تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۱۴
کد مطلب : ۴۱۵۴۲۳
کبنا از افزایش آسیبهای اجتماعی در بین جوانان گزارش میدهد
جوانان و کاراکترهای بیگانه؛ از ماست که بر ماست!
۰
کبنا ؛وقتی صحبت از آسیبهای اجتماعی به میان میآید ناهنجاریهایی در ذهن مرور میشود که حس انزجار، تنفر و گاهی ترحم را در دل آدمی به وجود میآورد.
رفتارهایی که اگر بخش زیادی از آن نتیجه بی توجهی و اشتباهات خود فرد در انتخابهای زندگیست، اما بخش دیگر آن حاصل آموزههای غلط تحصیل کردگان و روشنفکرانی است که بدون در نظرگرفتن نیازها، خواستهها، شرایط محیطی و نوع زندگی افراد در اجتماعات و مناطق مختلف کشور ارائه شده است.
آموزههایی که سراسر زندگی ما را پر کرده و در هر دوره از زندگیمان خواسته یا ناخواسته تربیت فرزندانمان را به عهده گرفته است؛ معلم، مشاور، رسانه ملی، دولت...همه و همه آموزش و پرورش جامعهای را برعهده گرفتند که مردم آن با خیال به روز شدن و عقب نماندن از قافله مد و مدرنیته شدن مسیر تعیین شدهای را میپیمودند.
اینکه تربیت کنندگان جامعه چقدر در رشد و پیشرفت افراد مؤثر و توانمند بودهاند مسئلهای است که اگر خروج از محرومیتها و در گامی رؤیاییتر خروج از جهان سومی بودن را پیشکش خودشان کنیم؛ اوضاع و احوالی است که امروزه گریبان گیر هر خانه و خانوادهای شده است.
طلاق و اعتیاد از مهمترین آسیبهای اجتماعی شناخته شده هستند که به عنوان دو معضل خانمان سوز هر روز قربانیان تازهای میگیرند. اگر روزی طلاق باعث ننگ خانواده زن محسوب میشد، اکنون به اسم رهایی و استقلال، راهی برای کسب درآمد زن شده و یا مرد به بهانه نداری و با استمداد از راههای فرار از قانون از پرداخت مهریه زن که حق قانونی و شرعی اوست شانه خالی میکند.
پایین آمدن سن بلوغ و آمار رو به ازدیاد بیماریهای مقاربتی ناشی از انحرافات جنسی، ترس از نبود امنیت اخلاقی، روحی و روانی لازم برای فرزندان، مسائلی است که خواب والدین خانواده را آشفته کرده است.
سختگیریهای بی مورد و بی جا به نام مصلحت و ملاحظه در کنار آموزش نادرست از دین و قرآنی که کلامش کلام خدا و رسولش پیام آور مهر و دوستی است؛ گرفتن روحیه نشاط و شادی از دانش آموزان به بهانه متانت و بزرگ شدن، عدم پرورش جوانان در راستای استعداد و علایقشان، نه تنها دین و راه و رسم صحیحی به فرزندانمان نیاموخته است بلکه بدعتی در تفکر مذهبی آنان گذاشته است که شیطان پرستی، خرافه پرستی و بی اعتقادی برای فرار از این فشارها کمترین آنها بوده است.
اگر نبود روشهای نادرست تربیتی و ترس از آخرتی که سادهترینش آویزان شدن از یک تار موی سر است، امروز مذهب و عقاید دینی دست در دست غیرت و تعصب خانواده، راهگشای آنها در کنترل غرایز و افکار شیطانی و همنشین امنیت و آرامش اعضا آن میشد.
اگر رسانه ملی همانگونه که برای بیان عظمت یک مناسبت یا فلان برنامه تبلیغاتی سنگ تمام میگذارد و همه شبکهها را ملزم به پخش آن میکند، به دور از سیاسی بازی و باند بازی و خالی از بهانه مصلحت به تولید برنامههای محتوایی همراه با نشاط و سرگرمی متناسب با دوره زندگی نوجوانان و جوانان بپردازد، کاراکترهای بیگانهای چون جومونگ، بتمن و...بجای اسطورههای دینی و اسلامی چون علی ابن ابطالب (ع)، الگوی زندگی و شخصیت اجتماعی این قشر آسیب پذیر نمیشود.
اگر در پارکها و بوستانها در کنار انواع بوفههای ارائه تنقلات، چای و دخانیات، آموزشهای رایگان موسیقی و آوازه خوانی ارائه میشد امروز این همه خواننده زیرزمینی با اسامی زیرزمینیتر پا نمیگرفت!
افزایش مصرف مواد الکلی و افیونی سنتی وصنعتی در بین جوانان و نوجوانان، بالا رفتن آمار خودکشی در بین این قشر، بی بندوباری و روسپی گری بخصوص در بین زنانی که روزی عفت وپاکدامنی آنها معیار انتخاب همسران میشد، کشیده شدن زنان به ارتکاب جرائمی مانند سرقت مسلحانه، قتل و قاچاق مواد مخدر، اگر چه نتیجه عمل خود شخص است اما حاصل کار و عملکرد روشنفکرانی است که با ترویج فرهنگ غلط و آموزههای حلاجی نشده و به ظاهر متمدن، مغزهای جامعه را شستشو دادند تا خود و فرزندانشان در فلان کشور اروپایی یا آمریکایی با فکری نو، طرحی نو، چپاولی نو طراحی کنند.
در این بین اگر از نقش دولت کمی فاصله بگیریم و به نقش خانوادهها در تحکیم وثبات اعضا نگاهی بیندازیم میبینیم که متاسفانه در بیشتر خانوادهها علی رغم نداشتن مشکلات مالی و معیشتی افسار گسیختگی زندگی، کانون گرم خانواده را ریشخند می زند.
اینکه چه کسی مقصر است، جوابی است که همگی ما به آن واقفیم؛ تنبلی و راحت طلبی والدین، فرار از مسئولیت به بهانه خستگی یا نداشتن فرصت لازم، چشم هم چشمی، تقلید کورکورانه و الگو برداری از زندگی و جوامع غربی از آفتهایی هستند که مبتلایان زیادی دارند.
در این اوضاع و احوال و در شرایطی که به جای والدین همسایه دلسوز میشود، ظهور فرزندانی را شاهد میشویم که هر گوشهی جامعه خاطرهای از تربیت کردن آنها در گوشمان نجوا میکند.
هر سه مقصرند
دکتر سیاوش هادی پور، حقوقدان و مدرس دانشگاه، هر سه عامل دولت، خانواده و جامعه را به یک اندازه در تربیت نادرست فرزندان مقصر میداند و عواملی مانند دسترسی به اطلاعات، فرهنگ و رسانه را در ردههای بعدی قرار میدهد.
به عقیده وی وقتی قبح یک موضوع شکسته میشود ترویج آن راحتتر صورت میگیرد و مصداق این مهم را نیز پخش فیلمهایی میداند که روشهای مختلف مصرف مواد مخدر را آموزش میدهد.
وی ادامه میدهد: خانوادهها به تربیت اعضا توجه نمیکنند و در مدارس نیز به پرورش دانش آموزان رسیدگی نمیشود اینها از عواملی هستند که در کنار مواردی مانند استفاده نادرست از ماهواره، فقر و احتیاج و هم چنین سیاستهای نادرست دولت در ارائه بستههای حمایتی در قالبهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی والدین را از تربیت صحیح فرزندانشان معذور میدارد.
مشاور حرفهای نیاز داریم
س.د مربی مهد کودک، بی حوصلگی والدین، عدم آگاهی از روشهای صحیح تربیتی، نبود مشاوران حرفهای در سطوح مختلف سنی، مشکلات اقتصادی و فقر را از عوامل تربیت نادرست فرزندان میداند و امیدوار است دولت با تدوین برنامههای جامع آموزشی راهگشای خانوادهها در تربیت فرزندانشان باشد.
به عقیده نگارنده، در نگاهی اجمالی و در یک جمع بندی ساده آنچه بیشتر از هر عامل دیگری در این مقوله جلوه گری میکند نقش دولت و حکومت به عنوان سرنوشت سازان جامعه بیش از سایر عوامل به چشم میخورد.
تهیه و تدوین برنامههای آموزشی پرمحتوا با ضمانت اجرایی قوی، تاکید بر پرورش فرزندان قبل از آموزش آنها، ترغیب والدین به تربیت صحیح فرزندان با ارائه بستههای تشویقی، استفاده از الگوهای برتر تربیتی...از جمله راهکارهایی است که میتواند چراغ راه این مسیر تاریک باشد.
--------------------------------------------
گزارشگر: سحر بیضایی
رفتارهایی که اگر بخش زیادی از آن نتیجه بی توجهی و اشتباهات خود فرد در انتخابهای زندگیست، اما بخش دیگر آن حاصل آموزههای غلط تحصیل کردگان و روشنفکرانی است که بدون در نظرگرفتن نیازها، خواستهها، شرایط محیطی و نوع زندگی افراد در اجتماعات و مناطق مختلف کشور ارائه شده است.
آموزههایی که سراسر زندگی ما را پر کرده و در هر دوره از زندگیمان خواسته یا ناخواسته تربیت فرزندانمان را به عهده گرفته است؛ معلم، مشاور، رسانه ملی، دولت...همه و همه آموزش و پرورش جامعهای را برعهده گرفتند که مردم آن با خیال به روز شدن و عقب نماندن از قافله مد و مدرنیته شدن مسیر تعیین شدهای را میپیمودند.
اینکه تربیت کنندگان جامعه چقدر در رشد و پیشرفت افراد مؤثر و توانمند بودهاند مسئلهای است که اگر خروج از محرومیتها و در گامی رؤیاییتر خروج از جهان سومی بودن را پیشکش خودشان کنیم؛ اوضاع و احوالی است که امروزه گریبان گیر هر خانه و خانوادهای شده است.
طلاق و اعتیاد از مهمترین آسیبهای اجتماعی شناخته شده هستند که به عنوان دو معضل خانمان سوز هر روز قربانیان تازهای میگیرند. اگر روزی طلاق باعث ننگ خانواده زن محسوب میشد، اکنون به اسم رهایی و استقلال، راهی برای کسب درآمد زن شده و یا مرد به بهانه نداری و با استمداد از راههای فرار از قانون از پرداخت مهریه زن که حق قانونی و شرعی اوست شانه خالی میکند.
پایین آمدن سن بلوغ و آمار رو به ازدیاد بیماریهای مقاربتی ناشی از انحرافات جنسی، ترس از نبود امنیت اخلاقی، روحی و روانی لازم برای فرزندان، مسائلی است که خواب والدین خانواده را آشفته کرده است.
سختگیریهای بی مورد و بی جا به نام مصلحت و ملاحظه در کنار آموزش نادرست از دین و قرآنی که کلامش کلام خدا و رسولش پیام آور مهر و دوستی است؛ گرفتن روحیه نشاط و شادی از دانش آموزان به بهانه متانت و بزرگ شدن، عدم پرورش جوانان در راستای استعداد و علایقشان، نه تنها دین و راه و رسم صحیحی به فرزندانمان نیاموخته است بلکه بدعتی در تفکر مذهبی آنان گذاشته است که شیطان پرستی، خرافه پرستی و بی اعتقادی برای فرار از این فشارها کمترین آنها بوده است.
اگر نبود روشهای نادرست تربیتی و ترس از آخرتی که سادهترینش آویزان شدن از یک تار موی سر است، امروز مذهب و عقاید دینی دست در دست غیرت و تعصب خانواده، راهگشای آنها در کنترل غرایز و افکار شیطانی و همنشین امنیت و آرامش اعضا آن میشد.
اگر رسانه ملی همانگونه که برای بیان عظمت یک مناسبت یا فلان برنامه تبلیغاتی سنگ تمام میگذارد و همه شبکهها را ملزم به پخش آن میکند، به دور از سیاسی بازی و باند بازی و خالی از بهانه مصلحت به تولید برنامههای محتوایی همراه با نشاط و سرگرمی متناسب با دوره زندگی نوجوانان و جوانان بپردازد، کاراکترهای بیگانهای چون جومونگ، بتمن و...بجای اسطورههای دینی و اسلامی چون علی ابن ابطالب (ع)، الگوی زندگی و شخصیت اجتماعی این قشر آسیب پذیر نمیشود.
اگر در پارکها و بوستانها در کنار انواع بوفههای ارائه تنقلات، چای و دخانیات، آموزشهای رایگان موسیقی و آوازه خوانی ارائه میشد امروز این همه خواننده زیرزمینی با اسامی زیرزمینیتر پا نمیگرفت!
افزایش مصرف مواد الکلی و افیونی سنتی وصنعتی در بین جوانان و نوجوانان، بالا رفتن آمار خودکشی در بین این قشر، بی بندوباری و روسپی گری بخصوص در بین زنانی که روزی عفت وپاکدامنی آنها معیار انتخاب همسران میشد، کشیده شدن زنان به ارتکاب جرائمی مانند سرقت مسلحانه، قتل و قاچاق مواد مخدر، اگر چه نتیجه عمل خود شخص است اما حاصل کار و عملکرد روشنفکرانی است که با ترویج فرهنگ غلط و آموزههای حلاجی نشده و به ظاهر متمدن، مغزهای جامعه را شستشو دادند تا خود و فرزندانشان در فلان کشور اروپایی یا آمریکایی با فکری نو، طرحی نو، چپاولی نو طراحی کنند.
در این بین اگر از نقش دولت کمی فاصله بگیریم و به نقش خانوادهها در تحکیم وثبات اعضا نگاهی بیندازیم میبینیم که متاسفانه در بیشتر خانوادهها علی رغم نداشتن مشکلات مالی و معیشتی افسار گسیختگی زندگی، کانون گرم خانواده را ریشخند می زند.
اینکه چه کسی مقصر است، جوابی است که همگی ما به آن واقفیم؛ تنبلی و راحت طلبی والدین، فرار از مسئولیت به بهانه خستگی یا نداشتن فرصت لازم، چشم هم چشمی، تقلید کورکورانه و الگو برداری از زندگی و جوامع غربی از آفتهایی هستند که مبتلایان زیادی دارند.
در این اوضاع و احوال و در شرایطی که به جای والدین همسایه دلسوز میشود، ظهور فرزندانی را شاهد میشویم که هر گوشهی جامعه خاطرهای از تربیت کردن آنها در گوشمان نجوا میکند.
هر سه مقصرند
دکتر سیاوش هادی پور، حقوقدان و مدرس دانشگاه، هر سه عامل دولت، خانواده و جامعه را به یک اندازه در تربیت نادرست فرزندان مقصر میداند و عواملی مانند دسترسی به اطلاعات، فرهنگ و رسانه را در ردههای بعدی قرار میدهد.
به عقیده وی وقتی قبح یک موضوع شکسته میشود ترویج آن راحتتر صورت میگیرد و مصداق این مهم را نیز پخش فیلمهایی میداند که روشهای مختلف مصرف مواد مخدر را آموزش میدهد.
وی ادامه میدهد: خانوادهها به تربیت اعضا توجه نمیکنند و در مدارس نیز به پرورش دانش آموزان رسیدگی نمیشود اینها از عواملی هستند که در کنار مواردی مانند استفاده نادرست از ماهواره، فقر و احتیاج و هم چنین سیاستهای نادرست دولت در ارائه بستههای حمایتی در قالبهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی والدین را از تربیت صحیح فرزندانشان معذور میدارد.
مشاور حرفهای نیاز داریم
س.د مربی مهد کودک، بی حوصلگی والدین، عدم آگاهی از روشهای صحیح تربیتی، نبود مشاوران حرفهای در سطوح مختلف سنی، مشکلات اقتصادی و فقر را از عوامل تربیت نادرست فرزندان میداند و امیدوار است دولت با تدوین برنامههای جامع آموزشی راهگشای خانوادهها در تربیت فرزندانشان باشد.
به عقیده نگارنده، در نگاهی اجمالی و در یک جمع بندی ساده آنچه بیشتر از هر عامل دیگری در این مقوله جلوه گری میکند نقش دولت و حکومت به عنوان سرنوشت سازان جامعه بیش از سایر عوامل به چشم میخورد.
تهیه و تدوین برنامههای آموزشی پرمحتوا با ضمانت اجرایی قوی، تاکید بر پرورش فرزندان قبل از آموزش آنها، ترغیب والدین به تربیت صحیح فرزندان با ارائه بستههای تشویقی، استفاده از الگوهای برتر تربیتی...از جمله راهکارهایی است که میتواند چراغ راه این مسیر تاریک باشد.
--------------------------------------------
گزارشگر: سحر بیضایی