کبنا ؛ شهرام مهدوی مطلق
در رسای شهید مدافع حرم محسن حججی. محسن جان تو را چه بنامم، ثنایت نتوانم؟
محسن شهید، در رسایت نمیدانم چه بگویم، در ثنایت نیز ماندهایم، فراتر از کلمهاید ودر واژهها نمیگنجید و بیرون از محدودهی ستایشید. اما مگر میتوان قداست حیات تو را، تقدیس نکنیم و مگر میشود عظمت روح را در وجود تو ببینیم، ولی درمقابلش تعظیم نکنیم؟ جلالت شما تجلیل میطلبد و بزرگی و معنویت و خلوص شما رزمنده مومن و مهذب، بزرگداشت لازم دارد. هرچند با بغض، اما بلند میگویم شهادتت مبارک و تردید نداریم که خون سرخ تو، ترسیم کنندهی ظفر خواهد بود و سر بریده تو چون اربابت حسین علیه السلام پیام آور شکوفایی و پیک رهایی خواهد بود.
شما بربال سفید کدام ملک نشسته بودی که با آرامش در برابر جلادان هراسان وحشی، به سوی معبود شتافتی؟ جریان خون سرخ کدام شهید را در وجودتان احساس کردید و در نماز شبتان با خدا چگونه سرودی و خدایت را با دیده بصیرت چگونه دیدی؟ شما در زیارت عاشورا با حسین علیه السلام چه گفتید و چگونه گفتید که اینگونه کربلایی شدید؟ نمیدانم اسماعلیت را قربانی کردی یا خود اسماعیل بودی و جان برکف به کوی دوست شتافتی؟ شما ولی زمان را چگونه درک کردی که به عشقش این چنین به رقص در آمدی.
عاشق کجا و عاشق نما کجا؟ بافتن کجا و یافتن کجا؟ میدانیم ما را لایق اینگونه رفتن نیست؟ اما زما بیچارگان زان سو نخندید؟
محسن شهید، شما سربلند و بیسر رفتی، ولی ما دربرابر دیده گان گریان طفل دوسالهات چه کنیم و چگونه تاب بیاوریم، ناسپاسیها و نامهربانی و زخم زبان مدعیان پوچ اندیش را!
چگونه باور کنیم در روزی که تو به دست جلادان صهیونیستی، پای داررفتی، آن طرفتر، دونفر دیگر از جوانان این مرزبوم با کمال تاسف و تالم در قامت ورزشکار ایرانی که سالها پول و قوت لایموت ملت به پایشان ریخته شد و از شبکه ملی جمهوری اسلامی ایران بارها به عنوان الگو به رخ دیگران کشیده شدند، ناجوانمردانه و پلیدانه به چمن مسابقه با رژیم تروریست پرور و پشتیبان اصلی داعش و داعشیان رفتند و واکنش مسئولان در حد یک محکومیت ظاهری بود؟! و
از هشت خوان حماسه گذشتید و ما هنوز؟ در ابتدای حادثه با شرم روبرو
در رسای شهید مدافع حرم محسن حججی. محسن جان تو را چه بنامم، ثنایت نتوانم؟
محسن شهید، در رسایت نمیدانم چه بگویم، در ثنایت نیز ماندهایم، فراتر از کلمهاید ودر واژهها نمیگنجید و بیرون از محدودهی ستایشید. اما مگر میتوان قداست حیات تو را، تقدیس نکنیم و مگر میشود عظمت روح را در وجود تو ببینیم، ولی درمقابلش تعظیم نکنیم؟ جلالت شما تجلیل میطلبد و بزرگی و معنویت و خلوص شما رزمنده مومن و مهذب، بزرگداشت لازم دارد. هرچند با بغض، اما بلند میگویم شهادتت مبارک و تردید نداریم که خون سرخ تو، ترسیم کنندهی ظفر خواهد بود و سر بریده تو چون اربابت حسین علیه السلام پیام آور شکوفایی و پیک رهایی خواهد بود.
شما بربال سفید کدام ملک نشسته بودی که با آرامش در برابر جلادان هراسان وحشی، به سوی معبود شتافتی؟ جریان خون سرخ کدام شهید را در وجودتان احساس کردید و در نماز شبتان با خدا چگونه سرودی و خدایت را با دیده بصیرت چگونه دیدی؟ شما در زیارت عاشورا با حسین علیه السلام چه گفتید و چگونه گفتید که اینگونه کربلایی شدید؟ نمیدانم اسماعلیت را قربانی کردی یا خود اسماعیل بودی و جان برکف به کوی دوست شتافتی؟ شما ولی زمان را چگونه درک کردی که به عشقش این چنین به رقص در آمدی.
عاشق کجا و عاشق نما کجا؟ بافتن کجا و یافتن کجا؟ میدانیم ما را لایق اینگونه رفتن نیست؟ اما زما بیچارگان زان سو نخندید؟
محسن شهید، شما سربلند و بیسر رفتی، ولی ما دربرابر دیده گان گریان طفل دوسالهات چه کنیم و چگونه تاب بیاوریم، ناسپاسیها و نامهربانی و زخم زبان مدعیان پوچ اندیش را!
چگونه باور کنیم در روزی که تو به دست جلادان صهیونیستی، پای داررفتی، آن طرفتر، دونفر دیگر از جوانان این مرزبوم با کمال تاسف و تالم در قامت ورزشکار ایرانی که سالها پول و قوت لایموت ملت به پایشان ریخته شد و از شبکه ملی جمهوری اسلامی ایران بارها به عنوان الگو به رخ دیگران کشیده شدند، ناجوانمردانه و پلیدانه به چمن مسابقه با رژیم تروریست پرور و پشتیبان اصلی داعش و داعشیان رفتند و واکنش مسئولان در حد یک محکومیت ظاهری بود؟! و
از هشت خوان حماسه گذشتید و ما هنوز؟ در ابتدای حادثه با شرم روبرو
سلفی تو باعث عزت ملت ایرانه و سلفی نمایندگان باعث ذلت ملت ایرانه