کبنا ؛تحلیل سیاسی:
برای احترام به حوصله خوانندگان از مقدمه چینی پرهیز میکنم و خیلی زود سراغ اصل مطلب یعنی انتخابات دو سال دیگر مجلس در حوزه انتخابیه کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده که در این مقاله جهت اختصار کهگیلویه خوانده میشود میروم. یقیناً و با اتکا به دادههای موجود انتخابات این شهر حداقل یک مورد خاص برای اصلاح طلبان در کل کشور است به این معنا که بعید است حوزه انتخابیهای با شرایط نزدیک به کهگیلویه یعنی یک شهرستان کوچک و حضور عددی بیشتر اصلاح طلبان (در انتخاباتهای ریاست جمهوری این موضوع ثابت شده است) باشد و هرگز نتوانسته باشد یک نامزد اصلاح طلب و یا حداقل مستقل و معتدل به مجلس بفرستد. اگر از بهرام تاجگردون که در آن سالها اساساً تقابل سیاسی به این معنا نبود و در دورهای بخشی از چهرههای مطرح امروز اصولگرا نیز پشت سر او بودند بگذریم تا امروز نه تنها اصلاح طلبی به مجلس نرفته است که اصلاح طلبی در قامت یک نامزد واقعی و جریان ساز نیز ظهور نکرده است و خیلی خیلی بعید به نظر میرسد در آینده نیز این اتفاق قابل جمع کردن و مدیریت از سوی فعالان و تصمیم گیرندگان اصلاح طلب این شهرستان باشد جز اینکه یک فرد با گرایش اصلاح طلبی اما دارای ظرفیتهای شخصی در اینجا ظهور کند.
همین نکته اخر لب مطلب ماست اینکه آیا یک فرد با ظرفیتهای شخصی بالا در این شهرستان زمینه ظهور و حضور در انتخابات را دارد؟ و این ظرفیتها کدامند؟ این ظرفیتها نیز باید در ظرف تاریخی و جغرافیایی کهگیلویه گذاشته شود تا بتوان مصداق برای آن پیدا کرد.
بخشی از این ظرفیتها همان ظرفیتهای کلی مانند تحصیلات، تمکن مالی، سابقه خوب اجرایی و مردمی بودن است. اما برخی ویژگیها نیز هستند که خاص این استان میباشند مانند وصل بودن به یک قوم بزرگ و متعلق بودن به یک منطقه بزرگ. ناگفته نماند هیچ کدام از این ویژگیها مانند همین تحلیل و برداشت قطعی نیستند یعنی اینکه کسی اگر فاقد این ظرفیتها بود هیچ شانسی ندارد ولی نمیتوان انکار کرد اگر کسی این این ویژگیها را در این جغرافیا و در کنار سایر ویژگیها داشته باشد از شانس خوبی برای پیروزی در انتخابات برخوردار است.
واضح است کهگیلویه دو نامزد قدرتمند در انتخابات اینده خواهد داشت. منبع قدرتی که در بعضی موارد مشابه و در بعضی موارد دیگر نیز با هم در تضاد قرا رمیگیرد. موحد دارای پایگاه اجتماعی قوی است که بخشی از ان به ریشه خانوادگی و ارتباطات سبب و نسبیاش بر میگردد و از قضا همان اوان جوانیاش وارد قوه قضاییه شد. ارتباط زیاد مردم با این قوه و گرفتاری زیاد آنها به همراه ذی نفوذ بودن موحد در این قوه و پیگیری کار مردم فرصتی ایجاد کرد که به تثبیت او کمک کرد و بعدها عدم وجود یک رقیب قدرتمند سبب شد بتواند چندین دوره به مجلس برود.
ضلع دیگر دوقطبی محتمل کهگیلویه، نماینده فعلی شهرستان است. او البته این روزها وضعیت بسیار بدی دارد. هر چند دوندگی زیادی دارد و خیلی هم دوست دارد کار کند اما اصول و ظاهر کار سیاسی را یا وارد نیست و یا عامادنه سعی دارد خلاف آن رفتار کند چیزی که خود بر آن تاکید دارد و گمان میکند حسنی است که بگوید او را با سیاست کاری نیست ولی حالا دیگر باید قانع شده باشد وضعیت فعلیاش دقیقاً به خاطر همین ناسیاسی بودن است.
از شانس بدش و البته بهواسطه کم تدبیری و عجول بودن و تشدید اختلافات با استاندار باید قید نیروگزینی در مدیریت استان را بزند. حاج عدل مدعی است کارهای بزرگی انجام داده است ولی هیچ اتفاقی در دهدشت نیفتاده است و اگر چه در یک مقطع کوتاهی از شدت مهاجرت از دهدشت کاسته شده بود ولی پیش بینی میشود در تابستان امسال یک دور تازهای از مهاجرت با توجه به وضعیت آب از این شهر شدت بگیرد.
با این اوصاف شکی نیست که او امروز و در یک شرایط عادی در یک فضای رقابتی شانس بسیار کمی دارد اما یقیناً این فضا یک فضای با فاصله از انتخابات است و دم انتخابات فضا عوض میشود و جبهه گیریها شدت میگیرد و برخی روشها و ابزارهای جمع اوری رای فعالتر میشود روشهایی که سبب شد حاج عدل در دور قبل رقیب قدرتمندش را شکست دهد.
قدرت این دو یقیناً مانع نخواهد شد خیلیها دیگر از میل به حضور و دیدن خوابهای شیرین نمایندگی دل بکنند. اتفاقاً این فضا فرصتی است برای خیلیها که از دو زاویه شانس خود را امتحان کنند اول از این زاویه که ممکن است گمان ببرند مردم از این دو خستهاند. شق اول گمانشان یعنی خسته بودن مردم ممکن است رگههایی زیادی از واقعیت داشته باشد اما اینکه این خستگی به این معنا است که مردم دیگر به این دو رای نخواهند داد نمیتواند کاملاً منطبق بر امری که واقع خواهد شد باشد و اینکه حتی خسته باشند و حتی به آن دو رای ندهند لزوماً به این معنا نیست به هر کس دیگری که نامزد باشد رای دهند. زاویه دوم این است که در این حالت قدرت ریسک برای عرضه کردن بالا میرود یعنی فرد تحلیل میکند که در چنین دو قطبی شکستش طبیعی است ولی میتواند بیاید و خود را نشان دهد.
اما در مورد شق دوم زاویه اول جای توضیح و بحث بیشتر وجود دارد اینکه مردم از این دو خسته شدهاند میتواند قابل بحث باشد یعنی طبیعت سیاست است که مردم از تکرار انهم تکرار بی اثر خسته میشوند و با توجه به وضعیت کشور که یک نماینده نمیتواند همه مطالبات را بر آورده کند خستگی و دلزدگی مردم محتمل است. اما فرض را اگر بر صحت این گزاره بگیریم سوالی که میماند این است که ایا گزینه جایگزین و رای آور وجود دارد یا خیر؟
شاید بتوان ادعا کرد کل حرف این مقاله برگرفته از اهمین موضوع است. واقعیت این است که حاج عدل عملکرد خوبی نداشته است و موحد هم کم در مجلس نبوده است و اگر چیزی داشته بود که وضع شهرستان این گونه نبود و در این پیری هم دیگر نه آن انرژی سابق را دارد و نه مملکت شرایط آن سالهای طلایی دوران نمایندگی موحد را. پس طبیعی است که مردم دنبال یک نیروی جدید و البته دارای پرستیژ باشند و ما هم در این مقاله دنبال تبیین چنین گزینهای هستیم.
گزینه جایگزین یقیناً نمیتواند هر کسی باشد گزینه جایگزین باید اتفاقاً خیلی شاخص باشد و دارای ظرفیتهای بسیاری باشد. این گزینه و ویژگیهایش را با فرض عبور از مرحله بررسی تایید صلاحیتها به بحث میگذاریم. این ویژگیها سیالند و هیچ کدام قطعی نیستند. اما متناسب با شرایط شاید بتوان برخی ویژگیها را برای این فضا ترسیم کرد:.
۱-هم موحد و هم حاج عدل اصولگر هستند پس جای مانور برای یک نیروی دیگر اصولگرا به حداقل میرسد و ضلع سوم اگر سابقه اصلاح طلبی داشته باشد که بتواند در وهله اول دو گروه سیاسی اصلاح طلب مخالف در شهرستان را با خود همراه کند و اگر نکند بتواند حداقل یک گروه و تعداد زیادی از طیف دیگر را همراه خود کند اتفاقی که برای رستاد افتاد ولی برای کامرانی نیفتاد که بخشی از دلایل آن به رقبای این دو بر میگشت رستاد یک رقیب ضعیف مردمی ولی دارای پایگاه قوی سیاسی به اسم بزرگواری داشت ولی کامرانی دو رقیب بسیار قدرتمند و حتی مورد حمایت اصلاح طبلان داشت ضریب موفقیت و یا تعداد آرایش بالاتر خواهد رفت.
برخی البته سعی دارند با معرفی کردن خود به عنوان یک نیروی مستقل و معتدل بازی سیاسی اصلاح طلب و اصولگرایی را دور بزنند که اولاً سوال این است چنین تعریفی چه اندازه نزدیک به واقعیت است و ثانیاً چنین نیرویی آیا وجود دارد که نگاهی به وضعیت نیروی انسانی شهرستان نشان میدهد چنین نیرویی در شهرستان که مجموعه ویژگیهای لازم را داشته باشد نیست.
۲-گزینه مورد بحث بهتر است سابقه اجرایی بالایی داشته باشد. این را بدین جهت می گویم که بخش زیادی از چهرههای لیدر و میانی تاکنون در این حوزه بخت خود را آزمودهاند بهویژه لاهوتی و مطنقیان که هم رد صلاحیت شدهاند و هم امتحان پس دادهاند. ضمناً مدیریت کلان تاثیر روانی بالایی بر افکار عمومی دارد.
-۳ دارای یک پایگاه اجتماعی قوی باشد یعنی از یک منطقه بزرگ و خود نیز دارای نفوذ در آنجا باشد و کمترین هم پوشانی را با مناطق آن دو نامزد دیگر بهویژه موحد داشته باشد.
۴-دارای ویژگیهای شخصی مثبت مانند جوان بودن، خوش پوش بودن، خوش صحبت بودن اهل تعامل با محافل رسانهای و فرهنگی و دانشگاهی و اهل ارتباط با تهران و سازمانها و شخصیتهای بزرگ کشوری باشد.
حال با این ویژگیها مصداقها نمیتوانند زیاد باشند و شاید بتوان چند گزینه محدود را بر روی میز گذاشت گزینههایی که آوردن اسم آنها لزوماً به معنای داشتن همه شرایط کاندیداتوری نیست و هر کدام ممکن است هم معذوریتهایی داشته باشند و هم محدودیتهایی. نویسنده این مطلب در اینجا تنها سه گزینه مطابق شروط ساختهی ذهن خود در بالا به ذهنش میرسد که عبارتند از: سید موسی خادمی، سید کامل تقوی نژاد و سید محمد علی افشانی.
هر چند کسانی پیش از این از محمد وکیلی نام برده بودند اما با توجه به عملکرد و حواشی که داشت وی حتی در خود بویراحمد نیز از شانس کمی برخوردار است و چون بومی کهگیلویه نیست هیچ شانسی برای این حوزه ندارد.
سه گزینه بالا امدن یا نیامدنشان تصمیم شخصی خودشان خواهد بود ولی هر سه هم دارای معذوریت اداری وسیاسی زیادی هستند که معذوریت سیاسی موسی خادمی بیشتر از بقیه است چون اولاً استاندار یک استان بزرگ است و باید قید استانداری را بزند. ولی با وجود این معذوریت، خادمی میتوانست یکی از بهترین گزینهها برای تکمیل کردن ضلع سوم و البته قوی یک مثلث برای کهگیلویه باشد. هم سابقه اجرایی بسیار خوبی دارد و هم یک فرد مدیر، خوش صحبت، خوش پوش و با پرستیژ است. هر چند منتقدینی هم دارد و یقیناً همه را هم با خود همراه کند قادر لاهوتی از او حمایت نخواهد کرد. وی در میان نسل جوان نیز پذیرش خوبی دارد. عملکرد مورد بحث استاندار بعد از خادمی این روزها سروصدای همه را بلند کرده است و حالا خیلی از مخالفین او هم به نیکی از خادمی یاد میکنند و ممکن است هر چه جلوتر برویم عملکرد خادمی بهتر به چشم بیاید. خادمی از لحاظ منطقهای نیز دارای پایگاه قوی و نفوذ زیادی است و اتفاقاً بر خلاف سید کامل و افشانی هیچ گونه هم پوشانی با موحد ندارد. خادمی در دوران مدیریتش اگر چه دقیقاً به جهت برخی رفتارها در همین حوزهی مسائل قومی مورد انتقاد بوده است اما نیروهای های کاملاً نزدیک و با نفوذی از خود در سایر مناطق استان دارد؛ نیروهای همچون محنایی، کریم نژاد، دهبانی پور، داربام، بنام و .... او اهل رسانه است و رسانهها هم تعامل خوبی با او داشتند. با همه این تفاسیر خادمی این دور آمدنش محال نیست اما خیلی به محال نزدیک است حداقل اگر قرار باشد او استاندار بماند که هیچ دلیلی برای نماندش نیست و اگر اتفاقی بیفتد که عزلش کنند به صورت خودکار آن اتفاق شانس اینجایش را نیز به حداقل خواهد رساند و در اینجا نیز ثبت نام نخواهد کرد. کمتر کسی استانداری را اولاً با خود نمایندگی معاوضه نمیکند و ثانیاً آنهم نه نمایندگی قطعی بلکه رقابت برای نمایندگی آنهم در یک حوزه سفت و پیچیده. ولی خادمی بی برنامه نیست حتی اگر خودش هم راضی بر این امر نباشد اطرافیانش انقدر این موضوع برایشان مهم است که مدتهاست بر روی این موضوع مانور میدهند و ممکن است در این دور هم تمرکزشان حتی اگر خادمی نباشد ولی برای آمدن خادمی و بی رغبتی به ظهور یک نیروی قوی و بعداً پرادعا از برنامههایشان باشد. آنها البته خوب هم میداند تا شش سال دیگر هر اتفاقی ممکن است بیفتد ولی اگر همه چیز به روال عادی پیش برود و برداشت مثبت فعلی از شرایط در ذهن حامیان خادمی نیز استمرار داشته باشد خادمی روزی نامزد انتخابات کهگیلویه خواهد شد.
در مورد سید کامل تقوی نژاد به جهت اینکه دارای بسیاری از ویژگیهای ذکر شده است باید گفت او تنها در مقطعی کوتاه که در بانک سپه حضور داشت برخی از اطرافیانش برای او زمینه سازی میکردند و البته خیلی زود هم آن موضوع به فراموشی سپرده شد و حالا هم در یک سازمان ملی قطعاً بیش از نمایندگی برای وزارت چانه زنی میکند و حتی گفته میشود تا روزهای اخر معرفی وزرای دولت دوازدهم شانس وزارت اقتصاد و دارایی بود. قطعاً او هم بی میل نیست اگر از میدریت کلان کنار رفت و بعدها فرصت برایش مهیا بود شانس خود را شش سال دیگر امتحان کند.
محمدعلی افشانی محدودیتهای اداریاش کمتر است او یک دوران درخشان و نمونه را حداقل در ذهن افکار عمومی در فارس به یادگار گذاشت و اگر چه اکنون معاون عمرانی وزیر کشور است اما این معاونت هرگز هیمنه استانداریاش را ندارد و بی شک در تقلای یک جایگاه بالاتر خواهد بود. پیشتر د رانتخابات قبلی هم برخی از دوستانش و یا کسانی که خود را دلسوزان شهرستان معرفی میکردند رایزنی گستردهای برای جا انداختن افشانی به راه انداختن که نه از این کمپین مدیریت شده استقبالی در شهرستان شد و هم اینکه او با حکم رحمانی فضلی و در میان مخالفتهای شدید نمایندگان و سیاسیون فارس به شیراز رفت و عطای این قضیه به لقایش بخشیده شد.
از جمله دلایل کسانی که علیه بحث کاندیداتوری احتمالی افشانی و تقوی نژاد موضع گیری میکردند این بود که کسانی که از شهرستان دور هستند حق نامزدی ندارند و کسی باید نامزد شود که با درد و رنج مردم همراه بوده باشد استدلالی که فاقد بسیاری از اصول علمی و منطقی بود.
افشانی اگر چه رزومه خوبی دارد اگر چه از منطقه بزرگی است منطقهای که البته همچون منطقه سید کامل و البته کمتر از او با موحد هم پوشانی دارد ولی او به نظر میرسد جمع کننده خوبی نباشد و به نظر نمیرسد، بتواند اهل مردم داری به معنایی که نیاز انتخابات است باشد.
پس بین گزینههای بالا و اگر گزینه دیگری باشد که به ذهن من نمیرسد که ممکن است از این سه شرایط بهتری داشته باشد و یا نزدیک به اینها باشد این انتخابات فرصت خوبی برای آنان است البته هر کس آمد باید دغدغههای معیشتی و رفتارهای مد شده قبل از انتخابات که در همه جا نیز مرسوم شده است را نیز مد نظر داشته باشد چون آن دو رقیب دقیقاً در این حوزه فعال هستند. افشانی و سید کامل بر خلاف خادمی شانس بیشتری برای کسب حمایت و پرهیز از اختلافات همیشگی در میان دو طیف اصلاحات در شهرستان را دارند چون کمتر در استان بودهاند یا حداقل در این سالهای پر آشوب درگیر نبودهاند.
نقش رسانههای اجتماعی و بهویژه شبکههای اجتماعی این دوره بسیار مهم خواهد بود که در این مجال فرصت پرداختن به آن نیست.
در پایان لازم است مجدداً تاکید کنم فرضیات و تحلیلهای این مقاله نسبی است یعنی هیچ قطعیتی در این تحلیل وجود ندارد و هر کدام از پارگراف ها میتواند با ضد خود و چیزی دیگر جابجا شود.
با تمام این اوصاف و چانه زنیهای بیرون از این مقاله باید گفت کماکان خوشبینی چندانی برای شکل گیری یک ضلع سوم و دارای فرصت مانور در کهگیلویه وجود نخواهد داشت.
برای احترام به حوصله خوانندگان از مقدمه چینی پرهیز میکنم و خیلی زود سراغ اصل مطلب یعنی انتخابات دو سال دیگر مجلس در حوزه انتخابیه کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده که در این مقاله جهت اختصار کهگیلویه خوانده میشود میروم. یقیناً و با اتکا به دادههای موجود انتخابات این شهر حداقل یک مورد خاص برای اصلاح طلبان در کل کشور است به این معنا که بعید است حوزه انتخابیهای با شرایط نزدیک به کهگیلویه یعنی یک شهرستان کوچک و حضور عددی بیشتر اصلاح طلبان (در انتخاباتهای ریاست جمهوری این موضوع ثابت شده است) باشد و هرگز نتوانسته باشد یک نامزد اصلاح طلب و یا حداقل مستقل و معتدل به مجلس بفرستد. اگر از بهرام تاجگردون که در آن سالها اساساً تقابل سیاسی به این معنا نبود و در دورهای بخشی از چهرههای مطرح امروز اصولگرا نیز پشت سر او بودند بگذریم تا امروز نه تنها اصلاح طلبی به مجلس نرفته است که اصلاح طلبی در قامت یک نامزد واقعی و جریان ساز نیز ظهور نکرده است و خیلی خیلی بعید به نظر میرسد در آینده نیز این اتفاق قابل جمع کردن و مدیریت از سوی فعالان و تصمیم گیرندگان اصلاح طلب این شهرستان باشد جز اینکه یک فرد با گرایش اصلاح طلبی اما دارای ظرفیتهای شخصی در اینجا ظهور کند.
همین نکته اخر لب مطلب ماست اینکه آیا یک فرد با ظرفیتهای شخصی بالا در این شهرستان زمینه ظهور و حضور در انتخابات را دارد؟ و این ظرفیتها کدامند؟ این ظرفیتها نیز باید در ظرف تاریخی و جغرافیایی کهگیلویه گذاشته شود تا بتوان مصداق برای آن پیدا کرد.
بخشی از این ظرفیتها همان ظرفیتهای کلی مانند تحصیلات، تمکن مالی، سابقه خوب اجرایی و مردمی بودن است. اما برخی ویژگیها نیز هستند که خاص این استان میباشند مانند وصل بودن به یک قوم بزرگ و متعلق بودن به یک منطقه بزرگ. ناگفته نماند هیچ کدام از این ویژگیها مانند همین تحلیل و برداشت قطعی نیستند یعنی اینکه کسی اگر فاقد این ظرفیتها بود هیچ شانسی ندارد ولی نمیتوان انکار کرد اگر کسی این این ویژگیها را در این جغرافیا و در کنار سایر ویژگیها داشته باشد از شانس خوبی برای پیروزی در انتخابات برخوردار است.
واضح است کهگیلویه دو نامزد قدرتمند در انتخابات اینده خواهد داشت. منبع قدرتی که در بعضی موارد مشابه و در بعضی موارد دیگر نیز با هم در تضاد قرا رمیگیرد. موحد دارای پایگاه اجتماعی قوی است که بخشی از ان به ریشه خانوادگی و ارتباطات سبب و نسبیاش بر میگردد و از قضا همان اوان جوانیاش وارد قوه قضاییه شد. ارتباط زیاد مردم با این قوه و گرفتاری زیاد آنها به همراه ذی نفوذ بودن موحد در این قوه و پیگیری کار مردم فرصتی ایجاد کرد که به تثبیت او کمک کرد و بعدها عدم وجود یک رقیب قدرتمند سبب شد بتواند چندین دوره به مجلس برود.
ضلع دیگر دوقطبی محتمل کهگیلویه، نماینده فعلی شهرستان است. او البته این روزها وضعیت بسیار بدی دارد. هر چند دوندگی زیادی دارد و خیلی هم دوست دارد کار کند اما اصول و ظاهر کار سیاسی را یا وارد نیست و یا عامادنه سعی دارد خلاف آن رفتار کند چیزی که خود بر آن تاکید دارد و گمان میکند حسنی است که بگوید او را با سیاست کاری نیست ولی حالا دیگر باید قانع شده باشد وضعیت فعلیاش دقیقاً به خاطر همین ناسیاسی بودن است.
از شانس بدش و البته بهواسطه کم تدبیری و عجول بودن و تشدید اختلافات با استاندار باید قید نیروگزینی در مدیریت استان را بزند. حاج عدل مدعی است کارهای بزرگی انجام داده است ولی هیچ اتفاقی در دهدشت نیفتاده است و اگر چه در یک مقطع کوتاهی از شدت مهاجرت از دهدشت کاسته شده بود ولی پیش بینی میشود در تابستان امسال یک دور تازهای از مهاجرت با توجه به وضعیت آب از این شهر شدت بگیرد.
با این اوصاف شکی نیست که او امروز و در یک شرایط عادی در یک فضای رقابتی شانس بسیار کمی دارد اما یقیناً این فضا یک فضای با فاصله از انتخابات است و دم انتخابات فضا عوض میشود و جبهه گیریها شدت میگیرد و برخی روشها و ابزارهای جمع اوری رای فعالتر میشود روشهایی که سبب شد حاج عدل در دور قبل رقیب قدرتمندش را شکست دهد.
قدرت این دو یقیناً مانع نخواهد شد خیلیها دیگر از میل به حضور و دیدن خوابهای شیرین نمایندگی دل بکنند. اتفاقاً این فضا فرصتی است برای خیلیها که از دو زاویه شانس خود را امتحان کنند اول از این زاویه که ممکن است گمان ببرند مردم از این دو خستهاند. شق اول گمانشان یعنی خسته بودن مردم ممکن است رگههایی زیادی از واقعیت داشته باشد اما اینکه این خستگی به این معنا است که مردم دیگر به این دو رای نخواهند داد نمیتواند کاملاً منطبق بر امری که واقع خواهد شد باشد و اینکه حتی خسته باشند و حتی به آن دو رای ندهند لزوماً به این معنا نیست به هر کس دیگری که نامزد باشد رای دهند. زاویه دوم این است که در این حالت قدرت ریسک برای عرضه کردن بالا میرود یعنی فرد تحلیل میکند که در چنین دو قطبی شکستش طبیعی است ولی میتواند بیاید و خود را نشان دهد.
اما در مورد شق دوم زاویه اول جای توضیح و بحث بیشتر وجود دارد اینکه مردم از این دو خسته شدهاند میتواند قابل بحث باشد یعنی طبیعت سیاست است که مردم از تکرار انهم تکرار بی اثر خسته میشوند و با توجه به وضعیت کشور که یک نماینده نمیتواند همه مطالبات را بر آورده کند خستگی و دلزدگی مردم محتمل است. اما فرض را اگر بر صحت این گزاره بگیریم سوالی که میماند این است که ایا گزینه جایگزین و رای آور وجود دارد یا خیر؟
شاید بتوان ادعا کرد کل حرف این مقاله برگرفته از اهمین موضوع است. واقعیت این است که حاج عدل عملکرد خوبی نداشته است و موحد هم کم در مجلس نبوده است و اگر چیزی داشته بود که وضع شهرستان این گونه نبود و در این پیری هم دیگر نه آن انرژی سابق را دارد و نه مملکت شرایط آن سالهای طلایی دوران نمایندگی موحد را. پس طبیعی است که مردم دنبال یک نیروی جدید و البته دارای پرستیژ باشند و ما هم در این مقاله دنبال تبیین چنین گزینهای هستیم.
گزینه جایگزین یقیناً نمیتواند هر کسی باشد گزینه جایگزین باید اتفاقاً خیلی شاخص باشد و دارای ظرفیتهای بسیاری باشد. این گزینه و ویژگیهایش را با فرض عبور از مرحله بررسی تایید صلاحیتها به بحث میگذاریم. این ویژگیها سیالند و هیچ کدام قطعی نیستند. اما متناسب با شرایط شاید بتوان برخی ویژگیها را برای این فضا ترسیم کرد:.
۱-هم موحد و هم حاج عدل اصولگر هستند پس جای مانور برای یک نیروی دیگر اصولگرا به حداقل میرسد و ضلع سوم اگر سابقه اصلاح طلبی داشته باشد که بتواند در وهله اول دو گروه سیاسی اصلاح طلب مخالف در شهرستان را با خود همراه کند و اگر نکند بتواند حداقل یک گروه و تعداد زیادی از طیف دیگر را همراه خود کند اتفاقی که برای رستاد افتاد ولی برای کامرانی نیفتاد که بخشی از دلایل آن به رقبای این دو بر میگشت رستاد یک رقیب ضعیف مردمی ولی دارای پایگاه قوی سیاسی به اسم بزرگواری داشت ولی کامرانی دو رقیب بسیار قدرتمند و حتی مورد حمایت اصلاح طبلان داشت ضریب موفقیت و یا تعداد آرایش بالاتر خواهد رفت.
برخی البته سعی دارند با معرفی کردن خود به عنوان یک نیروی مستقل و معتدل بازی سیاسی اصلاح طلب و اصولگرایی را دور بزنند که اولاً سوال این است چنین تعریفی چه اندازه نزدیک به واقعیت است و ثانیاً چنین نیرویی آیا وجود دارد که نگاهی به وضعیت نیروی انسانی شهرستان نشان میدهد چنین نیرویی در شهرستان که مجموعه ویژگیهای لازم را داشته باشد نیست.
۲-گزینه مورد بحث بهتر است سابقه اجرایی بالایی داشته باشد. این را بدین جهت می گویم که بخش زیادی از چهرههای لیدر و میانی تاکنون در این حوزه بخت خود را آزمودهاند بهویژه لاهوتی و مطنقیان که هم رد صلاحیت شدهاند و هم امتحان پس دادهاند. ضمناً مدیریت کلان تاثیر روانی بالایی بر افکار عمومی دارد.
-۳ دارای یک پایگاه اجتماعی قوی باشد یعنی از یک منطقه بزرگ و خود نیز دارای نفوذ در آنجا باشد و کمترین هم پوشانی را با مناطق آن دو نامزد دیگر بهویژه موحد داشته باشد.
۴-دارای ویژگیهای شخصی مثبت مانند جوان بودن، خوش پوش بودن، خوش صحبت بودن اهل تعامل با محافل رسانهای و فرهنگی و دانشگاهی و اهل ارتباط با تهران و سازمانها و شخصیتهای بزرگ کشوری باشد.
حال با این ویژگیها مصداقها نمیتوانند زیاد باشند و شاید بتوان چند گزینه محدود را بر روی میز گذاشت گزینههایی که آوردن اسم آنها لزوماً به معنای داشتن همه شرایط کاندیداتوری نیست و هر کدام ممکن است هم معذوریتهایی داشته باشند و هم محدودیتهایی. نویسنده این مطلب در اینجا تنها سه گزینه مطابق شروط ساختهی ذهن خود در بالا به ذهنش میرسد که عبارتند از: سید موسی خادمی، سید کامل تقوی نژاد و سید محمد علی افشانی.
هر چند کسانی پیش از این از محمد وکیلی نام برده بودند اما با توجه به عملکرد و حواشی که داشت وی حتی در خود بویراحمد نیز از شانس کمی برخوردار است و چون بومی کهگیلویه نیست هیچ شانسی برای این حوزه ندارد.
سه گزینه بالا امدن یا نیامدنشان تصمیم شخصی خودشان خواهد بود ولی هر سه هم دارای معذوریت اداری وسیاسی زیادی هستند که معذوریت سیاسی موسی خادمی بیشتر از بقیه است چون اولاً استاندار یک استان بزرگ است و باید قید استانداری را بزند. ولی با وجود این معذوریت، خادمی میتوانست یکی از بهترین گزینهها برای تکمیل کردن ضلع سوم و البته قوی یک مثلث برای کهگیلویه باشد. هم سابقه اجرایی بسیار خوبی دارد و هم یک فرد مدیر، خوش صحبت، خوش پوش و با پرستیژ است. هر چند منتقدینی هم دارد و یقیناً همه را هم با خود همراه کند قادر لاهوتی از او حمایت نخواهد کرد. وی در میان نسل جوان نیز پذیرش خوبی دارد. عملکرد مورد بحث استاندار بعد از خادمی این روزها سروصدای همه را بلند کرده است و حالا خیلی از مخالفین او هم به نیکی از خادمی یاد میکنند و ممکن است هر چه جلوتر برویم عملکرد خادمی بهتر به چشم بیاید. خادمی از لحاظ منطقهای نیز دارای پایگاه قوی و نفوذ زیادی است و اتفاقاً بر خلاف سید کامل و افشانی هیچ گونه هم پوشانی با موحد ندارد. خادمی در دوران مدیریتش اگر چه دقیقاً به جهت برخی رفتارها در همین حوزهی مسائل قومی مورد انتقاد بوده است اما نیروهای های کاملاً نزدیک و با نفوذی از خود در سایر مناطق استان دارد؛ نیروهای همچون محنایی، کریم نژاد، دهبانی پور، داربام، بنام و .... او اهل رسانه است و رسانهها هم تعامل خوبی با او داشتند. با همه این تفاسیر خادمی این دور آمدنش محال نیست اما خیلی به محال نزدیک است حداقل اگر قرار باشد او استاندار بماند که هیچ دلیلی برای نماندش نیست و اگر اتفاقی بیفتد که عزلش کنند به صورت خودکار آن اتفاق شانس اینجایش را نیز به حداقل خواهد رساند و در اینجا نیز ثبت نام نخواهد کرد. کمتر کسی استانداری را اولاً با خود نمایندگی معاوضه نمیکند و ثانیاً آنهم نه نمایندگی قطعی بلکه رقابت برای نمایندگی آنهم در یک حوزه سفت و پیچیده. ولی خادمی بی برنامه نیست حتی اگر خودش هم راضی بر این امر نباشد اطرافیانش انقدر این موضوع برایشان مهم است که مدتهاست بر روی این موضوع مانور میدهند و ممکن است در این دور هم تمرکزشان حتی اگر خادمی نباشد ولی برای آمدن خادمی و بی رغبتی به ظهور یک نیروی قوی و بعداً پرادعا از برنامههایشان باشد. آنها البته خوب هم میداند تا شش سال دیگر هر اتفاقی ممکن است بیفتد ولی اگر همه چیز به روال عادی پیش برود و برداشت مثبت فعلی از شرایط در ذهن حامیان خادمی نیز استمرار داشته باشد خادمی روزی نامزد انتخابات کهگیلویه خواهد شد.
در مورد سید کامل تقوی نژاد به جهت اینکه دارای بسیاری از ویژگیهای ذکر شده است باید گفت او تنها در مقطعی کوتاه که در بانک سپه حضور داشت برخی از اطرافیانش برای او زمینه سازی میکردند و البته خیلی زود هم آن موضوع به فراموشی سپرده شد و حالا هم در یک سازمان ملی قطعاً بیش از نمایندگی برای وزارت چانه زنی میکند و حتی گفته میشود تا روزهای اخر معرفی وزرای دولت دوازدهم شانس وزارت اقتصاد و دارایی بود. قطعاً او هم بی میل نیست اگر از میدریت کلان کنار رفت و بعدها فرصت برایش مهیا بود شانس خود را شش سال دیگر امتحان کند.
محمدعلی افشانی محدودیتهای اداریاش کمتر است او یک دوران درخشان و نمونه را حداقل در ذهن افکار عمومی در فارس به یادگار گذاشت و اگر چه اکنون معاون عمرانی وزیر کشور است اما این معاونت هرگز هیمنه استانداریاش را ندارد و بی شک در تقلای یک جایگاه بالاتر خواهد بود. پیشتر د رانتخابات قبلی هم برخی از دوستانش و یا کسانی که خود را دلسوزان شهرستان معرفی میکردند رایزنی گستردهای برای جا انداختن افشانی به راه انداختن که نه از این کمپین مدیریت شده استقبالی در شهرستان شد و هم اینکه او با حکم رحمانی فضلی و در میان مخالفتهای شدید نمایندگان و سیاسیون فارس به شیراز رفت و عطای این قضیه به لقایش بخشیده شد.
از جمله دلایل کسانی که علیه بحث کاندیداتوری احتمالی افشانی و تقوی نژاد موضع گیری میکردند این بود که کسانی که از شهرستان دور هستند حق نامزدی ندارند و کسی باید نامزد شود که با درد و رنج مردم همراه بوده باشد استدلالی که فاقد بسیاری از اصول علمی و منطقی بود.
افشانی اگر چه رزومه خوبی دارد اگر چه از منطقه بزرگی است منطقهای که البته همچون منطقه سید کامل و البته کمتر از او با موحد هم پوشانی دارد ولی او به نظر میرسد جمع کننده خوبی نباشد و به نظر نمیرسد، بتواند اهل مردم داری به معنایی که نیاز انتخابات است باشد.
پس بین گزینههای بالا و اگر گزینه دیگری باشد که به ذهن من نمیرسد که ممکن است از این سه شرایط بهتری داشته باشد و یا نزدیک به اینها باشد این انتخابات فرصت خوبی برای آنان است البته هر کس آمد باید دغدغههای معیشتی و رفتارهای مد شده قبل از انتخابات که در همه جا نیز مرسوم شده است را نیز مد نظر داشته باشد چون آن دو رقیب دقیقاً در این حوزه فعال هستند. افشانی و سید کامل بر خلاف خادمی شانس بیشتری برای کسب حمایت و پرهیز از اختلافات همیشگی در میان دو طیف اصلاحات در شهرستان را دارند چون کمتر در استان بودهاند یا حداقل در این سالهای پر آشوب درگیر نبودهاند.
نقش رسانههای اجتماعی و بهویژه شبکههای اجتماعی این دوره بسیار مهم خواهد بود که در این مجال فرصت پرداختن به آن نیست.
در پایان لازم است مجدداً تاکید کنم فرضیات و تحلیلهای این مقاله نسبی است یعنی هیچ قطعیتی در این تحلیل وجود ندارد و هر کدام از پارگراف ها میتواند با ضد خود و چیزی دیگر جابجا شود.
با تمام این اوصاف و چانه زنیهای بیرون از این مقاله باید گفت کماکان خوشبینی چندانی برای شکل گیری یک ضلع سوم و دارای فرصت مانور در کهگیلویه وجود نخواهد داشت.
نصرت زاده از یاسوج