کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

کبنا گزارش می دهد

ماجرای تلخ یک کودک معلول در دیشموک / آیا دست رفاقتی پیدا می‌شود؟

22 آبان 1397 ساعت 15:55

«ابوالفضل» که اکنون یک سال و 4 ماهه است، کم‌کم بزرگ می‌شود و نگرانی مادر و پدرش در مورد سرنوشتش نیز با او بزرگ‌تر می‌شود، بدون شک تا وقتی او خردسال است هنوز متوجه تفاوت میان خودش و دیگران نمی‌شود اما از وقتی به مدرسه برود واقعیت تلخ معلولیتش را بیشتر از هر زمانی احساس می‌کند.


تولد نوزاد معلول همواره یکی از کابوس‌های پدران و مادران است که متأسفانه بعد از تولد چنین نوزادی چاره‌ای ندارند جز این که یک عمر بسوزند و بسازند، ماجرای تلخ تحقق این کابوس برای یک زوج جوان که در یکی از روستاهای بخش دیشموک زندگی می‌کنند را در ادامه می‌توانید، دنبال کنید.
به گزارش کبنا از دهدشت، در زمان تولد نوزاد معلول، بازتوانی و توانبخشی وی هزینه‌هایی را در بردارد که گاهی خانواده‌های زیادی را به زیر خط فقر کشانده است، زیرا حداقل‌های نگهداری نوزاد معلول نیز  هزینه‌های زیادی را به خانواده‌ها تحمیل می‌کند.
مادر 19 ساله این خانواده می‌گوید: وقتی «ابوالفضل» به دنیا آمد، پرستاران بدون هیچ معطلی فرزندم را به من نشان دادند، وقتی برای اولین بار «ابوالفضل» را دیدم حیرت زده شدم و بی هوش شدم!
این زن دلشکسته با اشکانی که از گونه‌های نحیفش جاری شد، به خبرنگار ما گفت: تصور کنید که زوج جوانی منتظر به دنیا آمدن فرزندی سالم هستند اما یک‌باره پرستاران نوزادی به آن‌ها تحویل می‌دهند که هر دوستش هیچ انگشتی ندارد، فک او عقب است و زبانش چسبندگی دارد، وقتی او را دیدم بی هوش شدم.
 وی بیان کرد: سونوگرافی‌های دوران بارداری و آزمایش غربالگری هیچ وقت نشان نداده بودند که «ابوالفضل» من چنین شرایطی دارد، هیچ کوتاهی از من و شوهرم در حق فرزندمان نشده است، مقصر «ماما» و «شبکه بهداشت و درمان است» که شکایت هم کرده‌ایم و همه مدارک هم هست.
 مادر جوان ادامه داد: از وقتی «ابوالفضلم» پا به این جهان گذاشت، یک دنیا غم، سؤال، اضطراب و اندوه برای من و شوهرم ایجاد شد که عاقبت او چه می‌شود؟ از کجا زندگی‌اش را تأمین کند؟ شغل؟ تحصیلات؟ آینده؟ همه چیز در مورد او در هاله ابهام قرار داشت؛ و البته شاید به نوعی مطمئن بودم، هیچ آینده‌ای در انتظارش نیست!
وی گفت: شب‌های زیادی به درگاه خدا التماس کردم، گریه می‌کردم که معجزه کند و انگشتان دست بچه‌ام را پس بدهد، هر صبح وقتی بیدار می‌شدم، به دستهایش نگاه می‌کردم ببینم آیا انگشتی جوانه زده است؟ اما هیچ خبری نبود! هر صبح افسرده‌تر، ناراحت‌تر و ناامیدتر روز را آغاز می‌کردم و شب‌ها دوباره دعا و مناجات را از سر می‌گرفتم به امید یک معجزه.
 وی افزود: با بزرگ‌تر شدن «ابوالفضل» کم‌کم دیگر رویای جوانه زدن انگشتان دست ابالفضل رنگ باخت و تصمیم گرفتم یاری‌اش کنم تا هدف از آفرینش خود راپیدا کند شاید خداوند از خلقت او هدفی دارد!
مادر ابوالفضل گفت: اما به راستی ماندن در یک روستای محروم که فاقد هر گونه امکانات است وتنها با یک بارندگی راه‌های ارتباطی‌اش با مدرسه، مراکز درمانی و...قطع می‌شود و با تنگدستی ما «ابوالفضل» چگونه می‌تواند معجزه‌ای در زندگی خود رقم بزند!
وی عنوان کرد: شوهرم کارگر است، از زمانی که فرزندم متولد شد مرتب به استان‌های همجوار، فارس، خوزستان و ...برای دنبال کردن درمانش می‌رویم، کمی طلا داشتم فروختم، چندین وام گرفتیم که حقوق کارگری شوهرم بابت قسط‌ها می‌رود، دستمان چنان تنگ است که وقتی به به شهرهای دیگر می‌رویم جایی برای خواب نداریم و فقط اندک پولی که هست برای درمان او خرج می‌کنیم، یک بار زبانش را عمل کردیم ولی فایده نداشت، که مجدداً 22 آذرماه 97 برای عمل زبانش زیر تیغ جراحی می‌رود و نیازمند مساعدت هستیم.
وقتی جایی می‌رویم و می‌بینم سایر بچه‌ها به راحتی توپ، میوه و ...را به دست می‌گیرند، ولی «ابوالفضل» نه تنها نمی‌تواند توپ یا میوه را بردارد بلکه حتی در دعواهای بچه گانه نمی‌تواند از خود دفاع کند یا وقتی غذا در گلویش گیر می‌کند چون نمی‌تواند آن را بجود بغضم می‌ترکد و بی اختیار اشک از گونه‌هایم سرازیر می‌شود!
این مادر دلشکسته گفت: از همه مردم و خیرین می‌خواهم مرا در ساختن معجزه‌ای در زندگی «ابوالفضل» یاری کنند تا او نیز بتواند «مسلم جهانبخش» را الگوی خود قرار دهد و قهرمان زندگی‌اش باشد، او تنها قربانی سهل انگاری یک «ماما» است!
وی با بیان اینکه: اگر خانه‌ای در شهر داشته باشیم بدون شک دسترسی به امکانات بیشتر درمانی، آموزشی و...مهیا می‌شود ولی توان خرید خانه نداریم، تصریح کرد: خانه از خود نداریم و با خانواده پدر شوهرم یکجا زندگی می‌کنیم، جز چند رختخواب هیچ چیز دیگری نداریم.
 به گزارش کبنا از دهدشت، «ابوالفضل» که اکنون یک سال و 4 ماهه است، کم‌کم بزرگ می‌شود و نگرانی مادر و پدرش در مورد سرنوشتش نیز با او بزرگ‌تر می‌شود، بدون شک تا وقتی او خردسال است هنوز متوجه تفاوت میان خودش و دیگران نمی‌شود اما از وقتی به مدرسه برود واقعیت تلخ معلولیتش را بیشتر از هر زمانی احساس می‌کند.
امید می‌رود شهریاری در این استان پیدا شود که با دستان خدا گونه خود «ابوالفضل» و خانواده‌اش را یاری کند تا  حضور خدا را در کنار خود بیشتر باور کنند و «ابوالفضل» توانایی پوشاندن جامه‌ای تازه بر جهان خود داشته باشد، روزی راه بهشت را در این جهان پر از بدی پیدا کند!
شب جمعه‌ها نخفتن به خدای راز گفتن/ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ کس را ثمر آنقدر نباشد/که به روی نا امیدی در بسته باز کردن
جهت دریافت اطلاعات بیشتر با شماره تماس 09175190871 مربوط به آقای «رستمی راد» پدر ابوالفضل تماس بگیرید، همچنین می‌توانید کمک‌های خود را به شماره کارت «5894631561153727» به نام «ابوالفضل رستمی راد» واریز کنید.
-------------------------------------
گزارش از فاطمه خطیبی

 


کد مطلب: 404495

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/gallery/404495/2/ماجرای-تلخ-یک-کودک-معلول-دیشموک-آیا-دست-رفاقتی-پیدا-می-شود

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1