تاریخ انتشار
سه شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۰۵
کد مطلب : ۴۰۹۷۹۷
تحلیل سیاسی بر انتخابات گچساران و باشت
عبور از «تاج» گردون
سیده زهرا حسینی فر
۷
کبنا ؛مدتها پیش بیمارستان باشت افتتاح شد، اما به دلایل عدم مدیریت صحیح، نبود بودجه برای بکارگیری پرسنل و دلایل دیگر درش بسته شد تا جایی که نماینده نسبت به آن واکنش نشان داد. از مدتها قبل از آن، پروژههای شهرداری گچساران تعطیل میشد و دلیلی که گوش به گوش شنیده میشد این بود که پروژهها به دست افرادی خاص و سفارش شده داده نمیشود و یکی از دلایل مشکلات شهرداری این بود. بارها و بارها نماینده در موضوعاتی مجبور به دخالت شده است، برای آنکه یک مدیر نمیتواند مشکل را جمع و جور کند. تاجگردون با وجود آرامشی که دارد، گاها در جلسات به مدیران تشری میرود، کدخدامنشی عمل میکند.
وقتی بیمارستان باشت آنطور درش بسته شد، این تصور ایجاد شد که بودجه آوردن به تنهایی کافی نیست و مدیریت صحیح نیاز است، وقتی در کار شهرداری سنگ اندازی شد، اختلافات نماینده و شهردار آشکار شد، و بالا گرفت و وقتی نماینده چند بار در جلسات یا همایشها متذکر شد «برای کوچکترین موضوعی مثل شکستن یک لوله آب باید خودش ورود میکند» این تصور ایجاد شد که در این شهر تعادل و توازن قدرت وجود ندارد.
مونتسکیو، سیاستمداری که نظریه توازن قوا را ارائه داد و امروزه سه قوه قضاییه، مقننه، مجریه را از برکت وجود مونتسکیو اجرایی کردهایم. در واقع نظریه مونتسکیو را اگر به تمام جامعه تعمیم بدهیم، میتوانیم به این برداشت برسیم، در صورتی که توازن قوا در یک «شهر» وجود نداشته باشد و یکی باشد شبیه کدخدای ده که زورش از بقیه بیشتر باشد، قانون معنا و کارکرد خود را از دست میدهد و «کدخدا» میشود قانون. کدخدا شبیه همان کدخدای ده برره است که یک «جان نثار» میخواست که پاچه خواریاش را بکند و یکی مثل «بگوری» که برایش شعر بخواند، وقتی اینها جور باشند بقیه هم تلاش میکنند به مقام بگوری و جان نثاربرسند. بگوری ها و جان نثارها کاری ندارند بجز اینکه در چشم کدخدا خوب جلوه کنند. اما بگوری ها و جان نثارها نه فقط آنهایی هستند که در جشنها حاضر و آمادهاند و حضورشان مانعی برای سخن گفتن مسئول با مردم؛ اینها تعدادشان زیاد است، فریاد تشکر و تقدیرشان بخاطر لطف کدخدا همیشه شنیده میشود. اگر هم کسی نخواهد بگوری باشد دیر یا زود جایش را به دیگری میدهد.
اما این کدخدا منشی منجر به از بین رفتن استعدادها و نخبگان و سخت شدن کار مدیران مستقل میشود، این تصور از آنجایی نشأت میگیرد که این گمانه در میان مردم قوت گرفته است که «مدیران توانمند و مستقل نیز در بدنه دولتی این شهرستان جایگاهی ندارند و دیر یا زود حکم تودیع میخورند یا منتقل میشوند، همچنانکه برکناری پورالحسینی، مخالفت با ظفری شهردار، یا حتی انتقال رحیمی به لرستان، و حتی حکم زینل زاده را به برنامههای انتخاباتی و «نگرانی» تاجگردون از ادامه فعالیت آنها ارتباط میدهند.
اینگونه میشود که یک وکیل الرعایا میشود «میرشکار»، میشود «معمار»، میشود همه کاره. البته معمارها کم نیستند. مثلاً معمارانی هم هستند در این شهرهای اطراف که معماریشان سروصدای زیادی ندارد. و میشود به صفحه اینستاگرامشان سر زد و دید که آنها هم بودجه برای مردم دیارشان میبرند، در حالی که «معمار اقتصادی یا برنامه و بودجه» هم نیستند، بلکه یک معمار معمولی هستند، مثل دیگران. پشت سر هم مدرسههای چندکلاسه و زمین چمن مصنوعی افتتاح میکنند، پتروشیمی هم دارند، پروژههای جاده و راه سازی هم دارند ولی مردمشان نمیترسند غضب معمار شامل حالشان شود، وقتی به دیگری روی بیاورند و نمیترسند که شیر بودجه و نفت رویشان بسته شود.
شاید خیلی از اصلاح طلبان از طبقات متوسط شهری طرفدار تاجگردون باشند، آنهایی که دغدغه نان و کار ندارند، اما بقیه مردم را نمیتوان پیش بینی کرد، هر چند که در شرایط سخت اقتصادی طبقات متوسط به سمت طبقات پایین تنزل کردهاند و با هزینههای زیاد زندگی و گرانی دست و پنجه نرم میکنند و دیگر اصلاح طلبی و اصولگرایی برایشان معنایی ندارد، در چنین شرایطی فقط «تغییر» شرایط اهمیت مییابد.
سعیدحجاریان تئوریسین اصلاح طلب درباره انتخابات 98 اشارهای کرد که اظهار داشت: «انتخابات، به معنای کنونی آن، مصداق گدایی قدرت است. اصلاحات، صدقه بگیر نیست و اگر مکنت دارد باید با اتکا بر آن به بازار سیاست برود. اگر پول بازار سیاست را نداشتیم باید بکوشیم آن را کسب کنیم نه آن که به هر بُنجُلی تن دهیم». در واقع حجاریان به انتخاب استصوابی شورای نگهبان در ردصلاحیت ها انتقاد وارد کرده، اما وی نمیداند که نمایندگان حال حاضر پیش از اینکه زیر قضاوت شورای نگهبان رد یا تأیید شوند به معنای دیگری به گدایی قدرت یا به معنای دیگر به گدایی رأی روی آوردهاند، که نه دیگر عزتی برای اصلاح طلبی برجا میماند و آبرویی که بخواهند به رأی شورای نگهبان تمکین کنند یا نکنند!
میزان نارضایتی مردم از شرایط فعلی کشور که دستپخت دولت و مجلس است آنقدر بالا هست که حتی در صورت رد نشدن اصلاح طلبان- که در حال حاضر بیشترین صندلیهای مجلس را در اختیار دارند- از طرف مردم مورد استقبال قرار نمیگیرند.
البته تاجگردون حتماً برای این 10 ماهه برنامههای زیادی دارد و نمیتوان منکر تلاشش شد، ولی این موضوع که عبور از تاجگردون یک ریسک به حساب میآید قطعاً یک برنامه روانی است که پیش از این برای تاجگردون رأیهای زیادی را به صندوق انداخته است، اما این «تصور» هم دقیقاً شبیه قضایای «تکرار میکنم» خاتمی که ترس از برسرکار آمدن اصولگرایان را در روزهای آخر انتخابات در مردم ایجاد کرد بی اثر شده است، همانطوری که خاتمی نیز-با وجود نارضایتی مردم- گفته است بعید میداند که تکرار کردن اثری داشته باشد.
البته تاجگردون برای برون رفت از این وضعیت، و به دلیل رویکرد مردم بر اساس استدلال سادهی «نوبت این حزب تمام شد، حالا نوبت آن یکی است» و روی آوری به اصولگرایان؛ شاید این دیدگاه را در میان مردم تقویت کند که اصلاح طلب نیست، تاجگردونی که پیش از این تحرکاتی برای نزدیک شدن به اصولگرایان از خود نشان داده بود و با واکنش منفی برخی نمایندگان مواجه شد و برخیها هم این تعبیر را که «تاجگردون در تهران اصلاح طلب است، در شهرستان اصولگرا» در مورد او ذکر کردند و تاجگردون در این زمینه نیز نتوانست به مطلوب خود دست یابد.
جدای از اینها، بیعت اصل که ناجی اصولگرایان برای «ایجاد وحدت» است، اخیراً آب پاکی را روی دست رئیس برنامه و بودجه مجلس ریخت و لقب «میرشکار» تاجگردون را ساختگی دانسته و گفت: «هیچکس نمیگوید، دوغ من ترش است. ایشان که شعارش خدمت بی منت بود، لزومی نداشت خود را قهرمان جلوه دهد. این شعار از طرف ایشان نوعی خود برتریست. اگر هم شکاری ذبح شده عدهای خاص از آن بهره برداری نموده و دیگران فقط بوی آن را استشمام کردهاند».
در واقع بیعت اصل به خوبی به شرایط اقتصادی دوقطبی شهرستان گچساران اشاره دارد، که در آن عده بسیار کمی، از املاک و ثروت، یا پروژههای بادآورده استفاده میکنند و شرایطی ایجاد شده که در آن یک سمت فئودالهای غنی قرار دارند و در سمت دیگر، جمعیت فقیر.
عوام فریبی، روی دیگر «قهرمان جلوه دادن» تاجگردون است، موضوعی که با تکیه بر احساسات، نه واقعیات اتفاق می افتد. سروصدا و برنامههای مجلل و جشنهای آنچنانی برای افتتاح «هر خیابان، یا سالن ورزشی» آنقدرها در چشم مردم بزرگ جلوه میکند که هر کسی یادش میرود گوجه و پیاز را کیلویی چند میخرد، همین اندازه کافی است که بودجه بادآوردهای آمده و مکانی ساخته شده، اگر سودش به جیب یک نفر برود مهم نیست، همینقدر که جلوی چشمشان خیابان زیبا باشد کافی است. سوالی که ذهن را به خود مشغول میکند و نیازمند پاسخگویی است اینکه آیا اگر کسی بعد از تاجگردون نماینده این شهر شود، دست روی دست میگذارد و کاری نمیکند؟ آیا بقیه شهرها نمایندگانی ندارند که اینچنین خدمتهایی برای شهرشان ارائه دهند؟
اخیراً بنا به شرایط - در سکوت جناح اصلاح طلبان که خواه ناخواه باید به انتخاب تاجگردون سربنهند- اصولگرایان فعالتر شدهاند و فضایی سیاسی را رقم زدهاند که آغازی برای ائتلاف یا اتحاد است. اما تاجگردون از شروع سال جدید، فعالتر از همیشه ظاهر شده است و با نزدیک شدن به انتخابات رفتار سیاسی او، برای یافتن ضعف و قوت، یا برای قضاوت درست و غلط بودن فعالیتهای او، بیش از پیش زیر ذره بین افکار عمومی رفته است.
تاجگردون، مرد حاشیه، به خوبی مردم شهرش را میشناسد، یکی را باید مدیرکل کرد، دیگری به یک سلام و احوالپرسی قانع است، زیرا که دیدن تاجگردون و ابراز وفاداری به او برای برخی غنیمت است. از طرف دیگر، هرچند که زینل زاده پس از طی دورهای که باید منتظر حکمش میماند وقت برای فکر و برنامه ریزی زیاد داشت و میتوانست پس از حکم تبرئهاش، شوری بویژه در جریان اصولگرایان راه بیندازد، ولی انگار زینل زاده عزمش بیشتر از اینها جزم است که بخواهد با سروصدا در رسانهها آتش به پا کند.
زینل زاده یک بار گزیده شده، الان در سکوت و آرامشی به سر میبرد که نمیتوان بعد از این آرامش را پیش بینی کرد؛ شاید او افق شکست تاجگردون را میبیند که نارضایتی مردم از او بزرگترین دلیل این شکست میتواند باشد. بیراه نیست که تاجگردون در فرصتهایی که برایش مغتنم است بیشتر از همیشه در حوزه انتخابیهاش فعال شده، یک شب از معلمها تجلیل میکند، شب دیگر از ورزشکاران. هر چند که در جشنها هم حضور معلمها کمرنگ بود، و هم اعتراض ورزشکاران در حین و پس از جشن بالا گرفت.
اگر تاجگردون که در جابجایی مدیران و عزل و نصبها تجربه خوبی پیداکرده، بجای تمرکز روی این گونه مسائل که فلان مدیر را از فلان ایل، و فلان مدیرکل را از فلان طایفه میگذاشت طی این چند ساله روی مسائل مهمتر اقتصادی و معیشتی تمرکز میکرد که الان لازم نبود با گروکشیها رأی جمع کند، طی این دو سال به همه اهدافش میرسید و نیازی نبود به کارهای این چنینی روی بیاورد. هرچند بیعت اصل در مصاحبه اخیرش این شیوه جمع آوری رأی را کارساز ندانسته و گفته است «بر اساس برآوردهای انجام شده، تعدادی از مسئولین شهرستانی و حتی استانی در روزهای پایانی و نزدیک به انتخابات، مسیرشان را از آقای تاجگردون جدا خواهند کرد.
از طرفی بیعت اصل که اصولگرایان را به وحدت دعوت کرده، دست روی یکی از نقاط ضعف تاجگردون گذاشت، که بارها از این حیث نقد شده است. بیعت اصل بکارگیری نخبگان و جوانان شهرستان در سطوح کلان مدیریتی را یکی از ضعفهای تاجگردون دانسته و گفت «به عقیده بنده ایشان میترسد که از جوانان شایسته، تحصیل کرده و پاک دست گچساران و باشت در مدیریت کلان کشور استفاده کند زیرا میداند فرزندان این دو شهرستان آنقدر توانمند هستند که اگر به هر کدام از آنها جایگاهی بدهد خیلی زود پلههای ترقی را طی کرده و روزی ممکن است از خودش جلو بزنند».
همه تئوریسینها و فعالان سیاسی و اقتصادی بر جنگ اقتصادی و شرایط وخیم اقتصاد در کشور محرز شدهاند، بنابراین در انتخابات جدید، اگر حواشی دیگری ایجاد نشود و ذهن افکار عمومی به سمت و سوی مسائل فرهنگی نرود، انتخابات سال آینده به گونهای تنگاتنگ با اقتصاد و مسائل اقتصادی گره خورده است. لزوماً در چنین شرایطی، با درنظرداشتن شرایط تحریم و نگاهی واقع بینانه نسبت به آن، مجلسیان و دولت در ایجاد این شرایط دخیل هستند و آنچه کاندیداهای انتخابات سال آینده باید بر آن تمرکز کنند راهکار دادن برای تغییر شرایط و ایجاد وضعیتی بهتر از شرایط کنونی است.
وقتی بیمارستان باشت آنطور درش بسته شد، این تصور ایجاد شد که بودجه آوردن به تنهایی کافی نیست و مدیریت صحیح نیاز است، وقتی در کار شهرداری سنگ اندازی شد، اختلافات نماینده و شهردار آشکار شد، و بالا گرفت و وقتی نماینده چند بار در جلسات یا همایشها متذکر شد «برای کوچکترین موضوعی مثل شکستن یک لوله آب باید خودش ورود میکند» این تصور ایجاد شد که در این شهر تعادل و توازن قدرت وجود ندارد.
مونتسکیو، سیاستمداری که نظریه توازن قوا را ارائه داد و امروزه سه قوه قضاییه، مقننه، مجریه را از برکت وجود مونتسکیو اجرایی کردهایم. در واقع نظریه مونتسکیو را اگر به تمام جامعه تعمیم بدهیم، میتوانیم به این برداشت برسیم، در صورتی که توازن قوا در یک «شهر» وجود نداشته باشد و یکی باشد شبیه کدخدای ده که زورش از بقیه بیشتر باشد، قانون معنا و کارکرد خود را از دست میدهد و «کدخدا» میشود قانون. کدخدا شبیه همان کدخدای ده برره است که یک «جان نثار» میخواست که پاچه خواریاش را بکند و یکی مثل «بگوری» که برایش شعر بخواند، وقتی اینها جور باشند بقیه هم تلاش میکنند به مقام بگوری و جان نثاربرسند. بگوری ها و جان نثارها کاری ندارند بجز اینکه در چشم کدخدا خوب جلوه کنند. اما بگوری ها و جان نثارها نه فقط آنهایی هستند که در جشنها حاضر و آمادهاند و حضورشان مانعی برای سخن گفتن مسئول با مردم؛ اینها تعدادشان زیاد است، فریاد تشکر و تقدیرشان بخاطر لطف کدخدا همیشه شنیده میشود. اگر هم کسی نخواهد بگوری باشد دیر یا زود جایش را به دیگری میدهد.
اما این کدخدا منشی منجر به از بین رفتن استعدادها و نخبگان و سخت شدن کار مدیران مستقل میشود، این تصور از آنجایی نشأت میگیرد که این گمانه در میان مردم قوت گرفته است که «مدیران توانمند و مستقل نیز در بدنه دولتی این شهرستان جایگاهی ندارند و دیر یا زود حکم تودیع میخورند یا منتقل میشوند، همچنانکه برکناری پورالحسینی، مخالفت با ظفری شهردار، یا حتی انتقال رحیمی به لرستان، و حتی حکم زینل زاده را به برنامههای انتخاباتی و «نگرانی» تاجگردون از ادامه فعالیت آنها ارتباط میدهند.
اینگونه میشود که یک وکیل الرعایا میشود «میرشکار»، میشود «معمار»، میشود همه کاره. البته معمارها کم نیستند. مثلاً معمارانی هم هستند در این شهرهای اطراف که معماریشان سروصدای زیادی ندارد. و میشود به صفحه اینستاگرامشان سر زد و دید که آنها هم بودجه برای مردم دیارشان میبرند، در حالی که «معمار اقتصادی یا برنامه و بودجه» هم نیستند، بلکه یک معمار معمولی هستند، مثل دیگران. پشت سر هم مدرسههای چندکلاسه و زمین چمن مصنوعی افتتاح میکنند، پتروشیمی هم دارند، پروژههای جاده و راه سازی هم دارند ولی مردمشان نمیترسند غضب معمار شامل حالشان شود، وقتی به دیگری روی بیاورند و نمیترسند که شیر بودجه و نفت رویشان بسته شود.
شاید خیلی از اصلاح طلبان از طبقات متوسط شهری طرفدار تاجگردون باشند، آنهایی که دغدغه نان و کار ندارند، اما بقیه مردم را نمیتوان پیش بینی کرد، هر چند که در شرایط سخت اقتصادی طبقات متوسط به سمت طبقات پایین تنزل کردهاند و با هزینههای زیاد زندگی و گرانی دست و پنجه نرم میکنند و دیگر اصلاح طلبی و اصولگرایی برایشان معنایی ندارد، در چنین شرایطی فقط «تغییر» شرایط اهمیت مییابد.
سعیدحجاریان تئوریسین اصلاح طلب درباره انتخابات 98 اشارهای کرد که اظهار داشت: «انتخابات، به معنای کنونی آن، مصداق گدایی قدرت است. اصلاحات، صدقه بگیر نیست و اگر مکنت دارد باید با اتکا بر آن به بازار سیاست برود. اگر پول بازار سیاست را نداشتیم باید بکوشیم آن را کسب کنیم نه آن که به هر بُنجُلی تن دهیم». در واقع حجاریان به انتخاب استصوابی شورای نگهبان در ردصلاحیت ها انتقاد وارد کرده، اما وی نمیداند که نمایندگان حال حاضر پیش از اینکه زیر قضاوت شورای نگهبان رد یا تأیید شوند به معنای دیگری به گدایی قدرت یا به معنای دیگر به گدایی رأی روی آوردهاند، که نه دیگر عزتی برای اصلاح طلبی برجا میماند و آبرویی که بخواهند به رأی شورای نگهبان تمکین کنند یا نکنند!
میزان نارضایتی مردم از شرایط فعلی کشور که دستپخت دولت و مجلس است آنقدر بالا هست که حتی در صورت رد نشدن اصلاح طلبان- که در حال حاضر بیشترین صندلیهای مجلس را در اختیار دارند- از طرف مردم مورد استقبال قرار نمیگیرند.
البته تاجگردون حتماً برای این 10 ماهه برنامههای زیادی دارد و نمیتوان منکر تلاشش شد، ولی این موضوع که عبور از تاجگردون یک ریسک به حساب میآید قطعاً یک برنامه روانی است که پیش از این برای تاجگردون رأیهای زیادی را به صندوق انداخته است، اما این «تصور» هم دقیقاً شبیه قضایای «تکرار میکنم» خاتمی که ترس از برسرکار آمدن اصولگرایان را در روزهای آخر انتخابات در مردم ایجاد کرد بی اثر شده است، همانطوری که خاتمی نیز-با وجود نارضایتی مردم- گفته است بعید میداند که تکرار کردن اثری داشته باشد.
البته تاجگردون برای برون رفت از این وضعیت، و به دلیل رویکرد مردم بر اساس استدلال سادهی «نوبت این حزب تمام شد، حالا نوبت آن یکی است» و روی آوری به اصولگرایان؛ شاید این دیدگاه را در میان مردم تقویت کند که اصلاح طلب نیست، تاجگردونی که پیش از این تحرکاتی برای نزدیک شدن به اصولگرایان از خود نشان داده بود و با واکنش منفی برخی نمایندگان مواجه شد و برخیها هم این تعبیر را که «تاجگردون در تهران اصلاح طلب است، در شهرستان اصولگرا» در مورد او ذکر کردند و تاجگردون در این زمینه نیز نتوانست به مطلوب خود دست یابد.
جدای از اینها، بیعت اصل که ناجی اصولگرایان برای «ایجاد وحدت» است، اخیراً آب پاکی را روی دست رئیس برنامه و بودجه مجلس ریخت و لقب «میرشکار» تاجگردون را ساختگی دانسته و گفت: «هیچکس نمیگوید، دوغ من ترش است. ایشان که شعارش خدمت بی منت بود، لزومی نداشت خود را قهرمان جلوه دهد. این شعار از طرف ایشان نوعی خود برتریست. اگر هم شکاری ذبح شده عدهای خاص از آن بهره برداری نموده و دیگران فقط بوی آن را استشمام کردهاند».
در واقع بیعت اصل به خوبی به شرایط اقتصادی دوقطبی شهرستان گچساران اشاره دارد، که در آن عده بسیار کمی، از املاک و ثروت، یا پروژههای بادآورده استفاده میکنند و شرایطی ایجاد شده که در آن یک سمت فئودالهای غنی قرار دارند و در سمت دیگر، جمعیت فقیر.
عوام فریبی، روی دیگر «قهرمان جلوه دادن» تاجگردون است، موضوعی که با تکیه بر احساسات، نه واقعیات اتفاق می افتد. سروصدا و برنامههای مجلل و جشنهای آنچنانی برای افتتاح «هر خیابان، یا سالن ورزشی» آنقدرها در چشم مردم بزرگ جلوه میکند که هر کسی یادش میرود گوجه و پیاز را کیلویی چند میخرد، همین اندازه کافی است که بودجه بادآوردهای آمده و مکانی ساخته شده، اگر سودش به جیب یک نفر برود مهم نیست، همینقدر که جلوی چشمشان خیابان زیبا باشد کافی است. سوالی که ذهن را به خود مشغول میکند و نیازمند پاسخگویی است اینکه آیا اگر کسی بعد از تاجگردون نماینده این شهر شود، دست روی دست میگذارد و کاری نمیکند؟ آیا بقیه شهرها نمایندگانی ندارند که اینچنین خدمتهایی برای شهرشان ارائه دهند؟
اخیراً بنا به شرایط - در سکوت جناح اصلاح طلبان که خواه ناخواه باید به انتخاب تاجگردون سربنهند- اصولگرایان فعالتر شدهاند و فضایی سیاسی را رقم زدهاند که آغازی برای ائتلاف یا اتحاد است. اما تاجگردون از شروع سال جدید، فعالتر از همیشه ظاهر شده است و با نزدیک شدن به انتخابات رفتار سیاسی او، برای یافتن ضعف و قوت، یا برای قضاوت درست و غلط بودن فعالیتهای او، بیش از پیش زیر ذره بین افکار عمومی رفته است.
تاجگردون، مرد حاشیه، به خوبی مردم شهرش را میشناسد، یکی را باید مدیرکل کرد، دیگری به یک سلام و احوالپرسی قانع است، زیرا که دیدن تاجگردون و ابراز وفاداری به او برای برخی غنیمت است. از طرف دیگر، هرچند که زینل زاده پس از طی دورهای که باید منتظر حکمش میماند وقت برای فکر و برنامه ریزی زیاد داشت و میتوانست پس از حکم تبرئهاش، شوری بویژه در جریان اصولگرایان راه بیندازد، ولی انگار زینل زاده عزمش بیشتر از اینها جزم است که بخواهد با سروصدا در رسانهها آتش به پا کند.
زینل زاده یک بار گزیده شده، الان در سکوت و آرامشی به سر میبرد که نمیتوان بعد از این آرامش را پیش بینی کرد؛ شاید او افق شکست تاجگردون را میبیند که نارضایتی مردم از او بزرگترین دلیل این شکست میتواند باشد. بیراه نیست که تاجگردون در فرصتهایی که برایش مغتنم است بیشتر از همیشه در حوزه انتخابیهاش فعال شده، یک شب از معلمها تجلیل میکند، شب دیگر از ورزشکاران. هر چند که در جشنها هم حضور معلمها کمرنگ بود، و هم اعتراض ورزشکاران در حین و پس از جشن بالا گرفت.
اگر تاجگردون که در جابجایی مدیران و عزل و نصبها تجربه خوبی پیداکرده، بجای تمرکز روی این گونه مسائل که فلان مدیر را از فلان ایل، و فلان مدیرکل را از فلان طایفه میگذاشت طی این چند ساله روی مسائل مهمتر اقتصادی و معیشتی تمرکز میکرد که الان لازم نبود با گروکشیها رأی جمع کند، طی این دو سال به همه اهدافش میرسید و نیازی نبود به کارهای این چنینی روی بیاورد. هرچند بیعت اصل در مصاحبه اخیرش این شیوه جمع آوری رأی را کارساز ندانسته و گفته است «بر اساس برآوردهای انجام شده، تعدادی از مسئولین شهرستانی و حتی استانی در روزهای پایانی و نزدیک به انتخابات، مسیرشان را از آقای تاجگردون جدا خواهند کرد.
از طرفی بیعت اصل که اصولگرایان را به وحدت دعوت کرده، دست روی یکی از نقاط ضعف تاجگردون گذاشت، که بارها از این حیث نقد شده است. بیعت اصل بکارگیری نخبگان و جوانان شهرستان در سطوح کلان مدیریتی را یکی از ضعفهای تاجگردون دانسته و گفت «به عقیده بنده ایشان میترسد که از جوانان شایسته، تحصیل کرده و پاک دست گچساران و باشت در مدیریت کلان کشور استفاده کند زیرا میداند فرزندان این دو شهرستان آنقدر توانمند هستند که اگر به هر کدام از آنها جایگاهی بدهد خیلی زود پلههای ترقی را طی کرده و روزی ممکن است از خودش جلو بزنند».
همه تئوریسینها و فعالان سیاسی و اقتصادی بر جنگ اقتصادی و شرایط وخیم اقتصاد در کشور محرز شدهاند، بنابراین در انتخابات جدید، اگر حواشی دیگری ایجاد نشود و ذهن افکار عمومی به سمت و سوی مسائل فرهنگی نرود، انتخابات سال آینده به گونهای تنگاتنگ با اقتصاد و مسائل اقتصادی گره خورده است. لزوماً در چنین شرایطی، با درنظرداشتن شرایط تحریم و نگاهی واقع بینانه نسبت به آن، مجلسیان و دولت در ایجاد این شرایط دخیل هستند و آنچه کاندیداهای انتخابات سال آینده باید بر آن تمرکز کنند راهکار دادن برای تغییر شرایط و ایجاد وضعیتی بهتر از شرایط کنونی است.