مردم از تاکسی استفاده نمی کنن؟ اینجا یه محل عمومیه، جای خوبی برای شوخی‌های نامناسب نیست. چرا بخاطر یه دلیل غیرمنطقی و غیرواقعی من عقب بکشم؟ من به رئیس تاکسی رانی گفتم متاسفم که شما رو در این سمت گذاشتن. الان خود شما که خانم هستین، اگر داخل تاکسی بشینی، چند تا راننده با هم شوخی‌های نامناسبی کنن شما خوشتون میاد؟ دوست دارین؟ حالا من خانم اونجا تاکسی دار نباشم، اونها باید خودشون رعایت حال دیگران رو بکنن. هرجایی که مشکلاتم رو گفتم هیچ فایده‌ای نداشت، واقعاً دردهای من در این شهر درمان نداشت.
سر صحبت را می‌برم به اینجا که؛ چطور شد راننده تاکسی شدید؟ و خانم پناهی از به زندان افتادن همسرش و مشکلات راننده‌های اتوبوس بین شهری گفت: شوهرم راننده اتوبوس بود، زمانی که بار برای اتوبوس میزنن، کسی که راننده است، هم مسئول اتوبوس و هم مسئول بار هست. منطقه دشت روم شوهرم رو گرفتن، چون راننده مسئول هست. بردنش دادگاه. براش 1 سال حبس و 127 میلیون تومن جریمه بریدند. صاحب ماشین قرار بود حمایت کنه ولی نکرد. در واقع شوهر من آش نخورده و دهن سوخته داخل زندانه. الان هم زندانه و بخاطر جریمه‌ای که نمیتونیم پرداخت کنیم روزی 40 تومن از جریمه ش کم میشه. به راننده‌های اتوبوس خیلی ظلم میشه، الان فقط فرق من با بقیه خانم‌هایی که شوهرشون راننده اتوبوس هست و درگیر چنین مشکلاتی میشن آینه که اونها شاید پشتوانه مالی داشته باشند و من واقعاً پشتوانه نداشتم.
از نهادهای حمایتی کمک خواستید؟ بله، زندان یک نامه به من داد بردم کمیته امداد، تحقیقات محلی انجام شد، دو ماه من رو حمایت کرد، بعد از دو ماه کمک هزینه ش رو قطع کرد، پرسیدیم، گفتند شما مشکل مالی ندارید. چون در زمان اسباب کشی برای تحقیق اومده بودن، تخت خواب و چند تا وسیله خونه رو دیدن، فکر می‌کردن اینها می شه نون و پول. من زمانی شرایط امروز رو نداشتم، همسرم کار می‌کرد و پول به خونه می‌آورد، ولی الان دیگه پولی نداریم. زمانی که بچه من مشکل داره، بیماره، و من نیاز به پول نقد دارم، به نظر مسئولین آیا می تونم رخت خوابم رو بفروشم؟ کسی هست که رخت خواب دست دوم بخره؟ درسته که میگن پول چرک کف دسته، ولی این شکلی هم نیست، همینطوری که چرک کف دسته خیلی از مشکلات رو حل میکنه و خیلی از آبروها رو حفظ میکنه.
راننده تاکسی شدن از کی و چطور شروع شد؟ یکی از همسایه‌های خوبم و یکی از دوستان همسرم گفتن خانم پناهی اینطوری فایده نداره، ماشینو بنداز تو خیابون، مسافر پیدا می‌کنی. به من امید می‌دادن و ازشون ممنونم. اوایل که می‌آمدم خیابون خیلی می‌ترسیدم، می‌گفتم خدایا مسافر بخواد پیاده بشه چطور پیاده ش کنم، چطور مسافر بگیرم، خدا رو شکر به کمک خدا و همت خودم تونستم. الان هم نمی گم راننده ماهری هستم ولی خداروشکر از مشکلات براومدم. روزهای اول کار، فقط خداخدا می‌کردم که روزی 10 هزار تومن دربیارم که بتونم وقتی شب خونه رفتم یه لقمه نونی داشته باشیم. ولی شاکر شکرش هستم خیلی خوب و عالی بود. همین که فکر کنی که وقتی به سمت خونه میری چیزی دستت باشه و نون حلالی درآورده باشی خوشحالی خاصی داره. من سعی کردم شکست ناپذیر باشم.
به نظر من یه خانم وقتی در بن بست قرار می گیره مسئولان باید با او همراهی کنند و کنارش باشند، ولی متاسفانه مسئولان هیچ همکاری نکردند، نامه نگاری زیادی کردم از دفتر فرماندار تا جاهای دیگر. با دو بچه کوچک و مادر شوهر ناتوان. مستأجر بودم. وقتی رفتم تاکسی رانی که کارهای ماشین رو انجام بدم برخورد بدی با من شد و برای ادامه کارم جواب منفی به من دادن. اما جدا از اینکه برخورد مناسبی نداشتن، گفتن باید پایه دو و کارت صلاحیت تاکسی داشته باشی، من کم کم اینها را انجام دادم و بعد از آن قرار بود همکاری کنند. دو ماه به من اجازه تابلو دادند بعد از دو ماه مأمور تاکسی رانی تابلوی مرا برداشت. به دفتر نماینده رفتم نامه‌ای به من دادند به فرمانداری بردم. فرماندار آقای رحیمی به من گفت: خانم این چه کاریه؟ بیا یه وامی بهت میدیم 18 درصد سود، با اون زندگی کن. گفتم ببخشید 18 درصد سود و این وام رو کی جور کنه و پس بده؟ بعد ایشون نامه‌ای دادند که با خانم پناهی همکاری بشود. رئیس تاکسی رانی گفت هر روز یه نامه برمیداری میاری چی رو میخوای اثبات کنی؟ گفتم من چیزی رو نمی‌خوام اثبات کنم. من فقط می‌خوام کار کنم. متاسفانه همکاری نکرد. دوباره رفتم دفتر تاجگردون. خود اقای تاجگردون جایی جلسه داشتند، رفتم اونجا، گفتم حمایتم کنید، گفت باشه، ولی فایده‌ای نداشت. گاهی افرادی رو به عنوان خَیِر به من معرفی می‌کنند و میگن برو شاید مشکلت رو حل کردن، من خیلی جاها رفتم ولی متاسفانه از هیچ جایی جواب نگرفتم. ولی بعضی افرادی که راهنمایی و کمکم کردن واقعاً ازشون ممنونم. من چیزی از مسئولان نخواستم فقط خواستم همکاری کنن، کارت صلاحیت داشتم، بیمه داشتم، ولی متاسفانه هیچ کاری نکردن.
به نظرتون دلیل این همه مخالفت چه چیزی هست؟ برای یه خانم کاری نمیکنن. به اون مسئول محترم گفتم شما میخواین من دستم جلوی شما دراز باشه؟ می خواین گریه و زاری راه بندازم؟ نه چنین کاری نمی‌کنم! دلیل اینکه همکاری نکردن این بود که من خانم هستم و البته یکی از دلایل این هست که کد ندارم. کد 7 میلیونه، من چطور با دو تا بچه و مستأجری و باقی مشکلات می تونم 7 میلیون برای کد هزینه کنم؟ اگر کد بگیرم مشکلاتم خیلی کمتر میشه. درسته که گاهی خانمی شغلی انتخاب می کنه که انگشت نما میشه، ولی یکی از دلایلش تمام این مسئولان هستند، میتونن ده تا نیرو رو بگذارن سر کار. میتونن خانم‌هایی رو بگذارن که مشکل دارن، نیاز به کار دارن، سرپرست خانواده هستن. ولی نمیکنن.
چطور با وجود مخالفت‌ها شغل دیگه ای انتخاب نکردین؟ من حتی در کنار تاکسی داری، خانه‌های مردم هم کار کردم، ولی چون زن جوونی هستم هر جایی نمیرم. کارهای دیگه برای من سخته، بعضی کارها رو نمیتونم انجام بدم، مثلاً کارهایی که می‌بینم بعضی‌ها انجام میدن مثل سبزی پاک کردن و نخود لوبیا پاک کردن؛ من واقعاً اعصابش رو ندارم. تنها راه حلی که پیدا کردم این بود که بتونم راننده تاکسی بشم و امرار معاش کنم. اینکه کاری بکنی بعد بگن خانم پناهی پولتو چند روز دیگه برات میارم، در حالی که من همون لحظه به این پول نیاز دارم. من به پول نقد برای خرج خانواده م نیاز دارم. از طرفی من نمیتونم تمام وقت سر تاکسی باشم، من باید هم مادر باشم و هم پدر. تو خونه، مادرشوهرم توانایی کار کردن نداره، من باید برم سر تاکسی، دوباره بیام غذا بپزم، و کارهای دیگه‌ی خونه رو انجام بدم. این رفت و آمدم به خونه و سر کار باید در طول روز باشه. خدا رو شکر تا الان برای بچه هام هیچی کم نگذاشتم، و جای پدرشون رو پر کردم.
شما اولین تاکسی دار خانم گچساران هستین؟ قبل از من هم یک خانمی تاکسی دار بود، اون خانم هم سرپرست خانواده بود، ولی با او همکاری کردن، و برچسپ بانوان بهش داده بودن. مدتی کار کرد، الان هم به کار دیگه ای در بازار مشغول شده.
مسافرها با دیدن اینکه یه خانم راننده تاکسی هست چه عکس العملی نشون میدن؟ معمولاً مسافرها عکس العمل های خوبی دارن و براشون جالبه. زمانی که آقایون سوار می‌شدن و می‌گفتن احسنت. شیرزنی هستی، خیلی خوشحال می‌شدم. خانم‌ها وقتی سوار می‌شدن می‌گفتن خیلی راحتیم، شماره می‌گرفتن و استقبال می‌کردن ولی هیچ تماسی نمی‌گرفتن. فقط خانم‌هایی که شوهرهاشون حساسن، یا خانم‌هایی که روی بچه هاشون حساس هستن گاهی خبرم می کنن. ولی از همون هایی هم که شماره گرفتن، زنگ نزدن و دلخوشم کردن ممنونم. اما گاهی بعضی خانم‌ها با رسم و رسومات خودشون می‌گفتن اگر این کارو بکنیم فامیل و آشنا چشممون درمیارن. ولی من این تفکر برام مهم نبود. من مجبور بودم. بعد از این هم اگر مشکلاتم حل بشه باز هم ادامه میدم. چون به این فکر می‌کنم که شاید خانمی باشه با همین مشکلات و وقتی من رو ببینه روحیه می گیره و کارش رو ادامه میده. دلم می خواد یه جورایی راه رو برای خانم‌هایی که با مشکلات این چنینی مواجه هستن باز کنم.
بعضی خانم‌ها وقتی داخل ماشین میشینن میگن ما از رانندگی می‌ترسیم. ولی من بهشون روحیه میدم. من دوست دارم خانم‌ها به خودشون ببالن و به زن بودنشون و توانایی هاشون افتخار کنن. من بچه آباده فارس هستم. اوایل یکی از بستگان شوهرم می‌گفت نباید کار کنی. برادرم به او می‌گفت اگر به شخصه بتونم یک میلیون بریزم به حساب خواهرم که نمی تونم می‌گفتم کار نکن. یا باید حمایتش کنید، یا باید اجازه کار بهش بدین. نظر اونها برام مهم نبود، چون واقعاً بچه م می‌خواست از من، نیاز داشت، چرا به خاطر حرف مردم شرمنده بچه م بشم. چرا بذارم بچه م تو جمع خورد بشه بخاطر حرف دیگران.؟ کسی میتونه در مورد من نظر بده که مشکلات منو بتونه حل کنه، در غیراینصورت برام مهم نیست کسی چه میگه و چه می‌شنوم. شاید آنی از حرفی و چیزی ناراحت بشم ولی اینها میگذره.
بالاخره این رو بدونین که من الان برای چندمین بار هست که میگم من خستگی ناپذیرم. مشکلات زیادی دارم، ولی این کار رو کردم که بقیه خانم‌ها بتونن به این عرصه بیان و ناامید نشن. و قدرت شون رو از دست ندن.
تصور برخی همشهری‌هایم از گچساران این هست که به دلیل تنوع فرهنگی، جامعه دید بازتری نسبت به مسائل اجتماعی دارد، حداقل نسبت به شهرهای اطراف. ولی واقعیت شاید متفاوت باشد. این استیصال و گلایه خانم پناهی از موانع اجتماعی و فرهنگی را در مسیری که او مرا به خانه می‌رساند، به خوبی دیدم، در مسیرمان آقایی سر خیابان منتظر تاکسی ایستاده بود، اول دست تکان داد، برایش ایستادیم، وقتی دید خانم پشت فرمان نشسته سوار نشد، از اینکه یک مرد جوان که به نظر می‌آمد تحصیل کرده هم باشد از سوار شدن به تاکسی یک خانم سرباز زد، واقعاً جا خوردم و برای چنین فردی متأسف شدم؛ به این فکر می‌کنم که این آقا چه فکری پیش خودش کرده؟ راننده تاکسی چه فرقی می‌کند مرد باشد یا زن؟ چرا خانم پناهی آنطور که در مصاحبه‌اش می‌گفت، باید فکر کند با تاکسی داری انگشت نما شده؟ چرا شغلی که مردها خیلی راحت و بدون هیچ دغدغه‌ای مشغول به آن می‌شوند، یک زنی که می‌خواهد از این راه مخارج خانواده‌اش را بدست آورد باید با هزار دغدغه‌ی فکری و هزار تفکر معیوب مبارزه کند! چرا باید جامعه‌مان را با جوامع دیگر و شهرهای دیگر یا کشور دیگری مقایسه کنیم؟ کاش به این جا برسیم که این جامعه فقط برای مردها نیست، زن‌ها عضو مهمی از جامعه هستند، نه ضعیف هستند و نه ناتوان، نه نیاز به نگاه دلسوزانه. زنان فقط نیاز به بازتر شدن نگاه تنگ جامعه دارند.

--------------------------------------
گفت‌وگو از سیده زهرا حسینی فر
---------------------------------------------


کد مطلب: 416778

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/416778/گفت-وگویی-خواندنی-زن-تاکسی-دار-گچسارانی-دوست-دارم-خانم-ها-بودنشان-توانایی-هایشان-افتخار-کنند

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1