کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

نوراله جمشیدی نویسنده و تحلیل‌گر مسائل سیاسی کهگیلویه و بویراحمد در گفت‌وگو با کبنا:

اصلاح طلبان به جاده خاکی افتادند و در آفساید فکری قرار گرفته‌اند

26 بهمن 1397 ساعت 2:15

من معتقدم که روشنفکری در جوامع ما بعد از انقلاب روشنفکری صرفاً فلسفی، نظری است. روشنفکری ترجمه‌ای است. هم فلسفه خوب است و هم ترجمه امر مبارکی است. اما کامل نیست.


نوراله جمشیدی نویسنده و تحلیل‌گر مسائل سیاسی استان کهگیلویه و بویراحمد معتقد است که یکی از اساسی‌ترین علل زمین گیر شدن دولت آقای روحانی تاثیرپذیری او از نظریه‌های ترجمه‌ای است. در ادامه با او در خصوص بعضی از مسائل کشور و استان گفت‌وگو انجام داده‌ایم که از نظر خوانندگان می‌گذرد:
آیا روشنفکر خاستگاه خاصی دارد؟
به نظر من روشنفکری در انحصار شخص، گروه و جریان خاصی نیست. روشنفکری خاستگاه یک طبقه اجتماعی و سیاسی نیست.
این را تجربه تاریخی هم به ما می‌گوید. روشنفکران سکولار چنین معتقدند و روشنفکری را با مذهب در تعارض می بییند و به اصطلاح خودشان پاردوکسیکال می‌دانند.
من معتقدم در جامعه ایران روحانیون هم می‌توانند روشنفکر باشند. چرا که جامعه‌ی ایران یک جامعه مذهبی است
و روشنفکر مذهبی در ایران ضروری است. گرچه میان مذهب و دین تفاوت‌هایی وجود دارد. ایراد از نظریه پردازان و افرادی که صورت مسئله‌ای به نام مذهب را در ایران دیده‌اند، نیست بلکه ایراد و اشکال در نظریه پردازی همان طیف‌های سکولار است.
چه ایرادی؟
 یکی از ایرادات اساسی روشنفکران سکولار ما این است که مذهب را به عنوان یکی از صورت مسئله‌های جامعه ایران لحاظ نمی‌کنند. وقتی شما صورت مسئله را خوب مطرح نکنی، نمی‌شود پاسخ در خور دهید. اولاً باید سوالات و صورت مسئله را خوب مطرح کرد.
روشنفکران ما بعد از انقلاب چطور؟
من معتقدم که روشنفکری در جوامع ما بعد از انقلاب روشنفکری صرفاً فلسفی، نظری است. روشنفکری ترجمه‌ای است. هم فلسفه خوب است و هم ترجمه امر مبارکی است. اما کامل نیست.
به این دلیل می گویم تک بعدی است. زیرا نگاه فلسفی نگاهی ذهنی و انتزاعی است. چیزی که آقایان دکتر سروش، کدیور، جواد طباطبایی و امثالهم را در بر می‌گیرد. یکی از موفقیت‌های شریعتی و در واقع شق القمر شریعتی در نظریه پردازی این است که دست روی صورت مسئله جامعه ما می‌گذارد. و آن هم مذهب است. ضلع دیگر و یا بخش دیگری از موارد مورد نظر ما و مورد نقد ما که به سمت این دسته از روشنفکران است، ترجمه‌ای بودن آنان است به نگاه من ترجمه امر مبارک و مورد نیاز هر جامعه است اما باز هم کامل نیست.
مدل‌های نظریه پردازی در سایر جوامع به ویژه غرب متناسب با شاخصه‌های جامعه خویش است و نه متناسب با شرایط و الگوهای جامعه ما. این بخشی از اشتباهات روشنفکران ما از صدر مشروطه تاکنون بوه است. از چپ سکولار تا راست سکولار.
من روشنفکر به معنای خاص را بیشتر از همه در پارداریم چپ می‌بینم و معتقدم که راست جهانی میراث خوار اندیشه چپ در دنیا بوده است.
امروزه چیزی که جامعه ما بیشتر از هر چیز به آن نیاز دارد. نظریه پردازی معقول و نظریه پردازی بومی و خلاق است.
از دیگر ایرادات روشنفکران ما از صدر مشروطه تاکنون این است که اگر چه دغدغه دموکراسی داشته‌اند اما گام در سرزمین و وادی سکولار گذاشتند. اگر دغدغه جمهوریت داشتند. امابه اشتباه پای در سرزمین و وادی رئیس جمهور بودن، نهادند. نمونه بارز آن به رقابت‌های میان شاپور بختیار، مهدی بازرگان، ابوالحسن بنی صدر و این‌ها نگاه کنید. این‌ها به جای اینکه دنبال جمهوریت باشند، بیشتر دنبال رئیس جمهور شدن بودند. من به این دلیل می گویم جامعه ما دچار فقر تئوریک شده است و حتی روشنفکران ما از صدر مشروطه تاکنون علاوه بر خطای راهبردی، از فقر تئوریک رنج می‌برده‌اند.
 به عنوان مثال روشنفکران ما در دوران مشروطه از میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقا خان کرمانی، طالبوف، ملکم خان و... دچار خطای بینشی و روشی شدند.
 جامعه ایران در زمان مشروطه یک درصد افراد ازسواد برخوردار بوده است. بر چه اساسی و با چه معیار و استدلال‌هایی در چنین جوامعی با چنین شرایطی خواهان تحقق دموکراسی بوده‌اند. دموکراسی راستها!!
نظرتان در مورد نظام سرمایه داری و رابطه ان با دموکراسی چیست؟
من بر این باورم که نه دشمن امروزی بلکه خصم تاریخی، روشنکفر و روشنفکری و دموکراسی به معنای واقعی، سرمایه داری به فرماندهی امریکا بوده است. اگر امریکا ادعای دموکراسی واقعی را دارد، پس حق وتو چیست؟ و عضویت آن در آن مجمع و دارندگان حق وتو چیست!
رابطه حق و تو با دموکراسی چیست؟!
عمده خطای روشنفکران بعد از انقلاب چیست؟
اصلاح طلبان ما بعد از دکتر شریعتی به جاده خاکی افتادند. و در آفساید فکری قرار گرفتند. اعم از سروش کدیور، طباطبایی و ... همین موجب گردید که اصلاح طلبی ما بر مدار صحیح قرار نگیرد. و راهی که ما می‌رویم باز هم به ترکستان باشد.
روشنفکران ما و سپس اصلاح طلبان ما بعد از انقلاب به جای اینکه دغدغه دموکراتیک کردن جامعه را داشته باشند.، در صدد سکولار کردن جامعه هستند.
این بخشی از آفساید فکری آنان است.
این ناشی از بدفهمی ما، و بدفهمی روشنفکران ما از تاریخ و جامعه خود می‌باشد.
زیرا تجربه تاریخی به ما می‌گوید که هر حکومت یا جامعه سکولاری دموکراتیک نیست. نمونه بارز آن حکومت رضاشاه پهلوی است. حکومتی سکولار و غیردموکراتیک.
من فکر می‌کنم جامعه ایران به تدریج ظرفیت‌های دموکراتیک شدن را دارد. اما مدل‌های سکولار کردن جامعه را موجه و متناسب با جامعه ایران نمی‌بینم. ایران، ایران مذهبی است. ما در ایران دارای تنوع مذهبی هستیم. و در این میان اسلامیت نه در حاکمیت بلکه در جامعه غالب است و در اکثریت است. این به معنای دهن کجی به دموکراسی نیست.
 همانطور که قبلاً خدمت شما عرض کردم. ایران دارای هویت کلی چندگانه‌ای است. هویت ایرانی و اسلامی و مدرن. بی توجهی به هر کدام از این سه عنصر منجر به حذف بخشی از هویت امروزی و تاریخی جامعه است که منجر به ایجاد خلا هویتی می‌شود و بحران ساز است.
آیا حکومت کورش دموکراتیک بوده و کورش ازادیخواه بوده است؟
دادن اطلاعات غلط به جامعه توسط هر فرد طیف و گروهی و با هر نیتی، گناهی نابخشودنی است که منجر به ایجاد ذهنیت غلط در جامعه می‌شود و جامعه را به کجراهه می‌برد. زیرا مردم بر اساس اطلاعات تصمیم می‌گیرند.
ما ایرانی هستیم. کوروش را به عنوان یک ایرانی قبول داریم و به هویت تاریخی خود می‌بالیم. اما کوروش آزادی خواه نبود. زیر یک امپراطور، چهره‌ای نظامی است و امپراطور در صدد جهانگشاهی و تسخیر سایر جوامع است. کوروش امپراطوری به معنای واقعی بوده است. و در زمان کوروش به ندرت ایرانیان با زبان سایر جوامع آشنایی داشته‌اند، یا نبوده و یا به ندرت بوده و اینکه مدیریت و سرپرستی سایر کشورها و گروه‌ها و جوامع را از نیروهای بومی خودشان یعنی همان منطقه بر می‌گزید ناشی از تفکر آزادی خواهانه و.. کوروش نبود بلکه نوعی ضرورت بود. زیر ا ایرانیان به فرهنگ و زبان آن جوامع آشنایی نداشتند پس نمی‌توانستند سرپرستی و یا مدیریت و یا فرماندهی آن جوامع را و جوامع غیربومی را به عهده بگیرند. دادن اطلاعات غلط راجع به هر کس یا چیزی ولو کوروش خیانت به همه ایرانیان است.
آیا حکومت محمدرضاشاه پهلوی مستقل بود؟
یکی از شعارهای مردم در انقلاب ۱۳۵۷ استقلال، آزادی جمهوری اسلامی بوده است.
شما توجه بفرمایید در این شعار استقلال پیش از آزادی و جمهوری اسلامی مطرح شده است. و این شعار یکی از اساسی‌ترین شعارهای مردم در ایام پیروزی انقلاب اسلامی است.
یعنی استقلال یکی از اساسی‌ترین خواسته‌های انقلابیون است. یعنی جامعه ما و حکومت ما پیش از انقلاب فاقد استقلال بوده است. و از نگاه آنان کسی یا دولتی که بیشتر از همه استقلال ایران را به مخاطره انداخته است دولت امریکا و نظام سرمایه داری بوده است. زیر ا امریکا بارزترین مدل و الگوی نظام سرمایه داری است. حال سوال من از آن افراد و گروه‌هایی که طی این چند دهه تاکنون خواهان برادری با آمریکا و نظام سرمایه داری هستند، این است که آیا میزان دخالت‌های امریکا و کودتاهای امریکایی‌ها در کشورهای منطقه و جهان پیش از انقلاب بیشتر بوده است یا بعد از انقلاب!! در حالی که میزان این کودتاها و دخالت‌ها بعد از انقلاب بیشتر بوده است. نگاهی به عراق، افغانستان سوریه و سایر کشورها بیندازیم. پس از نگاه من امریکا و نظام سرمایه داری اشتهای استثمار و به بردگی مدرن گرفتنان بیشتر شده است. امریکا بمانند یک سگ هار است و با هیچ سگ هاری دوستی و برادری ممکن نیست.
این را عقلانیت می‌گوید نه من. میان انسانیت و سگ هار تضادی لاینحل است.
کدام دسته از اصلاح طلبان اصالت دارند؟
تجربه تاریخی به من می‌گوید اصلاح طلبانی چون مشارکت، مجاهدین انقلاب، کارگزارن و ... که اکنون تحت عنوان حزب‌های دیگر به عرصه آمده‌اند. نه عقلانیت کل هستند و نه اصلاح طلبی اصیل. این مجموعه‌ها خاستگاه آنان حکومت بوده است و صرفاً دغدغه قدرت آنان را به سمت و سوی دیگر برده است. اینان بیش از اینکه دغدغه مدنیت و مردم و جوامع مدنی را داشته باشند. دغدغه تسخیر قدرت را دارند.
آقای بهزاد نبوی به عنوان یک مهندس اگر نگرش‌های فکری ایشان را از انقلاب تا اکنون بررسی کنید. ایشان در ابتدا یعنی اوایل انقلاب از لحاظ نگرش سیاسی دارای نگرش چپ سنتی بود و سپس به چپ مدرن تغییر موضع داد. و بعد از آن به راست سنتی پیوست و اخیراً هم به راست مدرن امده، یعنی تغییر فکری 180 درجه.
این حاکی از این است که ایشان بر مسائل فکری و نظری جامعه اشراف کافی و کامل نداشته‌اند و با گذشت زمان تغییر مواضع فکری دادند. این از این حیث و از بعد دیگر این تغییر مواضع و پوست اندازی حاکی از این است که ایشان فقط دوست دارد در قدرت بماند. هر طیفی که در قدرت، دست بالا را می‌گیرد لباس همان طیف را می‌پوشد.
این‌ها در حد و اندازه‌ای نیستند که من به آنان بپردازم. این‌ها جوجه اصلاح طلبانی هستند که با افکار غلط خویش بخشی از جامعه را به ابتذال کشانده‌اند.
اینان دارای آرمان سیاسی مشخصی نیستند. معامله گرانی هستند که تحت نام اصلاحات و با پرچم اصلاحات دارند کاسبی خودشان را می‌کنند.
مردم ایران مردم آگاه و فهیمی هستند و با هیچ دسته و گروه و فکر خاصی پیمان و میثاق نامه‌ای ننوشته‌اند. مردم ایران بهتر از همه می‌دانند و می‌توانند سرنوشت خودشان را رقم بزنند و بهتر از همه مسائل را ومشکلات و موانع را می بییند و حرف اخر را خودشان می‌زنند.
یکی از انحرافات اساسی در جریان اصلاح طلبی همین طیف‌های معامله گر هستند که اصلاحات را در ایران زمین گیر کرده‌اند. و ثابت کرده‌اند که دنبال بازار دلالی و کاسبی هستند و دغدغه اصلاح طلبی ندارند. به همین خاطر بخش زیادی از بدنه جامعه و نخبگان از این نوع اصلاح طلبی و از این افراد به قولا اصلاح طلبان بریده شده‌اند.
ضعف‌های دولت روحانی چیست؟
یکی از اساسی‌ترین علل زمین گیر شدن دولت آقای روحانی تاثیرپذیری او از نظریه‌های ترجمه‌ای است. نمونه بارز آقای طیب نیا بود که کاملاً تحت تاثیر نظریات ترجمه‌ای بود. مدل‌هایی که با جامعه ما همخوانی نداشت. البته این همه دلایل و عوامل نیست.
آقای طیب نیا اگر فرد موفقی بود، پس برای اقتصاد درهمه ریخته ایران فکر و چاره‌ای می‌کرد. که نکرد.
ایشان در تلاش بود که اقتصاد ایران را با مدل‌های فکری جوامع غرب مدیریت کند که کارگر نیفتاد بلکه بحران ساز شد و توسط خودشان از وزارت اقتصاد کنار گذاشته شد.
به نظر شما اساسی‌ترین نقاط ضعف مسولان ارشد ایران بعد از انقلاب چه بوده است؟
یکی از خلاء هایی که بعد از انقلاب تا کنون در جامعه وجود دارد بی توجهی به هویت ایرانی است. شایسته است که این مهم مورد توجه قرار بگیرد. از دیگر ایرادات اساسی و نقدهای وارده این است که هنوز که 4 دهه از انقلاب می‌گذرد، تعریف روشن و واقع بینانه ای از منافع ملی ارایه نداده است و بحث دولت - ملت در آن بی رنگ یا کم رنگ است. در حالی که ما دغدغه منافع ملی را داریم.
 به نظر شما جمهوری اسلامی در شخصیت سازی و استقلال افراد چه نقش و جایگاهی داشته است؟
سوال ظاهراً ساده اما پاسخ به ان قدری دشوار است. قبل از هر چیز باید ملاک و معیار ما از شخصیت مشخص شود. به نظر من عقلانیت، فضل، ادب، ثبات رای و رویه، استقلال فکری و سیاسی وصداقت، محوری‌ترین شاخص‌های یک شخصیت است. انچه امروز نداریم یا انگشت شمار داریم و به دنبالان می‌گردم انسان‌های شش دانگه مرد و تمام عیار و مورد نظر دکتر شریعتی است. انسان‌های علی وار، هم مرد کار، هم مرد علم، هم مرد تفکر، هم مرد جهاد، هم مرد صبر، هم مرد تقوا، هم مرد فریاد، هم مرد عدالت، هم مرد تدبیر، کی علی وار است؟!!!!
 با تشکر از وقتی که در اختیارم قرار دادید.
 


کد مطلب: 407195

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/interview/407195/اصلاح-طلبان-جاده-خاکی-افتادند-آفساید-فکری-قرار-گرفته-اند

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1