تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۳۲
کد مطلب : ۴۰۵۲۹۱
خطر ناامنی در جامعه با رشد آسیبهای اجتماعی
۱
کبنا ؛«ماهیت آسیبهای اجتماعی فرابخشی است، درآمدزایی در مدارس در راستای اجرای قوانین و تئاتر، نمایشی واقعی از زندگی» از جمله مهمترین موضوعات اجتماعی و فرهنگی محسوب میشود که در مطبوعات امروز (چهارشنبه) برجسته شده است.
** ماهیت آسیبهای اجتماعی فرابخشی است
آسیبهای اجتماعی به مجموعه مسائل و مشکلات جامعه باز میگردد که رشد آنها از یک مدل خاص تبعیت نمیکند. در حال حاضر اعتیاد، طلاق، خشونتهای خانگی، فرار، اقدام به خودکشی، زنان خیابانی و ... بیشترین آسیبهای اجتماعی کشور را تشکیل میدهند. ماهیت آسیبهای اجتماعی فرابخشی است بنابراین در زمینه کاهش و مقابله با آنها هیچ سازمانی به تنهایی نمیتواند اقدامات موفقیت آمیزی انجام دهد و نیاز به عزمی همگانی دارد.
روزنامه «اطلاعات» با درج یادداشتی با عنوان «رنج بی فرجام کودکان کار» که به قلم سید مسعود رضوی نگاشته شد، آورده است: بارها دربارة کودکان کار و پایین آمدن سن خیابانگردی و زباله گردی در سطح شهر صحبت شده است. یک عیب این نوع نوشته و صحبتها این است که موضوع به اصطلاح «مستعمل» میشود و به قول ادیبان، تکرار باعث بیتفاوتی و از دست رفتن حساسیت خواهد شد. همانطور که تقلید و تکرار یک مضمون و استعاره و شعر زیبا به از دست رفتن بداعت و تازگی میانجامد. در اینجا هم موضوعی با این اهمیت، که میتوانیم نامش را شکنجة پایدار و بردگی آشکار کودکان هم بگذاریم، اکنون بر اثر بیتفاوتی و فقدان توجه عمومی، به موضوعی تکراری بدل شده و تأمل و تألمی برنمی انگیزد. با این حال عیب نیست اگر بر اثر عذاب وجدان خون گریه کنیم.
در ادامه این یادداشت میخوانیم: نخستین و فوریترین مسئله در حال حاضر، شناسایی و هویت یابی این کودکان برای طبقه بندی و مطالعة خاستگاه اقلیمی و مسیر مهاجرتی آنان است. شهرداری باید با کمک متخصصان بهزیستی این مطالعه و پژوهش را به دقت پیگیری کند. به موازات شهرداری، وزارت کشور و نیروی انتظامی باید چهار موضوع اساسی درمورد این کودکان و سوءاستفاده کنندگان از آنها را روشن نمایند: اول تعیین و ثبت هویت این کودکان و نوجوانان؛ دوم ارتباط آنان با قاچاقچیان و تبهکارانی که اینان را در اختیار گرفته و هویت و سرنوشتشان را گرو میگیرند؛ سوم مسیر پولی که ردو بدل میشود و پولشویی در قاچاق یا درآمدهای حاصل از کار این بیپناهان؛ و چهارم اقدامات فوری، کوتاه و بلندمدت برای امداد و نجات این طیف و طبقهای که به دلیل اهمال من و شما، و اغماض و قصور دولت و دستگاه به وجود آمده و پخش شدهاند.
روزنامه «همدلی» با انتخاب مطلبی با عنوان «عفونت زخم فقر» به گفت وگو با مجید ابهری جامعه شناس پرداخت و نوشت: به عنوان کسی که 40 سال در زمینه آسیبهای اجتماعی پژوهش و کار میدانی انجام دادهام، اذعان میکنم، فقر عامل آسیبهای اجتماعی نیست، بلکه بستر آسیبهای اجتماعی است. چرا که افراد زیادی وجود دارند که از لحاظ مالی ضعیف هستند یا توان مالی بالایی ندارند، اما افراد پاکدامن، پاکدست و قابل اعتمادی هستند. بنابراین نباید گفت که همه افراد فقیر مشکل ساز هستند، بلکه فقر به عنوان یک آسیب اجتماعی میتواند بستر بروز بسیاری از آسیبها باشد. اگر در جامعهای در زمینه مبارزه با فقر فرهنگ سازی نشود، بستههای حمایتی دولت برای اقشار کم درآمد ضعیف باشد، آن وقت فقر بستری برای آسیبهای اجتماعی میگردد.
در ادامه این گفت وگو آمده است: علیرغم این که، ایران کشور ثروتمندی است که بر روی گنجهای زیادی از جمله نفت، گاز و... خوابیده است اما به دلایلی مانند برنامه ریزیهای سلیقهای، تنوع سیاست گذاریها و... تاکنون نتوانسته با فقر به عنوان بستری برای آسیبهای اجتماعی مبارزه کند. در صورتی که دولت میتواند با اشتغال، کارآفرینی، حرفه آموزی، حمایتهای علمی و فرهنگی از افراد کم توان از بروز آسیبهای اجتماعی جلوگیری کند. متاسفانه در کشور ما برنامه ریزی و سیاست گذاری در راستای مبارزه با فقر صورت نگرفته است. سازمان بهزیستی و کمیته امداد به عنوان دو نهادی که وظیفه کمک به مستمندان را بر عهده دارند به علت کثرت نیازمندان فقط میتوانند مبلغ ناچیزی به عنوان مستمری به نیازمندان پرداخت کنند، مبلغی که حتی پول نانشان هم نمیشود. اما خوشبختانه در این دو نهاد آموزش تولید و آموزش مهارتها برای ایجاد اشتغال در جریان است، اما این به تنهایی کافی نیست. دولت باید با اختصاص بودجه در راستای مهارت آموزی و اشتغال زایی گام بردارد و گرنه با کمکهای ناچیز مالی نهادهای حمایتی نمیتوان با فقر مبارزه کرد. در واقع دولت باید به جای دادن ماهی، ماهیگیری را به نیازمندان یاد بدهد.
روزنامه «آرمان» با درج گزارشی با عنوان «تبلیغ کلیه فروشی؛ ممنوع» آورده است: «فروش O+ قیمت توافقی، کلیه سالم ورزشکار و...» فرهنگ حسینی؛ کوچهای که به کوچه «کلیه» معروف شده است. مقابل کوچه منتهی به انجمن حمایت از بیماران کلیوی است. وارد کوچه که میشوی، تمام در و دیوار مملو از آگهی فروش کلیه است. پیام همه دیوارنویسیهای ساختمانهای این خیابان یک چیز است، آگهی خرید و فروش کلیه، کبد و حتی قرنیه چشم!! حالا فقط در کوچه فرهنگحسینی نیست که بیپروا و در روز روشن اقدام به فروش غیرقانونی کلیه میشود، این کار به فضای مجازی هم سرایت کرده و در وبسایتهای مختلف و کانالهای تلگرامی ناشناس اقدام به انتشار آگهیهای خرید و فروش کلیه و اعضای بدن میکنند که این امر یک اقدام غیرقانونی و غیرانسانی است که دلالان گرداننده این سایتها و کانالها با استفاده از مشکلات مردم نیازمند و ارائه اطلاعات گمراه کننده باعث سرگردانی و گرفتاریهای فراوان پزشکی، درمانی و نیز شکایات حقوقی فراوان شدهاند.
در ادامه این مطلب آمده است: محمدحسین قربانی، نایب رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس به «آرمان» میگوید: در سالهای اخیر حتی یک مورد هم پیوند غیرقانونی کلیه به ما گزارش نشده است. محمد حسین قربانی تاکید میکند: در سالهای گذشته به علت عدم نظارت دقیق یا عدم اطلاعرسانی بحث خرید و فروش کلیه مصطلح بود، اما با بخش نامههایی که اجرا شد و با نظارتی که بر بیمارستانهای دولتی و خصوصی صورت گرفت، هر گونه خرید و فروش کلیه ممنوع شده و جریمه خاصی دارد و هیچ بیمارستان دولتی و خصوصی نمیتواند بدون نظارت و بدون مجوز در زمینه پیوند کلیه و اهدای کلیه دخالت داشته باشد. این بخش نامهها خرید و فروش کلیه به علت فقر و گرفتاری را تقریباً به صفر رسانده است. این نیست یک زیرپله باشد یا یک بیمارستان دسته چندم باشد یا یک نفر یک کلیه را بردارد و بیاورد پیوند بزند. شرایط پیوند، حساس است و عمل در سطح بالایی صورت میگیرد. کادر درمان مجهز و اتاق عمل مجهزی میخواهد، در زیرپله که پیوند نمیزنند.
** درآمدزایی در مدارس در راستای اجرای قوانین
برگزاری کلاسهای جبرانی، تقویتی و کنکور از جمله برنامههایی است که میتوان در راستای کمک به درآمد زایی مدارس انجام داد. مدارس قوانینی دارند که موظف به اجرای آن هاستند و باید این خدمات را رایگان ارائه کنند اما یک سری موارد نیز هست که مدرسه تکلیف قانونی نسبت به انجام آن ندارد و میتواند از راه آن درآمدزایی کند. در این میان سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش معتقد است که «هیچ مدرسهای رأساً اجازه ورود به هیچ کدام از این فعالیتهای درآمدزایی را ندارد و این امور معمولاً باید با موافقت اداره یا استان همراه شود.»
روزنامه «ابتکار» در گزارشی با عنوان «دوروی سکه درآمدزایی مدارس» مینویسد: معلم سر کلاس، از کلاسهای فوقالعادهای میگوید که مدرسه قرار است برگزار کند. شهریه کلاسها را میگوید و به بچهها توصیه میکند که «حتماً» در کلاسها شرکت کنند. ناظم و مدیر سر صف حرفها را تکرار میکنند. میگویند که اگر کسی درس برایش مهم باشد و بخواهد نمرههای خوبی بگیرد، «حتماً» در این کلاسها شرکت میکند. هیچ اجباری در کار نیست، اما جوی که ایجاد شده، باعث میشود که بچهها حضور داشتن و نداشتن در کلاسها را یک تفاوت بین خود و همکلاسی هایشان احساس کنند. هر سال موارد بسیاری در مورد مدارس مطرح میشود که الزامآور و قانونی تلقی نمیشود. اخذ پول در هنگام ثبتنام در مدارس دولتی قانونی نیست، اما هر سال گزارش میشود که برخی مدارس اقدام به گرفتن پول کردهاند. همیاری والدین اجباری نیست، اما هر سال شنیده میشود که مدرسه برخی خدمات و حتی گاه دادن کارنامه را به همیاری والدین منوط میکند. در مورد مدارس غیرانتفاعی هم قواعد و قوانینی در مورد سقف شهریه و کلاسهای فوقبرنامه و مانند آن مطرح میشود، اما همچنان مدارس با شهریههای چند میلیونی و کلاسهای فوقبرنامه از زبانهای خارجی فراتر از انگلیسی گرفته تا رشتههای ورزشی و هنری خاص و برگزاری اردوهای ویژه وجود دارند.
در ادامه این گزارش آمده است: توجه به اقتصاد مدرسه به این معنا نیست که لزوماً بخواهیم مدرسهای را اجاره دهیم و یا یک سری بنگاههای اقتصادی که در داخل مدرسه نیستند را وارد کنیم. برگزاری کلاسهای جبرانی، تقویتی و کنکور از جمله برنامههایی است که میتوان در راستای کمک به درآمدزایی مدارس انجام داد. یک سری قوانین داریم که مدرسه موظف به اجرای آنها است و باید این خدمات را رایگان ارائه کند، اما یک سری موارد هست که مدرسه تکلیف قانونی نسبت به انجام آن ندارد و میتواند از طریق آن درآمدزایی کند. معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه در نظام اقتصاد مدرسه پکیج را تهیه خواهیم کرد که طبق قانون میتوانیم آنها را در مدرسه انجام دهیم، گفت: یک کار بسیار سخت است که برای استقرار آن نیازمند زمان بیشتری هستیم.
روزنامه «اطلاعات» با درج گزارشی با عنوان «یک مدرسه متفاوت» نوشت: حتی در کشورهای پیشرفته هم منتقدانی به نظام آموزشی وجود دارند. یکدسته از این منتقدان کسانی هستند که به آموزش رسمی در مدرسه اعتقاد ندارند و آموزش در خانه و آموزش نامدرسهای را بهعنوان راهکارهای جایگزین آن معرفی میکنند. این درست همان فضایی است که پس از ورود به یک مرکز یادگیری نامدرسهای در تهران با آن مواجه میشوم. سیستمهای آموزشی نوین دنیا راه خود را تا کوچه پسکوچههای پایتخت ایران باز کردهاند و اگرچه نظام آموزش رسمی کشور روی خوش به آنها نشان نداده و آنها را به رسمیت نشناخته است، اما همچنان به حیات خود ادامه میدهند. با ورود به ساختمان قدیمی اما باصفا، بوی خوش غذا در سرم میپیچد. صدای هیاهوی بچهها از اتاقهای مختلف بهگوش میرسد. دیوارها با رنگهای شاد رنگ شدهاند و نقاشیهای بچهها در جایجای آنها به چشم میخورد. در هر گوشه، کتابها، اسباب بازیها، وسایل کمک آموزشی و ابزار نقاشی و درست کردن کار دستی به چشم میخورد. بیاغراق میتوانم بگویم که موج موج شادی و خلاقیت بچهها در پس خندهها و شیطنتها و بازیهایشان احساس میشود.
در ادامه این مطلب آمده است: ماجرا از آنجا شروع شد که چند دوستِ معلم و مدرس بهخاطر نگاه انتقادی که به سیستم آموزش و پرورش رسمی کشور داشتند، ترجیح دادند برای آموزش فرزندانشان از سیستم دیگری استفاده کنند. آنها دورهم جمع شدند، ساختمانی را اجاره کردند و ساعاتی از روز به همراه بچههایشان دورهم جمع شدند تا به آنها آموزش بدهند. پیش از آن آنها با زنی از یک خانواده مذهبی آشنا شده بودند که شخصاً آموزش فرزندش را در خانه به عهده گرفته و از فرستادن او به مدرسه خودداری کرده بود، زیرا طی مدتی که پسرش را به مدرسه میفرستاد متوجه تغییر ویژگیهای مثبت او و از بین رفتن اعتماد به نفسش شده بود. قاعدتاً آن زنِ تنها کار دشوارتری پیش روداشت، اما درک اینکه آنها در این موضوع تنها نیستند، تصمیمگیری را برایشان آسانتر کرد. همچنین خواندن تجربههای مشابه خانوادهها در دیگر کشورها بسیار کمک کننده بود.
روزنامه «فرهیختگان» با درج گزارشی با عنوان «اقتصاد مدرسه، مجوز درآمدزایی با کلاس کنکور و تقویتی!» آورده است: مدرسهها را پولی کنیم یا در مدرسهها پول دریافت کنیم؛ هردو احتمالاً یک قرائت مشترک از یک عقیده و تصمیم است درجهت پولیسازی نرم تمامی مدارس اعم از دولتی و غیردولتی و احتمالاً رسیدن به حد موردنظر و چشمانداز وزارت آموزش و پرورش و رئیس سازمان مدارس غیردولتی. بنا برآمار موجود تعداد مدارس غیردولتی در سال تحصیلی 95-94 نسبت به سال تحصیلی 92-91 بیش از 27 درصد افزایش یافت و سهم آنها از دانشآموزان کل کشور از حدود هشت درصد به بیش از 11 درصد رسید. به گفته رئیس سازمان مدارس و مراکز دولتی در سال 97، 11 درصد دانش آموزان در مدارس غیردولتی تحصیل میکنند و طبق برنامه ششم توسعه میزان دانش آموزان محصل در مدارس غیردولتی باید به 15 درصد افزایش یابد. اینها همه یعنی تصمیم جدی آموزش و پرورش برای خصوصیسازی و پولی کردن مدارس. همان روزی که سیدمحمد بطحایی، وزیر آموزش و پرورش گفت «تمامی دستگاههای کشور به دلیل تنگناها و ناملایماتی که در درآمدهای خزانه وجود داشته است، گلهمند هستند و تنها آموزش و پرورش نیست که دغدغه بودجه داشته باشد، با این وجود با توجه به این شرایط همچنان به کمک اولیا نیازمندیم. درخواست میکنیم آن کسانی که توانایی بهتری دارند و میتوانند بخشی از این هزینهها را تأمین کنند و بدون هیچگونه فشار از طرف مدارس، کمکهای خود را به دولت ادامه دهند تا مدارس از کیفیت لازم برخوردار باشند.
در ادامه این گزارش میخوانیم: سخن از درآمد زایی مدارس با تدوین نظام اقتصاد مدرسه درست روزی رسانهای شد که از طرفی اسماعیل آذری، روحانی دغدغهمند کهگیلویه و بویراحمدی شکایت از کتکخوردن دانش آموزان در مدارس این استان را در صفحه مجازیاش پیش وزیر برد و از طرفی دیگر در رامهرمزی که 40 درصد مدارسش وضعیت نامناسبی دارند هم سقف مدرسهای بر سر دانشآموزان خراب شد و دو دانشآموز مصدوم و به بیمارستان منتقل شدند. این وضعیت شاید توجیهگر همین درآمدزایی باشد که وقتی آموزش و پرورش توان اداره و رسیدگی به مدارس را ندارد خانوادهها آستین بالا بزنند و پول بدهند، اما احتمالاً همان وقتی که این نظام اقتصادی اجرایی شود، اعتماد به مدرسه و آموزش و پرورش و نحوه هزینهکرد آن در محیطی که در تأمین هزینه آب و برق و گازش مانده، ماجرای جدیدی خواهد بود.
** تئاتر، نمایشی واقعی از زندگی
تئاتر، نمایشی واقعی از زندگی است که برای دیگران اجرا میشود و در هر فرهنگ و هر دورهای نیز وجود دارد. اگرچه اغلب به دنیای خیالی و قراردادی تئاتر به دیده یک سرگرمی مینگرند اما این ابزار یکی از نخستین راههایی است که افراد به واسطه آن درباره زندگی، اعمال و نتایج رفتارها و باورها مطلب میآموزند.
روزنامه «آرمان» با درج یادداشتی با عنوان «وفادار به اصالت تئاتر» مینویسد: نمایش «فاندو و لیز» که به کارگردانی هوشمند هنرکار در تئاتر شهر و سالن چهارسو روی صحنه رفت، از چند منظر نمایشی دیدنی و تماشایی است. این نمایش را از گروهی دیگر سالها پیش روی صحنه دیدم و آن زمان هم این اثر را دوست داشتم. اساساً نمایشنامههایی که تابع زمان نیستند و تاریخ مصرف ندارند، همواره جذابیتهای خاص خود را دارند. ممکن است کسی با دیدن نمایش «فاندو و لیز» احساس کند که با یک نمایش پوچ مواجه شده است، اما به هیچ عنوان اینگونه نیست. نمایش داری مفاهیم و زیرمتن هایی است که نیاز به اندیشه و تفکر بیشتری دارد تا بتوانیم آنها را به درستی درک و در ذهنمان ثبت کنیم. در بنمایه این اثر به معانی عمیق و اعجابانگیزی میرسیم که اجرای آن در هر دوره زمانی ارزش خاص خود را دارد. این اثر به دنبال القای مفاهیم تاریخی مهم رفته و نشان میدهد که در جهان امروز هم هنوز عشق پابرجاست.
در ادامه این یادداشت که به قلم بهزاد فراهانی نگاشته شد، میخوانیم: مخصوصاً که اینبار هوشمند هنرکار و تیم بیادعایش این نمایشنامه را روی صحنه بردهاند که از تماشای آن بسیار لذت بردم. بازی بازیگران اثر روی صحنه را بسیار درخشان میدانم و به کسانی که به هنر تئاتر عشق میورزند توصیه میکنم از این اثر حمایت کنند، زیر این وظیفه ماست که حمایت کنیم از آنان که بدون چشمداشت و تبلیغات غیرمرسوم و دوری از نگاه گیشهمحور در عین سادگی، تلاش میکنند تا اثری قابل دفاع را روی صحنه ببرند. نمایش «فاندو و لیز» از همین دسته آثار است که به هنر تئاتر واقعی متعهد مانده و امیدوارم که از ان استقبال خوبی هم صورت بگیرد تا انگیزهای شود برای دیگر هنرمندان عرصه تئاتر تا آثاری اینچنینی را به روی صحنه ببرند.
روزنامه «ابتکار» با درج مطلبی با عنوان «گفت وگوی خردمندانه، حلقه مفقوده تئاتر است» به گفت وگو با پیام دهکردی پرداخت و نوشت: هنرمندان و همه کسانی که بهنوعی در حوزه هنر و فرهنگ میتوانند اثرگذاری داشته باشند، شکل بگیرد، فقدان این گفتوگو را حلقه مفقوده تئاتر دانست. سال 1393 که دبیر بیست و یکمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودکونوجوان بودم، تلاش کردم ارتباطی میان اعضای این کمیسیون و بدنه تئاتر به وجود بیاورم و حتی به مجلس رفتم و جلساتی را با دوستان برگزار کردیم. از دید من اینکه کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با نهادهایی که کارشان تولید اندیشه و فرهنگ است و به طور مشخص تئاتر، ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی نداشته باشند اتفاق خوبی نیست. در آن سال اتفاق خوبی افتاد و برخی از اعضای کمیسیون فرهنگی در جشنواره حضور پیدا کردند اما متاسفانه چون همواره حوزه فرهنگ حوزهای است که در آن سلیقهای عمل میشود، این اتفاق تداوم نیافت. مدیران حوزه هنر و فرهنگ باسلیقه شخصی خود به هنر وارد میشوند و بهمرور اشکالات خود را تصحیح میکنند اما زمانی که قرار است نوعی همافزایی اتفاق بیفتد، مدیران جدیدی روی کار میآیند و این چرخ از نو اختراع میشود.
در ادامه این گفت وگو آمده است: درنتیجه معضلات همواره در حوزه فرهنگ وجود دارند. این روزها فقدان گفت وگوی خردمندانه حلقه مفقوده تئاتر است. مشکل ما این نیست که هنرمند تئاتر باید حرف بزند یا خانه تئاتر و یا کمیسیون فرهنگی بلکه پیش از تمام این اتفاقها باید گفتمانی میان جریانها، نهادها، ارگانها، هنرمندان و همهکسانی که بهنوعی در حوزه هنر و فرهنگ میتوانند اثرگذاری داشته باشند، شکل بگیرد. تازمانیکه این گفتمان صورت نگیرد، تمام این آسیبها و تنشهایی که پیشآمدهاند اجتناب ناپذیر هستند و آسیب این مسائل بیش از هر چیز به خود موضوعی که محل مناقشه است وارد میشود و درواقع درنهایت خود تئاتر آسیب میبیند. در طول چهل سالی که از انقلاب اسلامی ایران میگذرد، هنرمندان تئاتر بهخوبی از خطوط قرمزها و بایدها و نبایدها آگاه هستند و به تمام این مسائل اشراف دارند اما این آگاهی به این معنی نیست که کمیسیون فرهنگی یک کمیسیون تزئینی و فرمایشی است، بلکه کمیسیون فرهنگی در جای خود میتواند در حوزههای نظارتی و تبیینی و قانونگذاری کارکرد بسیار ارزشمندی برای اعتلا و پیشرفت تئاتر داشته باشد. اما متاسفانه چون گفتمانی وجود ندارد و در بسیاری از اوقات گزارشهایی که از حوزه تئاتر به ارگانهایی همچون مجلس، ریاست جمهوری و ... میرسند، گزارشهایی گزینشی و انتخابی بودهاند، بخشی از واقعیت تئاتر در گزارشها وجود داشته است و بخشی دیگر قلب شده و یا گفته نشده است، برخی سوء برداشتها و سوء تفاهمها چه برای اعضای کمیسیون فرهنگی و چه خود هنرمندان به وجود آمده است.
روزنامه «مردم سالاری» با درج گزارشی با عنوان «کم کردن بودجه تئاتر یعنی چراغ سبز نشان دادن به شبیخون فرهنگی» نوشت: اکثریت قریب بهاتفاق نمایندگان مجلس اصلاً تئاتر نمیبینند. بیش از نیمقرن است که در حوزه تئاتر فعالیت میکنم و در این مدت، حتی دو نماینده مجلس را ندیدهام که به تماشای تئاتر بنشینند! بنابراین نمایندگان تنها براساس اخباری که به آنها میرسد، سخن میگویند و این اخبار به هر دلیلی با واقعیت و حتی خواست مردم تطبیق ندارد. نمایندگان ما فراموش کردهاند که در روستاهای کشورمان و در میان اقوام مان در مراسمی همچون خرمنبرداری، جشن شکرگذاری و... از موسیقی و حرکات فولکلور استفاده میشود. نهتنها در طول حیات نمایندگی نمایندگان ما بلکه در سراسر حیات بشری این حرکات جزو فرهنگ مردم ما بوده و خواهد بود. نمایندگان ما اگر قدرتی دارند آن را در راستای ارزان کردن قیمتها و بالا بردن سطح زندگی مردم آن را صرف کنند و همچنین به مسئله آموزش بپردازند. در برخی از روستاها شاهد هستیم در این سرمای زمستان کلاسهای درس در محیط سرد برگزار میشوند. بهتر است نمایندگان برای رفع این مشکلات چارهای بیندیشند و مسائل مربوط به تئاتر را به اهل فن و کارشناسان بسپارند.
در ادامه این گفت وگو آمده است: بودجه تئاتر اندک است. چون نمایندگان ما با تئاتر آشنایی ندارند، نمیتوانیم توقع داشته باشیم که نسبت به بالا بردن بودجه این هنر حرکتی انجام شود.. نمایندگان ما باید بدانند که بشر از ابتدای خلقت تا امروز به هنر و خصوصاً هنر نمایش نیاز داشته است. اگر این مسئله درک شود، بیشتر از بودجه نظامی به بودجه فرهنگی توجه میشود اما متأسفانه در زمان تخصیص بودجه مرغ عروسی و عزا فرهنگ و خصوصاً تئاتر است. همواره شعاری داده میشود که باید جلوی تهاجم فرهنگی را بگیریم اما باید توجه کرد که با موشک نمیتوان جلوی تهاجم فرهنگی را گرفت بلکه از طریق عمل و اقدام فرهنگی باید این کار صورت گیرد. کم کردن بودجه تئاتر یعنی چراغ سبز نشان دادن به شبیخون فرهنگی. از نمایندگان توقع داریم به وظایف اصلی خود بپردازند و در زمینه بودجه به تئاتر توجه درستی صورت گیرد./ایرنا
** ماهیت آسیبهای اجتماعی فرابخشی است
آسیبهای اجتماعی به مجموعه مسائل و مشکلات جامعه باز میگردد که رشد آنها از یک مدل خاص تبعیت نمیکند. در حال حاضر اعتیاد، طلاق، خشونتهای خانگی، فرار، اقدام به خودکشی، زنان خیابانی و ... بیشترین آسیبهای اجتماعی کشور را تشکیل میدهند. ماهیت آسیبهای اجتماعی فرابخشی است بنابراین در زمینه کاهش و مقابله با آنها هیچ سازمانی به تنهایی نمیتواند اقدامات موفقیت آمیزی انجام دهد و نیاز به عزمی همگانی دارد.
روزنامه «اطلاعات» با درج یادداشتی با عنوان «رنج بی فرجام کودکان کار» که به قلم سید مسعود رضوی نگاشته شد، آورده است: بارها دربارة کودکان کار و پایین آمدن سن خیابانگردی و زباله گردی در سطح شهر صحبت شده است. یک عیب این نوع نوشته و صحبتها این است که موضوع به اصطلاح «مستعمل» میشود و به قول ادیبان، تکرار باعث بیتفاوتی و از دست رفتن حساسیت خواهد شد. همانطور که تقلید و تکرار یک مضمون و استعاره و شعر زیبا به از دست رفتن بداعت و تازگی میانجامد. در اینجا هم موضوعی با این اهمیت، که میتوانیم نامش را شکنجة پایدار و بردگی آشکار کودکان هم بگذاریم، اکنون بر اثر بیتفاوتی و فقدان توجه عمومی، به موضوعی تکراری بدل شده و تأمل و تألمی برنمی انگیزد. با این حال عیب نیست اگر بر اثر عذاب وجدان خون گریه کنیم.
در ادامه این یادداشت میخوانیم: نخستین و فوریترین مسئله در حال حاضر، شناسایی و هویت یابی این کودکان برای طبقه بندی و مطالعة خاستگاه اقلیمی و مسیر مهاجرتی آنان است. شهرداری باید با کمک متخصصان بهزیستی این مطالعه و پژوهش را به دقت پیگیری کند. به موازات شهرداری، وزارت کشور و نیروی انتظامی باید چهار موضوع اساسی درمورد این کودکان و سوءاستفاده کنندگان از آنها را روشن نمایند: اول تعیین و ثبت هویت این کودکان و نوجوانان؛ دوم ارتباط آنان با قاچاقچیان و تبهکارانی که اینان را در اختیار گرفته و هویت و سرنوشتشان را گرو میگیرند؛ سوم مسیر پولی که ردو بدل میشود و پولشویی در قاچاق یا درآمدهای حاصل از کار این بیپناهان؛ و چهارم اقدامات فوری، کوتاه و بلندمدت برای امداد و نجات این طیف و طبقهای که به دلیل اهمال من و شما، و اغماض و قصور دولت و دستگاه به وجود آمده و پخش شدهاند.
روزنامه «همدلی» با انتخاب مطلبی با عنوان «عفونت زخم فقر» به گفت وگو با مجید ابهری جامعه شناس پرداخت و نوشت: به عنوان کسی که 40 سال در زمینه آسیبهای اجتماعی پژوهش و کار میدانی انجام دادهام، اذعان میکنم، فقر عامل آسیبهای اجتماعی نیست، بلکه بستر آسیبهای اجتماعی است. چرا که افراد زیادی وجود دارند که از لحاظ مالی ضعیف هستند یا توان مالی بالایی ندارند، اما افراد پاکدامن، پاکدست و قابل اعتمادی هستند. بنابراین نباید گفت که همه افراد فقیر مشکل ساز هستند، بلکه فقر به عنوان یک آسیب اجتماعی میتواند بستر بروز بسیاری از آسیبها باشد. اگر در جامعهای در زمینه مبارزه با فقر فرهنگ سازی نشود، بستههای حمایتی دولت برای اقشار کم درآمد ضعیف باشد، آن وقت فقر بستری برای آسیبهای اجتماعی میگردد.
در ادامه این گفت وگو آمده است: علیرغم این که، ایران کشور ثروتمندی است که بر روی گنجهای زیادی از جمله نفت، گاز و... خوابیده است اما به دلایلی مانند برنامه ریزیهای سلیقهای، تنوع سیاست گذاریها و... تاکنون نتوانسته با فقر به عنوان بستری برای آسیبهای اجتماعی مبارزه کند. در صورتی که دولت میتواند با اشتغال، کارآفرینی، حرفه آموزی، حمایتهای علمی و فرهنگی از افراد کم توان از بروز آسیبهای اجتماعی جلوگیری کند. متاسفانه در کشور ما برنامه ریزی و سیاست گذاری در راستای مبارزه با فقر صورت نگرفته است. سازمان بهزیستی و کمیته امداد به عنوان دو نهادی که وظیفه کمک به مستمندان را بر عهده دارند به علت کثرت نیازمندان فقط میتوانند مبلغ ناچیزی به عنوان مستمری به نیازمندان پرداخت کنند، مبلغی که حتی پول نانشان هم نمیشود. اما خوشبختانه در این دو نهاد آموزش تولید و آموزش مهارتها برای ایجاد اشتغال در جریان است، اما این به تنهایی کافی نیست. دولت باید با اختصاص بودجه در راستای مهارت آموزی و اشتغال زایی گام بردارد و گرنه با کمکهای ناچیز مالی نهادهای حمایتی نمیتوان با فقر مبارزه کرد. در واقع دولت باید به جای دادن ماهی، ماهیگیری را به نیازمندان یاد بدهد.
روزنامه «آرمان» با درج گزارشی با عنوان «تبلیغ کلیه فروشی؛ ممنوع» آورده است: «فروش O+ قیمت توافقی، کلیه سالم ورزشکار و...» فرهنگ حسینی؛ کوچهای که به کوچه «کلیه» معروف شده است. مقابل کوچه منتهی به انجمن حمایت از بیماران کلیوی است. وارد کوچه که میشوی، تمام در و دیوار مملو از آگهی فروش کلیه است. پیام همه دیوارنویسیهای ساختمانهای این خیابان یک چیز است، آگهی خرید و فروش کلیه، کبد و حتی قرنیه چشم!! حالا فقط در کوچه فرهنگحسینی نیست که بیپروا و در روز روشن اقدام به فروش غیرقانونی کلیه میشود، این کار به فضای مجازی هم سرایت کرده و در وبسایتهای مختلف و کانالهای تلگرامی ناشناس اقدام به انتشار آگهیهای خرید و فروش کلیه و اعضای بدن میکنند که این امر یک اقدام غیرقانونی و غیرانسانی است که دلالان گرداننده این سایتها و کانالها با استفاده از مشکلات مردم نیازمند و ارائه اطلاعات گمراه کننده باعث سرگردانی و گرفتاریهای فراوان پزشکی، درمانی و نیز شکایات حقوقی فراوان شدهاند.
در ادامه این مطلب آمده است: محمدحسین قربانی، نایب رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس به «آرمان» میگوید: در سالهای اخیر حتی یک مورد هم پیوند غیرقانونی کلیه به ما گزارش نشده است. محمد حسین قربانی تاکید میکند: در سالهای گذشته به علت عدم نظارت دقیق یا عدم اطلاعرسانی بحث خرید و فروش کلیه مصطلح بود، اما با بخش نامههایی که اجرا شد و با نظارتی که بر بیمارستانهای دولتی و خصوصی صورت گرفت، هر گونه خرید و فروش کلیه ممنوع شده و جریمه خاصی دارد و هیچ بیمارستان دولتی و خصوصی نمیتواند بدون نظارت و بدون مجوز در زمینه پیوند کلیه و اهدای کلیه دخالت داشته باشد. این بخش نامهها خرید و فروش کلیه به علت فقر و گرفتاری را تقریباً به صفر رسانده است. این نیست یک زیرپله باشد یا یک بیمارستان دسته چندم باشد یا یک نفر یک کلیه را بردارد و بیاورد پیوند بزند. شرایط پیوند، حساس است و عمل در سطح بالایی صورت میگیرد. کادر درمان مجهز و اتاق عمل مجهزی میخواهد، در زیرپله که پیوند نمیزنند.
** درآمدزایی در مدارس در راستای اجرای قوانین
برگزاری کلاسهای جبرانی، تقویتی و کنکور از جمله برنامههایی است که میتوان در راستای کمک به درآمد زایی مدارس انجام داد. مدارس قوانینی دارند که موظف به اجرای آن هاستند و باید این خدمات را رایگان ارائه کنند اما یک سری موارد نیز هست که مدرسه تکلیف قانونی نسبت به انجام آن ندارد و میتواند از راه آن درآمدزایی کند. در این میان سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش معتقد است که «هیچ مدرسهای رأساً اجازه ورود به هیچ کدام از این فعالیتهای درآمدزایی را ندارد و این امور معمولاً باید با موافقت اداره یا استان همراه شود.»
روزنامه «ابتکار» در گزارشی با عنوان «دوروی سکه درآمدزایی مدارس» مینویسد: معلم سر کلاس، از کلاسهای فوقالعادهای میگوید که مدرسه قرار است برگزار کند. شهریه کلاسها را میگوید و به بچهها توصیه میکند که «حتماً» در کلاسها شرکت کنند. ناظم و مدیر سر صف حرفها را تکرار میکنند. میگویند که اگر کسی درس برایش مهم باشد و بخواهد نمرههای خوبی بگیرد، «حتماً» در این کلاسها شرکت میکند. هیچ اجباری در کار نیست، اما جوی که ایجاد شده، باعث میشود که بچهها حضور داشتن و نداشتن در کلاسها را یک تفاوت بین خود و همکلاسی هایشان احساس کنند. هر سال موارد بسیاری در مورد مدارس مطرح میشود که الزامآور و قانونی تلقی نمیشود. اخذ پول در هنگام ثبتنام در مدارس دولتی قانونی نیست، اما هر سال گزارش میشود که برخی مدارس اقدام به گرفتن پول کردهاند. همیاری والدین اجباری نیست، اما هر سال شنیده میشود که مدرسه برخی خدمات و حتی گاه دادن کارنامه را به همیاری والدین منوط میکند. در مورد مدارس غیرانتفاعی هم قواعد و قوانینی در مورد سقف شهریه و کلاسهای فوقبرنامه و مانند آن مطرح میشود، اما همچنان مدارس با شهریههای چند میلیونی و کلاسهای فوقبرنامه از زبانهای خارجی فراتر از انگلیسی گرفته تا رشتههای ورزشی و هنری خاص و برگزاری اردوهای ویژه وجود دارند.
در ادامه این گزارش آمده است: توجه به اقتصاد مدرسه به این معنا نیست که لزوماً بخواهیم مدرسهای را اجاره دهیم و یا یک سری بنگاههای اقتصادی که در داخل مدرسه نیستند را وارد کنیم. برگزاری کلاسهای جبرانی، تقویتی و کنکور از جمله برنامههایی است که میتوان در راستای کمک به درآمدزایی مدارس انجام داد. یک سری قوانین داریم که مدرسه موظف به اجرای آنها است و باید این خدمات را رایگان ارائه کند، اما یک سری موارد هست که مدرسه تکلیف قانونی نسبت به انجام آن ندارد و میتواند از طریق آن درآمدزایی کند. معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه در نظام اقتصاد مدرسه پکیج را تهیه خواهیم کرد که طبق قانون میتوانیم آنها را در مدرسه انجام دهیم، گفت: یک کار بسیار سخت است که برای استقرار آن نیازمند زمان بیشتری هستیم.
روزنامه «اطلاعات» با درج گزارشی با عنوان «یک مدرسه متفاوت» نوشت: حتی در کشورهای پیشرفته هم منتقدانی به نظام آموزشی وجود دارند. یکدسته از این منتقدان کسانی هستند که به آموزش رسمی در مدرسه اعتقاد ندارند و آموزش در خانه و آموزش نامدرسهای را بهعنوان راهکارهای جایگزین آن معرفی میکنند. این درست همان فضایی است که پس از ورود به یک مرکز یادگیری نامدرسهای در تهران با آن مواجه میشوم. سیستمهای آموزشی نوین دنیا راه خود را تا کوچه پسکوچههای پایتخت ایران باز کردهاند و اگرچه نظام آموزش رسمی کشور روی خوش به آنها نشان نداده و آنها را به رسمیت نشناخته است، اما همچنان به حیات خود ادامه میدهند. با ورود به ساختمان قدیمی اما باصفا، بوی خوش غذا در سرم میپیچد. صدای هیاهوی بچهها از اتاقهای مختلف بهگوش میرسد. دیوارها با رنگهای شاد رنگ شدهاند و نقاشیهای بچهها در جایجای آنها به چشم میخورد. در هر گوشه، کتابها، اسباب بازیها، وسایل کمک آموزشی و ابزار نقاشی و درست کردن کار دستی به چشم میخورد. بیاغراق میتوانم بگویم که موج موج شادی و خلاقیت بچهها در پس خندهها و شیطنتها و بازیهایشان احساس میشود.
در ادامه این مطلب آمده است: ماجرا از آنجا شروع شد که چند دوستِ معلم و مدرس بهخاطر نگاه انتقادی که به سیستم آموزش و پرورش رسمی کشور داشتند، ترجیح دادند برای آموزش فرزندانشان از سیستم دیگری استفاده کنند. آنها دورهم جمع شدند، ساختمانی را اجاره کردند و ساعاتی از روز به همراه بچههایشان دورهم جمع شدند تا به آنها آموزش بدهند. پیش از آن آنها با زنی از یک خانواده مذهبی آشنا شده بودند که شخصاً آموزش فرزندش را در خانه به عهده گرفته و از فرستادن او به مدرسه خودداری کرده بود، زیرا طی مدتی که پسرش را به مدرسه میفرستاد متوجه تغییر ویژگیهای مثبت او و از بین رفتن اعتماد به نفسش شده بود. قاعدتاً آن زنِ تنها کار دشوارتری پیش روداشت، اما درک اینکه آنها در این موضوع تنها نیستند، تصمیمگیری را برایشان آسانتر کرد. همچنین خواندن تجربههای مشابه خانوادهها در دیگر کشورها بسیار کمک کننده بود.
روزنامه «فرهیختگان» با درج گزارشی با عنوان «اقتصاد مدرسه، مجوز درآمدزایی با کلاس کنکور و تقویتی!» آورده است: مدرسهها را پولی کنیم یا در مدرسهها پول دریافت کنیم؛ هردو احتمالاً یک قرائت مشترک از یک عقیده و تصمیم است درجهت پولیسازی نرم تمامی مدارس اعم از دولتی و غیردولتی و احتمالاً رسیدن به حد موردنظر و چشمانداز وزارت آموزش و پرورش و رئیس سازمان مدارس غیردولتی. بنا برآمار موجود تعداد مدارس غیردولتی در سال تحصیلی 95-94 نسبت به سال تحصیلی 92-91 بیش از 27 درصد افزایش یافت و سهم آنها از دانشآموزان کل کشور از حدود هشت درصد به بیش از 11 درصد رسید. به گفته رئیس سازمان مدارس و مراکز دولتی در سال 97، 11 درصد دانش آموزان در مدارس غیردولتی تحصیل میکنند و طبق برنامه ششم توسعه میزان دانش آموزان محصل در مدارس غیردولتی باید به 15 درصد افزایش یابد. اینها همه یعنی تصمیم جدی آموزش و پرورش برای خصوصیسازی و پولی کردن مدارس. همان روزی که سیدمحمد بطحایی، وزیر آموزش و پرورش گفت «تمامی دستگاههای کشور به دلیل تنگناها و ناملایماتی که در درآمدهای خزانه وجود داشته است، گلهمند هستند و تنها آموزش و پرورش نیست که دغدغه بودجه داشته باشد، با این وجود با توجه به این شرایط همچنان به کمک اولیا نیازمندیم. درخواست میکنیم آن کسانی که توانایی بهتری دارند و میتوانند بخشی از این هزینهها را تأمین کنند و بدون هیچگونه فشار از طرف مدارس، کمکهای خود را به دولت ادامه دهند تا مدارس از کیفیت لازم برخوردار باشند.
در ادامه این گزارش میخوانیم: سخن از درآمد زایی مدارس با تدوین نظام اقتصاد مدرسه درست روزی رسانهای شد که از طرفی اسماعیل آذری، روحانی دغدغهمند کهگیلویه و بویراحمدی شکایت از کتکخوردن دانش آموزان در مدارس این استان را در صفحه مجازیاش پیش وزیر برد و از طرفی دیگر در رامهرمزی که 40 درصد مدارسش وضعیت نامناسبی دارند هم سقف مدرسهای بر سر دانشآموزان خراب شد و دو دانشآموز مصدوم و به بیمارستان منتقل شدند. این وضعیت شاید توجیهگر همین درآمدزایی باشد که وقتی آموزش و پرورش توان اداره و رسیدگی به مدارس را ندارد خانوادهها آستین بالا بزنند و پول بدهند، اما احتمالاً همان وقتی که این نظام اقتصادی اجرایی شود، اعتماد به مدرسه و آموزش و پرورش و نحوه هزینهکرد آن در محیطی که در تأمین هزینه آب و برق و گازش مانده، ماجرای جدیدی خواهد بود.
** تئاتر، نمایشی واقعی از زندگی
تئاتر، نمایشی واقعی از زندگی است که برای دیگران اجرا میشود و در هر فرهنگ و هر دورهای نیز وجود دارد. اگرچه اغلب به دنیای خیالی و قراردادی تئاتر به دیده یک سرگرمی مینگرند اما این ابزار یکی از نخستین راههایی است که افراد به واسطه آن درباره زندگی، اعمال و نتایج رفتارها و باورها مطلب میآموزند.
روزنامه «آرمان» با درج یادداشتی با عنوان «وفادار به اصالت تئاتر» مینویسد: نمایش «فاندو و لیز» که به کارگردانی هوشمند هنرکار در تئاتر شهر و سالن چهارسو روی صحنه رفت، از چند منظر نمایشی دیدنی و تماشایی است. این نمایش را از گروهی دیگر سالها پیش روی صحنه دیدم و آن زمان هم این اثر را دوست داشتم. اساساً نمایشنامههایی که تابع زمان نیستند و تاریخ مصرف ندارند، همواره جذابیتهای خاص خود را دارند. ممکن است کسی با دیدن نمایش «فاندو و لیز» احساس کند که با یک نمایش پوچ مواجه شده است، اما به هیچ عنوان اینگونه نیست. نمایش داری مفاهیم و زیرمتن هایی است که نیاز به اندیشه و تفکر بیشتری دارد تا بتوانیم آنها را به درستی درک و در ذهنمان ثبت کنیم. در بنمایه این اثر به معانی عمیق و اعجابانگیزی میرسیم که اجرای آن در هر دوره زمانی ارزش خاص خود را دارد. این اثر به دنبال القای مفاهیم تاریخی مهم رفته و نشان میدهد که در جهان امروز هم هنوز عشق پابرجاست.
در ادامه این یادداشت که به قلم بهزاد فراهانی نگاشته شد، میخوانیم: مخصوصاً که اینبار هوشمند هنرکار و تیم بیادعایش این نمایشنامه را روی صحنه بردهاند که از تماشای آن بسیار لذت بردم. بازی بازیگران اثر روی صحنه را بسیار درخشان میدانم و به کسانی که به هنر تئاتر عشق میورزند توصیه میکنم از این اثر حمایت کنند، زیر این وظیفه ماست که حمایت کنیم از آنان که بدون چشمداشت و تبلیغات غیرمرسوم و دوری از نگاه گیشهمحور در عین سادگی، تلاش میکنند تا اثری قابل دفاع را روی صحنه ببرند. نمایش «فاندو و لیز» از همین دسته آثار است که به هنر تئاتر واقعی متعهد مانده و امیدوارم که از ان استقبال خوبی هم صورت بگیرد تا انگیزهای شود برای دیگر هنرمندان عرصه تئاتر تا آثاری اینچنینی را به روی صحنه ببرند.
روزنامه «ابتکار» با درج مطلبی با عنوان «گفت وگوی خردمندانه، حلقه مفقوده تئاتر است» به گفت وگو با پیام دهکردی پرداخت و نوشت: هنرمندان و همه کسانی که بهنوعی در حوزه هنر و فرهنگ میتوانند اثرگذاری داشته باشند، شکل بگیرد، فقدان این گفتوگو را حلقه مفقوده تئاتر دانست. سال 1393 که دبیر بیست و یکمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودکونوجوان بودم، تلاش کردم ارتباطی میان اعضای این کمیسیون و بدنه تئاتر به وجود بیاورم و حتی به مجلس رفتم و جلساتی را با دوستان برگزار کردیم. از دید من اینکه کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با نهادهایی که کارشان تولید اندیشه و فرهنگ است و به طور مشخص تئاتر، ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی نداشته باشند اتفاق خوبی نیست. در آن سال اتفاق خوبی افتاد و برخی از اعضای کمیسیون فرهنگی در جشنواره حضور پیدا کردند اما متاسفانه چون همواره حوزه فرهنگ حوزهای است که در آن سلیقهای عمل میشود، این اتفاق تداوم نیافت. مدیران حوزه هنر و فرهنگ باسلیقه شخصی خود به هنر وارد میشوند و بهمرور اشکالات خود را تصحیح میکنند اما زمانی که قرار است نوعی همافزایی اتفاق بیفتد، مدیران جدیدی روی کار میآیند و این چرخ از نو اختراع میشود.
در ادامه این گفت وگو آمده است: درنتیجه معضلات همواره در حوزه فرهنگ وجود دارند. این روزها فقدان گفت وگوی خردمندانه حلقه مفقوده تئاتر است. مشکل ما این نیست که هنرمند تئاتر باید حرف بزند یا خانه تئاتر و یا کمیسیون فرهنگی بلکه پیش از تمام این اتفاقها باید گفتمانی میان جریانها، نهادها، ارگانها، هنرمندان و همهکسانی که بهنوعی در حوزه هنر و فرهنگ میتوانند اثرگذاری داشته باشند، شکل بگیرد. تازمانیکه این گفتمان صورت نگیرد، تمام این آسیبها و تنشهایی که پیشآمدهاند اجتناب ناپذیر هستند و آسیب این مسائل بیش از هر چیز به خود موضوعی که محل مناقشه است وارد میشود و درواقع درنهایت خود تئاتر آسیب میبیند. در طول چهل سالی که از انقلاب اسلامی ایران میگذرد، هنرمندان تئاتر بهخوبی از خطوط قرمزها و بایدها و نبایدها آگاه هستند و به تمام این مسائل اشراف دارند اما این آگاهی به این معنی نیست که کمیسیون فرهنگی یک کمیسیون تزئینی و فرمایشی است، بلکه کمیسیون فرهنگی در جای خود میتواند در حوزههای نظارتی و تبیینی و قانونگذاری کارکرد بسیار ارزشمندی برای اعتلا و پیشرفت تئاتر داشته باشد. اما متاسفانه چون گفتمانی وجود ندارد و در بسیاری از اوقات گزارشهایی که از حوزه تئاتر به ارگانهایی همچون مجلس، ریاست جمهوری و ... میرسند، گزارشهایی گزینشی و انتخابی بودهاند، بخشی از واقعیت تئاتر در گزارشها وجود داشته است و بخشی دیگر قلب شده و یا گفته نشده است، برخی سوء برداشتها و سوء تفاهمها چه برای اعضای کمیسیون فرهنگی و چه خود هنرمندان به وجود آمده است.
روزنامه «مردم سالاری» با درج گزارشی با عنوان «کم کردن بودجه تئاتر یعنی چراغ سبز نشان دادن به شبیخون فرهنگی» نوشت: اکثریت قریب بهاتفاق نمایندگان مجلس اصلاً تئاتر نمیبینند. بیش از نیمقرن است که در حوزه تئاتر فعالیت میکنم و در این مدت، حتی دو نماینده مجلس را ندیدهام که به تماشای تئاتر بنشینند! بنابراین نمایندگان تنها براساس اخباری که به آنها میرسد، سخن میگویند و این اخبار به هر دلیلی با واقعیت و حتی خواست مردم تطبیق ندارد. نمایندگان ما فراموش کردهاند که در روستاهای کشورمان و در میان اقوام مان در مراسمی همچون خرمنبرداری، جشن شکرگذاری و... از موسیقی و حرکات فولکلور استفاده میشود. نهتنها در طول حیات نمایندگی نمایندگان ما بلکه در سراسر حیات بشری این حرکات جزو فرهنگ مردم ما بوده و خواهد بود. نمایندگان ما اگر قدرتی دارند آن را در راستای ارزان کردن قیمتها و بالا بردن سطح زندگی مردم آن را صرف کنند و همچنین به مسئله آموزش بپردازند. در برخی از روستاها شاهد هستیم در این سرمای زمستان کلاسهای درس در محیط سرد برگزار میشوند. بهتر است نمایندگان برای رفع این مشکلات چارهای بیندیشند و مسائل مربوط به تئاتر را به اهل فن و کارشناسان بسپارند.
در ادامه این گفت وگو آمده است: بودجه تئاتر اندک است. چون نمایندگان ما با تئاتر آشنایی ندارند، نمیتوانیم توقع داشته باشیم که نسبت به بالا بردن بودجه این هنر حرکتی انجام شود.. نمایندگان ما باید بدانند که بشر از ابتدای خلقت تا امروز به هنر و خصوصاً هنر نمایش نیاز داشته است. اگر این مسئله درک شود، بیشتر از بودجه نظامی به بودجه فرهنگی توجه میشود اما متأسفانه در زمان تخصیص بودجه مرغ عروسی و عزا فرهنگ و خصوصاً تئاتر است. همواره شعاری داده میشود که باید جلوی تهاجم فرهنگی را بگیریم اما باید توجه کرد که با موشک نمیتوان جلوی تهاجم فرهنگی را گرفت بلکه از طریق عمل و اقدام فرهنگی باید این کار صورت گیرد. کم کردن بودجه تئاتر یعنی چراغ سبز نشان دادن به شبیخون فرهنگی. از نمایندگان توقع داریم به وظایف اصلی خود بپردازند و در زمینه بودجه به تئاتر توجه درستی صورت گیرد./ایرنا