تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۵
کد مطلب : ۴۰۹۵۷۶
حوادث طبیعی در یاران بررسی می‌شود

موج‌دوم‌ آسيب‌هاي‌طبيعي در راه است...

۰
موج‌دوم‌ آسيب‌هاي‌طبيعي در راه است...
کبنا ؛ مهم‌ترین آسیب‌های اجتماعی که در درازمدت در مناطق بحران‌زده به وجود می‌آیند، چیست؟
زمانی که  با فاجعه‌ای یا جمیعی از بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله و... مواجه می‌شویم مساله عمده‌ای که در یک لحظه در منطقه اتفاق می‌افتد این است که ساختارهای فیزیکی را از دست می‌دهیم، مانند خانه‌ها، اداره‌ها، راه‌ها و... در واقع بسیاری از زیرساخت‌های یک جامعه، شهر یا حتی یک زندگی از بین می‌روند، اما با همه اهمیتی که این زیرساخت‌ها دارند بخش عمده و مهم‌تر این است که عده‌ای جان خود را از دست می‌دهند و به همین دلیل ممکن است بسیاری از خانواده‌ها از هم بپاشد. ناگهان یک خانواده 7نفره والدین خود را از دست می‌دهند و یا فقط چندتا از فرزندان باقی می‌مانند. از سویی دیگر به‌دلیل تغییر و تحولاتی که در جامعه ایران اتفاق‌افتاده در 40 یا 50 سال اخیر، آن بافت عشیره‌ای، طایفه‌ای و خانوادگی کاهش پیدا کرده است، برای مثال اگر در 50سال پیش در منطقه‌ای حادثه‌ای طبیعی رخ می‌داد به‌راحتی و شاید به‌صورت طبیعی پدربزرگ و مادربزرگ یا فامیلی در آن عشیره، حضانت یا سرپرستی آن بچه‌های یتیم را به عهده می‌گرفت، ولی با اتفاقات و تغییر و تحولاتی که به‌خصوص در این 4 یا 5 دهه اخیر در جامعه ایران اتفاق افتاده مانند مهاجرت‌های بسیار، مدرنیزاسیون، تغییر و تحولات سیاسی، اقتصادی، توسعه نامتوازن، توسعه بسیار لجام‌گسیخته و مسائلی از این قبیل، آن بافت قدیمی هم دیگر وجود ندارد. در واقع، در آن منطقه‌ای که با یک بلای طبیعی روبه‌رو می‌شود هم بسیاری از زیرساخت‌ها از بین می‌رود که بازسازی آنها نیاز به زمان و سرمایه‌گذاری‌های هنگفت دارد و هم  با انسان‌هایی مواجه می‌شوید که شبکه‌های اجتماعی، فرهنگی معنوی و زیستی خود را هم از دست داده‌اند. مجموع اینها مشکلات درهم‌پیچیده‌ای ایجاد می‌کند که برای مواجهه با آنها فقط نمی‌توان با نگاه سخت‌افزاری جلو رفت. اینکه به‌عنوان مثال ارتش و نیروهای امداد را به کمک برد، چادر زد، گل‌ولای را برداشت، جاده‌ها را صاف کرد، ساختمان ساخت و بسیار سریع همه مسائل را حل کرد؛ اینها همه موج اول است. این بخش هرچند بسیار مهم است و باید با تمام سرمایه‌گذاری‌های دقیق هم انجام شود و دولت و نیروهای امدادی هم حضور پررنگی داشته باشند ولی موج دومی هم وجود دارد که بسیار عمیق‌تر است و می‌تواند در درازمدت تعیین‌کننده و تاثیرگذار بر روح و روان جامعه باشد. در واقع موج دوم بخش نرم‌افزاری و آن ابعاد معنوی و روانی مساله است.
 ایران  رتبه 11جهان را در حوادث طبیعی دارد. به‌نظر شما برای کاهش آسیب‌های حوادث طبیعی باید چه تدابیری اندیشید؟
این مفهوم که کشور ما منطقه جغرافیایش به‌گونه‌ای است که در آن بلایای طبیعی بسیار اتفاق می‌افتد مفهومی است که باید نقد شود. اگر صدسال پیش مثلا با آن ساختار تمدنی و آن حد صنعت و تکنولوژی اگر زلزله می‌آمد که در آن 10‌هزار نفر جان خود را از دست می‌دادند امروز اگر همان زلزله بیاید و همان 10‌هزار نفر کشته و بی‌خانمان شوند این امر بیشتر به آن عامل انسانی برمی‌گردد و اینکه ما چقدر تدبیر را در امور کشورداری و زیرساخت‌ها دخالت دادیم! مثلا ژاپن و کالیفرنیا در آمریکا جز مناطق بسیار زلزله‌خیز جهان هستند. در این مناطق اگر صد یا دویست‌سال پیش چنین زلزله‌هایی می‌آمد همه آن با خاک یکسان می‌شد اما اگر امروز دراین مناطق زلزله رخ بدهد شاید منطقه آسیب‌هایی هم ببیند ولی اثر مخرب حادثه‌های طبیعی تقلیل پیدا کرده است، چون آن کشورها، قدرت تاثیر فجایع طبیعی را کاهش داده‌اند. در حالی که ما چقدر از تکنولوژی موجود در زیرساخت‌ها، پل‌ها، خانه‌سازی و ایمن‌سازی استفاده کرده‌ایم؟ اصلا این مفاهیم در شبکه مدیریت کشورداری ما چه جایگاهی دارد؟ اینکه صرفا یک‌نفر ایده‌ای را مطرح کند که فلان کار را انجام دهیم، اثربخش نیست، چون باید آن شبکه مفاهیم و شبکه بین‌الاذهانی شکل بگیرد، به‌گونه‌ای که سیاست و رویه بشود، یعنی سیاستگذاری در این زمینه انجام و تبدیل به رویه مدیریت در کشور بشود؛ به این معنی که معیار و کیفیت ساخت‌وساز در همه مناطق رعایت شود؛ بدان معنا که رعایت اصول ساخت‌وساز در مرزی‌ترین نقاط کشور با یک ساختمان در تهران، از لحاظ کیفیت و استاندارد یکی باشد، البته تفاوت‌های اقلیمی و جغرافیایی هر کدام از این مناطق هم که بر سبک معماری تاثیر می‌گذارد در نظر گرفته شود. متاسفانه در کشور ما این مسائل، در مدیریت زیرساخت‌ها، مدیریت ساخت‌وساز و در مدیریت مقابله با فجایع طبیعی به‌گونه‌ای شکل نگرفته است که بتواند نهادینه شود.
 موج دوم چه مسائلی را در برمی‌گیرد؟
تصور کنید وقتی زلزله می‌آید و در این میان پدر خانواده جان خود را از دست می‌دهد، مادر که سرپرست خانوار می‌شود در بهترین حالت باید با این دو بچه چه کند؟ آن شبکه حمایتی یا بیمه‌ای در ایران که بتواند وضعیت اجتماعی این خانواده را تامین کند در چه وضعیتی‌ست؟ در بهترین حالت ممکن است چیزی به نام کمیته امداد باشد که حداقل حقوقی به آنها بدهد تا آنها فقط بتوانند قوت‌ لایموت داشته باشند. درحالی که زندگی یک خانواده فقط به قوت لایموت بسته نیست. در این بین مسائل بهداشتی، مسائل آموزش فرزندان و بحران‌های روحی روانی ناشی از حوادث طبیعی هم وجود دارد، چون بسیاری از آنها، افراد خانواده و شبکه خانوادگی‌شان را از دست دادند. در زبان انگلیسی کلمه «house» و «home»  هر دو به‌معنای «خانه» است. در حالی که از لحاظ مفهومی با یکدیگر تفاوت دارند، چون زمانی ممکن است فرد صرفا یک ساختمان «house»را از دست بدهد ولی یک وقت فرد کانون خانواده «home» خود را از دست بدهد. هر دو مهم است و هر کدام از اینها نوع مواجهه با چنین  مساله‌ای را بسیار پیچیده‌تر می‌کند. وقتی کسی خانه‌اش از بین رفته در بهترین حالت، اگر دولت بیاید برای او خانه‌اش را بسازد هرچند بهتر و زیباتر ولی این «house» است، چون فقط ساختمان برای او ساخته است اما کانون خانواده فرد «home» چه می‌شود؟ به همین دلیل در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته در کنار رسیدگی به مسائل سخت‌افزاری، تیم‌های امدادی آموزش‌دیده وجود دارند که البته امکانات آن هم در ایران مانند روانشناسان، روانکاوان و مشاورهای خانواده وجود دارد. متاسفانه اینها بیشتر در پایتخت تمرکز پیدا کرده‌اند در حالی‌که این دانش و خبرگی باید در یک شبکه سراسری کشوری توزیع شود. مثلا ما در کشور تعداد زیادی دپارتمان‌های روانشناسی داریم. باید سازوکارهای آنها به‌گونه‌ای باشد که در چنین وضعیتی نهادهایی مانند امداد و هلال‌احمر و کمیته‌های مختلف امداد بتوانند از این ظرفیت‌ها استفاده کنند. ورود گروه‌های امدادی به مناطق حادثه‌دیده یک بحث است اما چگونگی و نوع ورود آنها هم به منطقه اهمیت دارد، چون آنها قرار است که در منطقه یک کار زیرساختی انجام دهند.
 در کشور ما ایران چقدر اهتمام به کارهای زیرساختی و طولانی‌مدت وجود دارد؟
در آمریکا مجله‌ای منتشر می‌شود به‌نام «AMERICAN JOURNAL OF Sociology» یا جامعه‌شناسی آمریکایی. این نشریه 100تا 150سال قدمت دارد. در ایران بسیار سخت می‌توان چیزی را پیدا کرد که این‌قدر استمرار داشته باشد. این مساله استمرار و عدم اهتمام به مفهومی به نام تداوم و استمرار، در نسبت با نهادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود یک پرسش است؛ چرا عمر نهادها در ایران کوتاه است؟ وقتی عمر نهادهای ما کوتاه می‌شود نوع دید ما هم در مواجهه با پدیده‌ها و مشکلات کوتاه‌مدت می‌شود. همه می‌خواهیم به‌سرعت کاری را جمع کنیم؛ این جمع‌کردن قرار است به کجا برسد؟ چون ما با انسان مواجهه هستیم و این انسان، یک سیر از خردسالی تا سالمندی دارد. در این سیر انسان در کودکی باید در مدرسه آموزش ببیند. سپس در دانشگاه و در نهایت وارد جامعه کار شود. به‌طور کلی، انسان در این سیر باید در جامعه زندگی کند اما وقتی فرد خانواده خود را در حوادث طبیعی از دست می‌دهد چه نهادی باید متولی اینها باشد؟ مثلا ما در ایران نهادی به نام بهزیستی داریم. اگر بهزیستی بخواهد چنین مساله‌ای را در سطح ملی پوشش دهد، آیا ظرفیت‌های اقتصادی و مالی کافی را دارد که بتواند به‌صورت شایسته در سطح ملی در برابر چنین فاجعه‌های طبیعی که در بم، سر پل ذهاب، لرستان و... اتفاق افتاد، عمل کند؟ بهزیستی در مواجهه با چنین فاجعه‌هایی چقدر امکانات دارد؟ اگر بهزیستی وجود دارد باید تمامی دستگاه‌های موازی، همه تحت پوشش بهزیستی به‌مثابه یک نهاد بلندمدت قرار گیرند. بهزیستی باید تمام این  ظرفیت‌های پراکنده را ذیل یک اتاق فرمان قرار دهد تا بتواند در سطح کشور خدمات خود را ارائه بدهند. اینجاست که وقتی چنین فاجعه‌هایی در کشور رخ می دهد ما را وادار می کند که در مورد مفهوم امداد فکر کنیم.
 در علوم اجتماعی منظور از مفهوم امداد چیست؟
 یک بخش امداد، امداد فیزیکی و سخت‌افزاری است اما بخش‌های مهم‌تر دیگری وجود دارد. بخش‌هایی در زمینه روانی - اجتماعی و فرهنگی نیز هست و بخش مهم‌تر آن مفهوم سیاستگذاری در حوزه امداد است. نوع سیاستگذاری‌های ما در مورد مفهومی به نام امداد در سطح ملی و از آن مهم‌تر در سطح جهانی حائز اهمیت است. بحث امداد در جهان امروز، دیگر فقط یک بحث ملی نیست بلکه منطقه‌ای و جهانی است، یعنی ابعاد جهانی دارد. مثلا هلال‌احمر ایران باید بتواند در سطح جهانی شبکه‌های ارتباطی خود را تقویت کند - البته تا حدی هم موفق بوده است – مثلا هلال‌احمر با صلیب سرخ جهانی و سازمان ملل و با مجموعه‌های زیرمجموعه سازمان‌ملل که در حوزه امداد چه سخت‌افزاری و چه نرم‌افزاری فعالیت می‌کنند، ارتباطات بین‌المللی برقرار کند که اگر روزی کشور به بحران برخورد از این ظرفیت‌ها بتوانیم استفاده کنیم.
 اما به‌نظر می‌رسد که در زمینه امداد باید به‌سمت پارادایم‌های نوین و جهانی‌شده حرکت کنیم. نظر شما چیست؟
اینکه ما چه کنیم که از این پارادایم‌های از مدافتاده یا  قدیمی به‌سمت پارادایم‌های نوین و جهانی‌شده برویم این کاری نیست که برعهده امدادگران، هلال‌احمر یا کمیته امداد باشد. این یک کار فکری است که وظیفه‌اش بر عهده دانشگاه است، یعنی انسان آکادمی مانند جامعه‌شناس، فیلسوف و نظریه‌پرداز باید بتواند این مفهوم را متعلق به ذهن خود کند و روی آن تحقیق  کند و بعد به‌صورت شبکه مفهومی دربیاورد. آن‌وقت کسانی که در حوزه‌های اجرایی امداد مانند کمیته امداد، هلال‌احمر و شبکه‌های مختلف بهزیستی فعالیت می‌کنند بتوانند از این مفاهیم برای پیشبرد اهداف خود و بهبود وضعیت آسیب‌دیدگان حوادث طبیعی مانند سیل،زلزله و... استفاده کنند. البته این کارها در آثار بعضی جامعه‌شناسان ایرانی مانند دکترسیامک زندرضوی انجام شده اما به‌صورت جریان غالب درنیامده است. /آرمان
نام شما

آدرس ايميل شما

دیپ‌ فیک «ایران من» همایون شجریان و هنرنمایی جمعی از قهرمانان ایران زمین

دیپ‌ فیک «ایران من» همایون شجریان و هنرنمایی جمعی از قهرمانان ایران زمین

جعل عمیق تصاویر و فیلم‌های موجود را بر روی تصاویر یا فیلم‌های منبع قرار می‌دهد و از یک ...
تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

هر چه مجلس کوتاه بیایید، دیگران او را به گوشه رینگ برده و مورد ضرباتی قرار می‌دهند. تخریب‌گران ...
اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

باور بر این است که اختلال عاطفی فصلی به دلیل اختلال در ریتم شبانه روزی بدن رخ می دهد....
1