تاریخ انتشار
شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۲۰
کد مطلب : ۲۶۵۶۸۸
به یک نیروی خانم نیازمندیم / لزوم بازخوانی مواضع دینی در خصوص نسل آینده و نقش بیبدیل زنان
۰
کبنا ؛سعید کرمی
شاید از شایعترین دلایل جاهلی خواندن اعراب قبل از اسلام و بعضا پس از آن، نوع نگاه آنها نسبت به جنس زن باشد به طوری که هرگاه سخن از جاهلیت میشود ذهنها به سمت زنده به گور کردن دختران و خرید و فروش زنان میرود و حتی بسیاری از روایات و آیات نازله نیز بازتاب و تذکری بر وضعیت نابسامان نگرش بیمار به جنس زن بوده است؛ همچنین از بارزترین مصادیق ظاهری ارتقاء ارزش و اصلاح دیدگاهها در مورد زنان نیز ورود آنان به عرصههای اجتماعی، سیاسی و فعالیتهای اجرایی جوامع میباشد و امروزه صحنه گردانی برخی ابعاد اجتماع توسط این جنسیت حقیقتی بلامنازع و بیتردید است.
اما از طرفی این ادعا نیز قابل اثبات است که ورود زنان در برخی عرصههای جامعه امروز نه تنها مؤید ارتقاء ارزش آنها نبوده بلکه به عنوان ابزاری کاربردی و نیروی ارزان قیمت، در تناقض فاحش با شایستگیهای مورد انتظار و بایسته آنان به کنیزی اقتصاد و بردهگی بازار آمدهاند؛ به طوری که با دگرگونی ارزشها در دنیای خودباخته مدرن و خصوصاً تضاد و تزاحم ایجاد شده میان شرع و عرف در برخی ابعاد اجتماعی، نگاه جاهلی و افول ارزشهای وجودی زن در حال بازگشت دفورمه به دوران جاهلیت با سبک و سیاقی تئوریزه میباشد.
امروزه جذبه ظاهری نیروی کار خانم و چه بسا قدرت و مهارت انتقال برخی سیگنالهای محرک، پارامترهایی تعیینکننده در بکارگیری و معیار کارآیی وی (خصوصا در بخش خصوصی و کف بازار) میباشد که بعضا رسیدن به این شاخص کارگشا و تبدیل شدن به یک ابزار و دستمایه مناسب اقتصادی مستلزم ایجاد یک خلأ ناخواسته اعتقادی و عبور اجباری از برخی خطوط قرمز اخلاقی و انسانی خواهد بود، کما اینکه شرم محبوس و حیای محسوس در بزکهای تحمیلی و لبخندهای جبری برخی از این نیروهای کار، موید این الزام ناخوشایند است؛ و چه بحرانی اسفناکتر از اینکه ارکان و ارزشهای وجودی زنان و شالوده انسانی کسانی که باید مادران جامعه و مولد نسل آینده باشند منزوی در حاشیه و محکوم به هاشور شوند.
علیرغم اقدامات و اعطای امتیازاتی که در بخش دولتی و سازمانها در خصوص بانوان صورت گرفته است، بخش قابل توجهی از اشتغال زنان جامعه به فروشندگی و منشیگری و امثالهم در سطح بازار و فعالیتهای اقتصادی معطوف شده است و نگاهی گذرا به برخی از این صنوف میتواند تخلیه و دورریز شخصیت حقیقی زن و بکارگیری جنسیت و بهره برداری عاطفی و ظاهری او را فریاد بزند. (شما خود استثنائات را از این توصیف کنار بگذارید)
اما این اشتغال حبابی و استثماری که میتواند خاستگاه بسیاری از آسیب های اجتماعی باشد و چنین ارزشگذاری کاذب که زنان را در ازای چندرغاز حقوق غیر واقعی در حد پایین و کمتر از قوت لایموت به خیابانها و دکانها و برجها و ... و اخیرا به نانواییها نیز کشانده است، کودکان یا همان نسل آینده را از داشتن یک سرمایه عاطفی و حضور مادری که بیشترین سهم را در رشد فکری و مشی تربیتی فرزند دارد محروم ساخته و سرگردان مهدکودکهایی میکند که هیچ معلوم نیست صفحه سفید شخصیت کودک و خط فکری او را با چه قلمی خواهند نوشت، و این خود باد متعارفی است که طوفانی ویرانگر و فاجعهبار بر جان جامعه خواهد نشاند.
جنسیت زن و بهره کشی از جذبه عاطفی و ظاهری او ظرفیتی شده است تا صنوف اقتصادی و بازاری ما تمام الگوها و بایدها و نبایدهای بازاریابی نوین و مشتریمداری و پارامترهای جلب و رضایتمندی مشتری را کنار گذاشته و بنا دارند تمام این ضعوف و کاستیها را صرفا با ترفند بکارگیری یک نیروی خانم بزک کرده چرب زبان و البته دستمزد کم و ارزان قیمت جبران نمایند.
مخلص کلام اینکه ارزش بلاانکار زنان در بسیاری از ابعاد اجتماعی، رئوس اجرایی و صنوف معقول و موثر جامعه امروز اظهر من الشمس است و نفس مشارکت اجتماعی و حتی فعالیت اقتصادی آنان در جامعه مشروط به حفظ شأنیت و کرامت انسانی، اسلامی و اخلاقی مورد تعرض نیست؛ اما برای جامعه ما که از یک طرف در حال گذار از مسائل اجتماعی بوده و از طرفی دیگر مقید به احکام محکم اسلامی و قائل به ارجحیت ذات انسانیت بر اقتصاد و تجارت و یا هر ارزش خودساخته بشری است، ضرورت ترمیم و ترفیع نگرشها و بازخوانی مواضع دینی در خصوص نسل ارزشمند و نقش بیبدیل زنان، و جرح و تعدیل کیفیت حضور ایشان در متن جامعه بسیار موکد خواهد بود؛ که بیتردید، کنکاش در مورد صدها راهکار و هزاران عامل ایجاد چنین مشکلات و بحرانهایی منجمله فقر فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و اعتقادی آنقدر گسترده است که در حوصله این مکتوب و دهها مطلب مشابه نمیگنجد.
شاید از شایعترین دلایل جاهلی خواندن اعراب قبل از اسلام و بعضا پس از آن، نوع نگاه آنها نسبت به جنس زن باشد به طوری که هرگاه سخن از جاهلیت میشود ذهنها به سمت زنده به گور کردن دختران و خرید و فروش زنان میرود و حتی بسیاری از روایات و آیات نازله نیز بازتاب و تذکری بر وضعیت نابسامان نگرش بیمار به جنس زن بوده است؛ همچنین از بارزترین مصادیق ظاهری ارتقاء ارزش و اصلاح دیدگاهها در مورد زنان نیز ورود آنان به عرصههای اجتماعی، سیاسی و فعالیتهای اجرایی جوامع میباشد و امروزه صحنه گردانی برخی ابعاد اجتماع توسط این جنسیت حقیقتی بلامنازع و بیتردید است.
اما از طرفی این ادعا نیز قابل اثبات است که ورود زنان در برخی عرصههای جامعه امروز نه تنها مؤید ارتقاء ارزش آنها نبوده بلکه به عنوان ابزاری کاربردی و نیروی ارزان قیمت، در تناقض فاحش با شایستگیهای مورد انتظار و بایسته آنان به کنیزی اقتصاد و بردهگی بازار آمدهاند؛ به طوری که با دگرگونی ارزشها در دنیای خودباخته مدرن و خصوصاً تضاد و تزاحم ایجاد شده میان شرع و عرف در برخی ابعاد اجتماعی، نگاه جاهلی و افول ارزشهای وجودی زن در حال بازگشت دفورمه به دوران جاهلیت با سبک و سیاقی تئوریزه میباشد.
امروزه جذبه ظاهری نیروی کار خانم و چه بسا قدرت و مهارت انتقال برخی سیگنالهای محرک، پارامترهایی تعیینکننده در بکارگیری و معیار کارآیی وی (خصوصا در بخش خصوصی و کف بازار) میباشد که بعضا رسیدن به این شاخص کارگشا و تبدیل شدن به یک ابزار و دستمایه مناسب اقتصادی مستلزم ایجاد یک خلأ ناخواسته اعتقادی و عبور اجباری از برخی خطوط قرمز اخلاقی و انسانی خواهد بود، کما اینکه شرم محبوس و حیای محسوس در بزکهای تحمیلی و لبخندهای جبری برخی از این نیروهای کار، موید این الزام ناخوشایند است؛ و چه بحرانی اسفناکتر از اینکه ارکان و ارزشهای وجودی زنان و شالوده انسانی کسانی که باید مادران جامعه و مولد نسل آینده باشند منزوی در حاشیه و محکوم به هاشور شوند.
علیرغم اقدامات و اعطای امتیازاتی که در بخش دولتی و سازمانها در خصوص بانوان صورت گرفته است، بخش قابل توجهی از اشتغال زنان جامعه به فروشندگی و منشیگری و امثالهم در سطح بازار و فعالیتهای اقتصادی معطوف شده است و نگاهی گذرا به برخی از این صنوف میتواند تخلیه و دورریز شخصیت حقیقی زن و بکارگیری جنسیت و بهره برداری عاطفی و ظاهری او را فریاد بزند. (شما خود استثنائات را از این توصیف کنار بگذارید)
اما این اشتغال حبابی و استثماری که میتواند خاستگاه بسیاری از آسیب های اجتماعی باشد و چنین ارزشگذاری کاذب که زنان را در ازای چندرغاز حقوق غیر واقعی در حد پایین و کمتر از قوت لایموت به خیابانها و دکانها و برجها و ... و اخیرا به نانواییها نیز کشانده است، کودکان یا همان نسل آینده را از داشتن یک سرمایه عاطفی و حضور مادری که بیشترین سهم را در رشد فکری و مشی تربیتی فرزند دارد محروم ساخته و سرگردان مهدکودکهایی میکند که هیچ معلوم نیست صفحه سفید شخصیت کودک و خط فکری او را با چه قلمی خواهند نوشت، و این خود باد متعارفی است که طوفانی ویرانگر و فاجعهبار بر جان جامعه خواهد نشاند.
جنسیت زن و بهره کشی از جذبه عاطفی و ظاهری او ظرفیتی شده است تا صنوف اقتصادی و بازاری ما تمام الگوها و بایدها و نبایدهای بازاریابی نوین و مشتریمداری و پارامترهای جلب و رضایتمندی مشتری را کنار گذاشته و بنا دارند تمام این ضعوف و کاستیها را صرفا با ترفند بکارگیری یک نیروی خانم بزک کرده چرب زبان و البته دستمزد کم و ارزان قیمت جبران نمایند.
مخلص کلام اینکه ارزش بلاانکار زنان در بسیاری از ابعاد اجتماعی، رئوس اجرایی و صنوف معقول و موثر جامعه امروز اظهر من الشمس است و نفس مشارکت اجتماعی و حتی فعالیت اقتصادی آنان در جامعه مشروط به حفظ شأنیت و کرامت انسانی، اسلامی و اخلاقی مورد تعرض نیست؛ اما برای جامعه ما که از یک طرف در حال گذار از مسائل اجتماعی بوده و از طرفی دیگر مقید به احکام محکم اسلامی و قائل به ارجحیت ذات انسانیت بر اقتصاد و تجارت و یا هر ارزش خودساخته بشری است، ضرورت ترمیم و ترفیع نگرشها و بازخوانی مواضع دینی در خصوص نسل ارزشمند و نقش بیبدیل زنان، و جرح و تعدیل کیفیت حضور ایشان در متن جامعه بسیار موکد خواهد بود؛ که بیتردید، کنکاش در مورد صدها راهکار و هزاران عامل ایجاد چنین مشکلات و بحرانهایی منجمله فقر فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و اعتقادی آنقدر گسترده است که در حوصله این مکتوب و دهها مطلب مشابه نمیگنجد.
متاسفانه امروزه از زن و جایگاهش، نه برای پیشرفت کار بلکه صرفا بعنوان ابزار مورد استفاده قرار میگیرد و صحت این ادعا در استخدامی های کارخانجات و مراکز خصوصی و گفتار کسانی که به کار گمارده شدند و حتی مشاهده عینی اینجانب، کاملا مشهود است.
این چرخه همچنان ادامه داشته و هیچ دارویی هم برای درمان آن وجود ندارد در واقع میتوان گفت رفته رفته به یک بیماری واگیر و غیرقابل درمان، تبدیل خواهد شد.