تاریخ انتشار
شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۲۲:۱۱
کد مطلب : ۳۳۶۹۶۸
معلولیت، در جوامع عقبمانده بحران است/ تئاتر، رنج ناب است
۱
کبنا ؛به گزارش کبنا نیوز، «علی عسگری» متولد ۱۳۶۰ بازیگر تئاتر مطرح کشور است، او کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش را در دانشکدهٔ هنر و معماری تهران به پایان رساند. با وی گفتوگویی را ترتیب دادهایم که از منظر خوانندگان میگذرد.
برگزاری جشنواره تئاتر معلولین چه تأثیری در جامعه معلولین ایجاد میکند؟
پرسش شما را جور دیگری مطرح میکنم، از خودم میپرسم که تئاتر چه تأثیری در وضعیت جامعه بشری «و هم در جامعهٔ معلولین» ایجاد میکند؟
تئاتر روح را برمیانگیزد، احساسات را به صحنه فرامیخواند، تئاتر شریک میشود در سرنوشت دیگران و شرکایی برای مصائب خویش مییابد، ذهن را به تکاپو، جستجو و اندیشه وامیدارد، اینها صرفاً واژگانی شاعرانه و تئوری بیهوده نیست، برای لمس هیجانات و احساسات ازایندست به تماشای نمایش مینشینیم، به آدمهای تئاتری نگاه میکنیم، بازیگران بهجای ما رنج میکشند، به بنبست میرسند، فکر میکنند، نقشه میکشند، توطئه میچینند، هزار بار جان میکنند تا از فجایع پیشآمده عبور کنند، پر امید و آرزو به هزار کار دست میزنند، شکست میخورند، ناامید، بی آرزو و درمانده میشوند، باز امید و باز یاس تا آخرین لحظهٔ زندگی دست از این کشمکش برنمیدارند، بازیگر بهجای تماشاگر و تماشاگر بهجای بازیگر گاه رنجور و گاه سرمست، لحظهلحظه شریک زندگی هم میشوند، در این رهگذر تماشاگر باروحی صیقلخورده و براقتر باارادهٔ قویتر، تجربهای افزونتر ازآنچه پیش از دیدن تئاتر بوده، از سالن تاریک و توهمزا به جهان واقع قدم میگذارد و زندگی را قدری زیباتر «قابلتحملتر» پی میگیرد. آیینی چنین ضروری هرگز قابلچشمپوشی نیست، مگر آنکه بخواهیم شب را بی چراغ طی کنیم.
آیا امکان حضور معلولین در سینمای ایران وجود دارد؟
هنر، اگر به دام محدودیت میافتاد امروز تنها در موزهها باید به دیدارش میرفتیم، آسمان درجایی مرزهایش را برای پریدن پرندهها می بناند، آبها تا عمقی هرچند بسیار عمیق اما محدود و مشخص آبزیان را میپذیرند، اما خیال و رؤیاپردازی ذهن انسان حد و نهایتی ندارد، هنر محدودیتی برای اندیشه ورزی و تخیل آفرینش گر ندارد، سینما عرصهٔ زندگی همه آدمهاست همچنان که آیینهها محل انعکاس همهٔ چهرههاست.
به نظر شما جامعه معلولین در ایران بحران است، یا فرصت؟
در هر اتفاقی حکمتی ست یعنی در دل تمام رویدادها علم و دانشی هست، خیری هست، این باور عمدهٔ مردم ماست. معلولیت یک شر تمامعیار است، اگر مقهور آن شویم، اگر ارادهٔ تسلیمپذیری داشته باشیم، جزئیترین مشکلی ما را زمینگیر میکند، اما اراده قوی را هیچ مشکلی از پا نمیاندازد، ارزیابی آدمی از این دو مقوله وابسته هست بر بینش او از زندگی و فلسفهاش در تعریف چرایی و چگونگی زندگی، در جوامع عقبمانده معلولیت قطعاً یک بحران متأثرکننده است، اما حتی در جامعهٔ ما هم معلولان میتوانند، با توسل به قدرت ارادهٔ خود و با اتکا به امکانات هرچند محدود بحران معلولیت را پشت سر بگذارند و حتی از آن فرصتی بسازند.
در پایان چه صحبتی دارید؟
سفر به شهر یاسوج، دیدار با مردمان و هنرمندان جنوب ایران، تماشای هنر تئاتر این خطه یکی از خاطرهانگیزترین اتفاقات زندگی مرا رقم زد، قدرشناس زحمات تکتک عزیزانی که با هنرمندی و دقت تمام جشنواره را برگزار کردند هستم، جناب آقای اردشیر کیانی و همراهانش، آقای رهیده دبیر جشنواره و همراهانش در سازمان بهزیستی و میزبانی عالی هتل پارسیان.
با سپاس ویژه از پایهگذار جشنوارهٔ تئاتر معلولین سرکار خانم دکتر فخری و اساتید و داوران عزیز؛ سرکار خانم افسر اسدی، دکتر حمید کاکاسلطان و دوست شریف و تازه بهدستآمدهام سید محمدجواد طاهری برای انرژی، صمیمیت و مهربانیتان سرم را خم میکنم و دستتان را میفشارم.
برگزاری جشنواره تئاتر معلولین چه تأثیری در جامعه معلولین ایجاد میکند؟
پرسش شما را جور دیگری مطرح میکنم، از خودم میپرسم که تئاتر چه تأثیری در وضعیت جامعه بشری «و هم در جامعهٔ معلولین» ایجاد میکند؟
تئاتر روح را برمیانگیزد، احساسات را به صحنه فرامیخواند، تئاتر شریک میشود در سرنوشت دیگران و شرکایی برای مصائب خویش مییابد، ذهن را به تکاپو، جستجو و اندیشه وامیدارد، اینها صرفاً واژگانی شاعرانه و تئوری بیهوده نیست، برای لمس هیجانات و احساسات ازایندست به تماشای نمایش مینشینیم، به آدمهای تئاتری نگاه میکنیم، بازیگران بهجای ما رنج میکشند، به بنبست میرسند، فکر میکنند، نقشه میکشند، توطئه میچینند، هزار بار جان میکنند تا از فجایع پیشآمده عبور کنند، پر امید و آرزو به هزار کار دست میزنند، شکست میخورند، ناامید، بی آرزو و درمانده میشوند، باز امید و باز یاس تا آخرین لحظهٔ زندگی دست از این کشمکش برنمیدارند، بازیگر بهجای تماشاگر و تماشاگر بهجای بازیگر گاه رنجور و گاه سرمست، لحظهلحظه شریک زندگی هم میشوند، در این رهگذر تماشاگر باروحی صیقلخورده و براقتر باارادهٔ قویتر، تجربهای افزونتر ازآنچه پیش از دیدن تئاتر بوده، از سالن تاریک و توهمزا به جهان واقع قدم میگذارد و زندگی را قدری زیباتر «قابلتحملتر» پی میگیرد. آیینی چنین ضروری هرگز قابلچشمپوشی نیست، مگر آنکه بخواهیم شب را بی چراغ طی کنیم.
آیا امکان حضور معلولین در سینمای ایران وجود دارد؟
هنر، اگر به دام محدودیت میافتاد امروز تنها در موزهها باید به دیدارش میرفتیم، آسمان درجایی مرزهایش را برای پریدن پرندهها می بناند، آبها تا عمقی هرچند بسیار عمیق اما محدود و مشخص آبزیان را میپذیرند، اما خیال و رؤیاپردازی ذهن انسان حد و نهایتی ندارد، هنر محدودیتی برای اندیشه ورزی و تخیل آفرینش گر ندارد، سینما عرصهٔ زندگی همه آدمهاست همچنان که آیینهها محل انعکاس همهٔ چهرههاست.
به نظر شما جامعه معلولین در ایران بحران است، یا فرصت؟
در هر اتفاقی حکمتی ست یعنی در دل تمام رویدادها علم و دانشی هست، خیری هست، این باور عمدهٔ مردم ماست. معلولیت یک شر تمامعیار است، اگر مقهور آن شویم، اگر ارادهٔ تسلیمپذیری داشته باشیم، جزئیترین مشکلی ما را زمینگیر میکند، اما اراده قوی را هیچ مشکلی از پا نمیاندازد، ارزیابی آدمی از این دو مقوله وابسته هست بر بینش او از زندگی و فلسفهاش در تعریف چرایی و چگونگی زندگی، در جوامع عقبمانده معلولیت قطعاً یک بحران متأثرکننده است، اما حتی در جامعهٔ ما هم معلولان میتوانند، با توسل به قدرت ارادهٔ خود و با اتکا به امکانات هرچند محدود بحران معلولیت را پشت سر بگذارند و حتی از آن فرصتی بسازند.
در پایان چه صحبتی دارید؟
سفر به شهر یاسوج، دیدار با مردمان و هنرمندان جنوب ایران، تماشای هنر تئاتر این خطه یکی از خاطرهانگیزترین اتفاقات زندگی مرا رقم زد، قدرشناس زحمات تکتک عزیزانی که با هنرمندی و دقت تمام جشنواره را برگزار کردند هستم، جناب آقای اردشیر کیانی و همراهانش، آقای رهیده دبیر جشنواره و همراهانش در سازمان بهزیستی و میزبانی عالی هتل پارسیان.
با سپاس ویژه از پایهگذار جشنوارهٔ تئاتر معلولین سرکار خانم دکتر فخری و اساتید و داوران عزیز؛ سرکار خانم افسر اسدی، دکتر حمید کاکاسلطان و دوست شریف و تازه بهدستآمدهام سید محمدجواد طاهری برای انرژی، صمیمیت و مهربانیتان سرم را خم میکنم و دستتان را میفشارم.